جلوه های فرهنگ عامه در روستای کوچ نهارجان
شاهکارهای ادب فارسی

 

فلک دانی چه ظلمی از تو برزهرای اطهر شد            چه بیدادی زتو بر فاطمه بعد از پیمبر شد

 

 

مگر آن گفته های شاه خاتم رفته از گوشت              که بعد ازرحلت او فاطمه از غم مکدر شد

بگفت احمد مکرر فاطمه بضعه  منی                       چرانسبت به او پس ظلمها زامت مکررشد

همان زهرا که احمد زاحترامش  گفت با امت                دریده نامه ی ارثش زخصم شوم کافر شد

نخشکیده هنوز از آب  غسل شاه خاتم کفن                 که نار ظلم در باب سرایش شعله آور شد

دل بشکسته اش اورا نبود بس در غم بابش                 که پهلویش شکسته آن چنان از ضربت در شد

نبود بس سینه اش را ناله های جانگداز غم                 که آزرده زمیخ در زاعدای ستمگر شد

نبود بس تیرگی روز در چشمش زهجر باب                    که نیلی آنچنان از سیلی  آن رخسار انور شد

زضرب تازیانه دشمن دین بازویش راخست                   مصیبت دیده ای را تسلیت آنسان مقرر شد

چرا حبل جفا بر گردن حبل المتین بستند                    چرزا مغلوب دست روبه دون ،شیر داور شد

قضا بر بست دست شیر حق را ورنه در آندم                کجاروبه ، رها از دست ضرغام غضنفر شد

ز لطف مرتضی و آل پاک اوست کاندر طوس                بدوران مرثیه خوانی  ، مدامی شغل (آذر) شد .

اثر طبع آذر خراسانی -به نقل از جلد اول دیوان آذر -صص-55-56 -چا پ سوم -1348 شمسی  انتشارات طوس-

وقتی یکی از بستگان فوت می کرد ودیگران خبر دارمی شدند که کدام شخص فوت کرده است همه ی اهالی روستا و اشنایان وبستگان از روستاهای همجوار وشهر خودرا موظف می دانستند که در مراسم تشییع حضور یابند وبا صاحب عزا اعلان همدردی کنند وبگویند که ما درغم شما شریک هستیم بویژه ساکنین روستازیرا عقیده داشتند که اگرخدای ناکرده در جلسه تدفین وغسل وکفن نباشندصاحب عزا را از خود رنجانیده اند وبقول محلی ها نسبت به بانیان عزا بی محلی یعنی بی احترامی کرده اند .بنابراین رسم بود که هرکه ازراه دور یا نزریک به مجلس عزاو ماتم می آمد هنگام روبرو شدن با صاخبان عزا اشعاری متناسب به عنوان تسلیت گویی خطاب به صاحب عزا می خواند ویکی از نزریکان صاحب عزاهم به او پاسخی در خور ومناسب می داد .مثلا تسلیت گو با صدای بلند وسوزان شعر زیر را می خواند :ای چرخ چه خانه ها که ویرا ن کردی در ملک بدن تو غارت جان کردی هردانه ی قیمتی که آمد به جان بردی توبزیر خاک پنهان کردی یا می خواند : چه شد که ای گل من این چنین تو پژمردی چراغ محفل من از چه زود افسردی ؟ مگر بخواب چه دیدی که لب فرو بستی دل شکسته ی مارا دو باره بشکستی یکی از نزدیکان صاحب عزا جواب میداد باصدای بلند وسوزان : ای دوستان به مجلس ماتم خوش آمدید مستو فیان دایره ی غم خوش آمدید اجر شما بروز جزا می دهدحسین با حوریان ،خدیجه ومریم خوش امدید وباز فرد اول یعنی تسلیت گو اشعار دیکری مناسب عزا می خواندو ویکی از صاحبان عزا پاسخ مناسب می داد وسپس تازه واردین اخلاص وفاتحه سر می کرد ومثلامی گفت : الحکم للله تعالی یا می گفت : ارواح روح مومنین ومومنات مسلمین ومسلمات کافه وعامه ی اهل ایمان ذکورا اناثا شیخا شابا با ارواح اموات جمع حاضر الخصوص روح نورفته ی تازه گذشته مرحوم مغفورملا علی را از روح پاک شهدای دشت کربلا متبرک گردانیده یکبار فاتحه الکتاب وثلاثه الاخلاص والصلوات .آنگاه همه افرادا فاتحه وسه بار سوره اخلاص رامی خواندند ووقتی تسلیت گو مطمِءن می شد که همه اخلاص خوانده اند خطاب با صاحبان عزا می گفت : خداوند رحمت کناد خداوند بیامرزد خداوند به شما صبر بدهد وصاحب عزا چاسخ می داد :گویا بحق باشید، زحمت کشیدید، خوش آمدید، قدم بر چشم ما نهادیدف صفا اوردید . خدااموات ورفتگان شماراهم بیامرزدخداوند به شما طول عمر بدهد.... واما در مجلس زنانه هم غوغایی بر پابود وهریک از زنان که واردمی شدند وبه زن ویا دختر خانواده می رسیدند نواهایی متناسب با کسی که در گذشته وهم چنین متاسب با نسبتی که با شخص متوفی داشتند ویا اینکه مرده مادر بوده یا پدرخانواده بوده یا اینک جوان بوده ویادختر بوده ویا پسر جوان بوده با در نظر گرفتن همه ی این جوانب نوا یی مناسب آن احوال می خواندندکه ذیلا مشاهده خواهید ومادر خانواده یا خواهر شخص متوفی پاسخی مناسب با نوای خوانده شده می دادکه در اشعار ذیل نمونه های آن به خوانندگان تقدیم می گردد مثلا تازه وارد می خواند : درآن خانه که مادر ناله می کرد شکایت با گلای لاله می کرد سر بالین خود هیچ کس نمی دید به صد حسرت گریبون پاره می کرد .وصاحب عزاپاسخ می داد : ای دوست خوش امدی (امدید) صفا آوردی صد خدمت شایسته بجا آوردی صد رحمت و آفرین براین عقل شما امروز بزرگتری بجا آوردی ! در اخرین وداع با میتی که غسل داده شده واماده حرکت بسوی قبرستان می باشد زنان ویا دختران متوفی میخوانند :فلک چو طرح جدایی میون ما انداخت ببین ترا بکجا ومرا کجاانداخت تورا به کنج لحد ومرا به خانه ی غم که سنگ تفرقه آخر میون ماانداخت یا می خواندند: ببردند گل ، گل از گلخانه بردند گل مارا به غسالخانه بردند دمی که آب وکافورش بریزند رمق از پا ونور از خانه بردند واما برگردیم به نواهای زنانه در مجلس عزا از زبان دخترکه مادرش مرده : مادرمایم وجون مادر مایم مو چایی خور(خودرا) زدست مادر مایم دوستو (دوستان) همگی بحال مو میگریند مو چایی خور زدست مادر مایم (می خواهم) راه اومده یم تموم راه اومده یم ای(این)راه تمو م سنگ وسخال اومده یم پنداشتم که مادرم بر جایه حالا که نیه (نیست) مو به چه کار امده یم (امده ام ) یک نیم دلم کباب ویک نیم خراب یک نیم بسوخت زداغ ونیمی زفراق گر داغ وفراق هردو بیایند بر مو از داغ ننالم که بسوختم زفراق پیشون سرا گرد وغبار آورده چار گوشه ی سرا بنفشه بار آورده دیدار که هر صبح ومسا می دیدم امروز خدا زمو زوال آورده ای دوست خوش آمدید به غم خونه ی ما روشن کردی خونه ی ویرونه ی ما شیرین تر از این سخن نمی تونم گفت هرجاکه قدم گزاردی بر دیده ی ما ای چرخ فلک خرابی از کینه ی توست بی داد گری پیشه ی دیرینه ی توست ای خاک اگر سینه ی تو بشکافند صد گوهر قیمتی که در سینه ی توست ماغمزده ها زکربلا می آیم( می اییم) پوشیده سیاه به هر عزا می آیم ( میآییم) ما غمزره هاحسین را ناداریم ( بگذاردم) آیابه چه رو زکربلامی آیم در مرگ برادر از زبان خواهر :هرکس که برادر عزیزی دارد در نقره نشونده که عقیقی دارد هرکس که ندارد زقیامت خبری ازروی دلم نشانه ای بر دارد در خاک تویی وبر سر خاک مویم (منم) بی غم تویی به غم گرفتار مویم ( منم) تو تکیه بجای جاودانی زده ای با طعنه ی دشمنان گرفتار مویم ( منم ) آیم بسر خاک تو روزی صد وبیست خشتون ( خشتهای) سر لحد بحالم مگریست ( می گریست ) گر از تو بپرسند سر خاکت کیست ؟ خود می دانی که سوخته ی زار تو ، کیست ؟ فلک کورشی (شوی)که کور کردی چراغم ببردی بلبل خوش خوان باغم ببردی بلبلم زندان نمودی دگر بلبل نمی خواند به باغم آن خواهر دلکباب مو خواهم بود بنشسته به درد وداغ مو خواهم بود غمهای جهان وجملگی بر دل مو آن سوخته ی نامراد مو خواهم بود یارب چه مشد ( می شد ) مرگ برادر نمبود(نمی بود) این شال عزا بر سر خواهر نمبود یارب چه مشد که خواهرو( خواهران ) می مردند این داغ گران بر دل خواهر نمبود(نمی بود) مرا باور نمی آید که ماه از آسمان رفته مرا باور نمیآید که خورشید از جهان رفته از آن ماه واز ان ابرو از ان محراب پیشانی مراباور نمی آید عزیزم از میان رفته مادر که مرا بناز می داشت برفت غم بر دل مو روا نمي داشت برفت آن كس كه مرا به غم نمي تونست دید بر اسب اجل نشست ودچون باده برفت همی نالم که مادر در برم نیست شکوه سایه ی او بر سرم نیست مراگردولت عالم ببخشند. برابر با نگاه مادرم نیست نوحه های دسته جمعی که در مجلس زنانه یک خانم ذاکر اهل بیت می خواند وهمه ی زنان حاضردر مجلس دسته جمعی یا با دو دست برسد می زنند ویا بادودست به سینه می زنند وبه این کارسروازدن ویا برسرزدن وسر واکرون می گویند بعداز هر بیت یا بعد از هردو بیت یک عبارت به عنوان:میان بندتوسط همه حاضرین تکرار می شود مثل:واویلا صدواویلا: چون دید جوان گل عذارش اکبر خلف بزدگوارش. قامت به لباس رزم آراست رخصت زپدر گرفت وبرخاست. واویلاصدواویلا بردامن او بزار آویخت ازدیده بجای اشک خون ریخت. فرمود که ای عزیزمادر. بنشین تودمی ای علی اکبر واویلا صد واویلا... تا شانه کشم به کاکل تو شویم به گلاب سنبل تو. پنهان نظری به مادر انداخت. تا باردگر به سرمه ی ناز. چشمی که نهان بود نگاهش چون طالع خود کنم سیاهش- ای اکبر تاجدار مادر ای یوسف گل عذار مادر واویلاصد واویلا زانروزکه شیر خواره بودی. زینت ده گهواره بودی شب تا به سحر نیارمیدم درپای تو رنجها کشیدم که امروز تو بدستگیری من باشی تو عصای پیری من من هم به شب عروسی تو آیم به دیده بوسی تو واویلا صد واویلا--- دربزم تو عون پاگذارد مسلم به کفت حنا گذارد در حجله سکینه خواهر تو آیینه نهد برابر تو در حجله تو چون قرار گیری. باب تو جوان شود به پیری آخر به تنت به نامرادی گردیده کفن قبای شادی اکنون چه کنم سرور گویم یا گریم ورودرود گویم - واویلا صد واویلا....... پدرم رفتی وچون شمع تو خاموش شدی. ترک ما کردی وبا خاک هم آغوش شدی خانه را نوری اگر بودزرخسار تو بود ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی---- پنهان بخاک گشته چو قدرسای تو غمگین مباش در دل ما هست جای تو ازمرگ ناگهانیت ای مهربان پدر بیگانه سوخت تا چه رسد آشنای تو---- حیف از توای پدر که شدی هم نشین خاک. زیراکه جایگاه تو بر دیدگان ماست عمرت به نیک نامی ومهر ووفا گذشت یادت همیشه دردل وروح وروان ماست--- پدرجان یاد ان شبها که مارا شمع جان بودی میان ناامیدیها امید جاودان بودی برایت زندگانی گرچه یکسررنج وسختی بود بنازم همتت بابا که تا بودی صبورومهربان بودی---- چهل روز گذشت پدر که جمالت ندیده ایم. دیگر گلی زباغ وصالت نچیده ایم صد سال اگر بگذرد از فراق تو ما از فراق ودوری تو قد خمیده ایم---- نوحه دسته جمعی که در مجلس زنانه می خوانند وهمه ی افراد برسریا برسینه میزنند وبه عمل انها سر وازدن می گویند که با شوروشین خاصی همراه است وعبارت :کربلا یا کربلا یا کربلا -بعد از هر بیت توسط زنان حاضر ضمن برسرزدن ویا برسینه زدن تکرار می گرددوبقول اهل محل پی خوانی دسته جمعی می شود:ازکجا می آیی ای مرغ حزین ازچه نالانی چنین ای دلغمین؟ کربلا یاکربلا یاکربلا.---خود چه گویم ای علیل بینوا میرسم از سرزمین کربلا. کربلا یا کربلا یاکربلا--- ای زبان بسته دلت محزون چیست ؟ میچکد ازبالهایت خون زکیست؟ کربلا یا کربلا یا کربلا.---لال گردم لال ای حسرت نصیب باشد این خون، خون حلقوم غریب کربلا یا کربلا یاکربلا --- زود بر گونامش ای خونین جگر چون که میدارم غریبی در سفر نام او باشد مقتول سنین باب زارش شاه بی لشکر حسین- کدبلا یا کربلا یا کربلا---- باز گو از اکبر شیرین سخن. کی بیایددروطن دنبال من کربلا یا کربایا کربلا. خاک بر سر کن که اکبر کشته شد از جفا شبه پیمبر کشته شد کربلا یا کربلا یا کربلا. باز گو از قاسم ودامادیش. ازحنا بندان وعیش وشادیش. کربلا یا کربلا یا کربلا.عیش قاسم شد مبدل با عزا. بستهشد ازخون حنا بردست وپا کربلا یاکربلا یا کربلا. باز گو میر علمدارم چه شد شش برادر یار وغمخوارم چه شد. قطع شد دست علمدار حسین. کشته شد یاران به صد افغان وشین. کربلا یا کربلا یا کربلا باز گو از عمه ه وخواهرانم ای صغیر. عزتی دارند یا خوار وذلیل؟ کربلایاکربلا یاکربلا. عمه ها وخواهرانت خوار وزار چون اسیران فلک در زنگبار کربلا یا کربلا یا کربلا.....نوحه دیگر ویژه مجلس زنانهکه در ماتم افرتد خوانده می شد ذیلا به نگارش میآید:حسینم واحسینم واحسینم---- بیاد آمد مرا از حال زینب. بسوزد دل بر آن احوال زینب. حسینم واحسینم واحسینم زداغ نوجوان شاهزاده اکبر کمان شد قامت رعنای زینب حسینم واحسینم واحسینم زداغ قاسم ودامادی او. سفید گردیده گیسوهای زینب حسینم واحسینم واحسینم. زداغاکبر شیرین زبانش بسوخته هم پر وهم بال زینب حسینم واحسینم واحسینم. فلک بر هم زدی سامان زینب. خرابه کردی آخر جای زینب حسینم واحسینم واحسینم. بشامش بردی ودادی به دشمن چه می خواهی فلک از جان زینب. حسینم واحسینم واحسینم. که زینب طالع بر گشته دارد. زدوران شش برادر کشته داردحسینم واحسینم واحسینم. انیس بی کسان داد از جدایی برادر داد وبیداداز جدایی حسینم واحسینم واحسینم. جدایی می کند بنیاد زینب خدا بستان زدشمن داد زینب حسینم واحسینم واحسینم. مسلمانان مرا زینب نخوانید. مرا محنت کش دوران بخوانید. حسینم واحسینم واحسینم. بیا که از سفر برگشته زینب بیا که بی برادر گشته زینب حسینم واحسینم واحسینم. بیا که زینبی بر جا نمانده. زبس که گریه کرده جان سپرده حسینم واحسینم واحسینم.-----پدرم رفتی وچون شمع تو خاموش شدی. ترک ما کردی وبا خاک هم آغوش شدی خانه را نوری اگر بودزرخسار تو بود ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی---- پنهان بخاک گشته چو قدرسای تو غمگین مباش در دل ما هست جای تو ازمرگ ناگهانیت ای مهربان پدر بیگانه سوخت تا چه رسد آشنای تو---- حیف از توای پدر که شدی هم نشین خاک. زیراکه جایگاه تو بر دیدگان ماست عمرت به نیک نامی ومهر ووفا گذشت یادت همیشه دردل وروح وروان ماست--- پدرجان یاد ان شبها که مارا شمع جان بودی میان ناامیدیها امید جاودان بودی برایت زندگانی گرچه یکسررنج وسختی بود بنازم همتت بابا که تا بودی صبورومهربان بودی---- چهل روز گذشت پدر که جمالت ندیده ایم. دیگر گلی زباغ وصالت نچیده ایم صد سال اگر بگذرد از فراق تو ما از فراق ودوری تو قد خمیده ایم---- نوحه دسته جمعی که در مجلس زنانه می خوانند وهمه ی افراد برسریا برسینه میزنند وبه عمل انها سر وازدن می گویند که با شوروشین خاصی همراه است وعبارت :کربلا یا کربلا یا کربلا -بعد از هر بیت توسط زنان حاضر ضمن برسرزدن ویا برسینه زدن تکرار می گرددوبقول اهل محل پی خوانی دسته جمعی می شود:ازکجا می آیی ای مرغ حزین ازچه نالانی چنین ای دلغمین؟ کربلا یاکربلا یاکربلا.---خود چه گویم ای علیل بینوا میرسم از سرزمین کربلا. کربلا یا کربلا یاکربلا--- ای زبان بسته دلت محزون چیست ؟ میچکد ازبالهایت خون زکیست؟ کربلا یا کربلا یا کربلا.---لال گردم لال ای حسرت نصیب باشد این خون، خون حلقوم غریب کربلا یا کربلا یاکربلا --- زود بر گونامش ای خونین جگر چون که میدارم غریبی در سفر نام او باشد مقتول سنین باب زارش شاه بی لشکر حسین- کدبلا یا کربلا یا کربلا---- باز گو از اکبر شیرین سخن. کی بیایددروطن دنبال من کربلا یا کربایا کربلا. خاک بر سر کن که اکبر کشته شد از جفا شبه پیمبر کشته شد کربلا یا کربلا یا کربلا. باز گو از قاسم ودامادیش. ازحنا بندان وعیش وشادیش. کربلا یا کربلا یا کربلا.عیش قاسم شد مبدل با عزا. بستهشد ازخون حنا بردست وپا کربلا یاکربلا یا کربلا. باز گو میر علمدارم چه شد شش برادر یار وغمخوارم چه شد. قطع شد دست علمدار حسین. کشته شد یاران به صد افغان وشین. کربلا یا کربلا یا کربلا باز گو از عمه ه وخواهرانم ای صغیر. عزتی دارند یا خوار وذلیل؟ کربلایاکربلا یاکربلا. عمه ها وخواهرانت خوار وزار چون اسیران فلک در زنگبار کربلا یا کربلا یا کربلا.....نوحه دیگر ویژه مجلس زنانه که در ماتم افراد خوانده می شد ذیلا به نگارش میآید:حسینم واحسینم واحسینم---- بیاد آمد مرا از حال زینب. بسوزد دل بر آن احوال زینب. حسینم واحسینم واحسینم زداغ نوجوان شاهزاده اکبر کمان شد قامت رعنای زینب حسینم واحسینم واحسینم زداغ قاسم ودامادی او. سفید گردیده گیسوهای زینب حسینم واحسینم واحسینم. زداغ اکبر شیرین زبانش بسوخته هم پر وهم بال زینب حسینم واحسینم واحسینم. فلک بر هم زدی سامان زینب. خرابه کردی آخر جای زینب حسینم واحسینم واحسینم. بشامش بردی ودادی به دشمن چه می خواهی فلک از جان زینب. حسینم واحسینم واحسینم. که زینب طالع بر گشته دارد. زدوران شش برادر کشته داردحسینم واحسینم واحسینم. انیس بی کسان داد از جدایی برادر داد وبیداداز جدایی حسینم واحسینم واحسینم. جدایی می کند بنیاد زینب خدا بستان زدشمن داد زینب حسینم واحسینم واحسینم. مسلمانان مرا زینب نخوانید. مرا محنت کش دوران بخوانید. حسینم واحسینم واحسینم. بیا که از سفر برگشته زینب بیا که بی برادر گشته زینب حسینم واحسینم واحسینم. بیا که زینبی بر جا نمانده. زبس که گریه کرده جان سپرده حسینم واحسینم واحسینم..... اما ادامه نواهای زنان روستای کوچ ذیلابه نگارش درمی آید: تو ای برادر با جان ودل برابر من بیا که مرگ حسن ریخت خاک بر سر من بیا که شددل زینب زغصه ریش آخر بیا که کرد معاویه کار خویش آخر ---- هنوز هجر نی آورد بفریادم هنوز ماتم زهرا نرفته از یادم هنوز دیده ی خونبار در سراغ علی است هنوز لاله ی دل داغدار داغ علی است --- زمانه رخت سیه باز در برم نکند خدا نکرده فلک بی برادرم نکند ------- یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم (بندبرگردان در نوحه زنانه زیر در مجالس ماتم وعزاداری ) چرابرتن برادر سرنداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم کفن در بر تو ای سرمر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم به کهنه جامه ای کردی قناعت یا مظلوم حسینم یا محروم حیبنم چرا آن کهته را در بر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---چرا جسمت میان آفتاب است یا مطلوم حسینم یا محروم حسینم نسب گویا زپیغمبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---سود خواهر فدای دستهایت یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم چرا انگشت وانگشتر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---بغل بگشا وخواهر را بغل کن یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم مگر مهری تو با خواهر نداری یا مظلوم حسینم یامحروم حسینم ---دهن واکرده زخم سینهی تو یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم مگر با خود علی اکبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ----لبت خشکیده هم چون لعل بی آب یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم مگر عباس نام آور نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ----سلیمان جهانی ای برادر یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---نسب گویا زپیغمبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم-- اگر کشتند چرا آبش ندادند یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم گلوی نازکش خنجر نهادند یا مظلوم حسینم یامحروم حسینم--- یقین دانم که در دل آرزویی یامظلوم حسینم یا محروم خسینم بجز دامادی اکبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ------
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 16 دی 1399برچسب:​ فلک دانی چه ظلمی از تو برزهرای اطهر شد            چه بیدادی زتو بر فاطمه بعد از پیمبر شد     مگر آن گفته های شاه خاتم رفته از گوشت              که بعد ازرحلت او فاطمه از غم مکدر شد بگفت احمد مکرر فاطمه بضعه  منی                       چرانسبت به او پس ظلمها زامت مکررشد همان زهرا که احمد زاحترامش  گفت با امت                دریده نامه ی ارثش زخصم شوم کافر شد نخشکیده هنوز از آب  غسل شاه خاتم کفن                 که نار ظلم در باب سرایش شعله آور شد دل بشکسته اش اورا نبود بس در غم بابش                 که پهلویش شکسته آن چنان از ضربت در شد نبود بس سینه اش را ناله های جانگداز غم                 که آزرده زمیخ در زاعدای ستمگر شد نبود بس تیرگی روز در چشمش زهجر باب                    که نیلی آنچنان از سیلی  آن رخسار انور شد زضرب تازیانه دشمن دین بازویش راخست                   مصیبت دیده ای را تسلیت آنسان مقرر شد چرا حبل جفا بر گردن حبل المتین بستند                    چرزا مغلوب دست روبه دون ،شیر داور شد قضا بر بست دست شیر حق را ورنه در آندم                کجاروبه ، رها از دست ضرغام غضنفر شد ز لطف مرتضی و آل پاک اوست کاندر طوس                بدوران مرثیه خوانی  ، مدامی شغل (آذر) شد , اثر طبع آذر خراسانی -به نقل از جلد اول دیوان آذر -صص-55-56 -چا پ سوم -1348 شمسی  انتشارات طوس- ​, توسط محمدحسن اسایش

 چرااز محفل ما اي پدر عزم سفر کردي چراازدوري رويت مرا خونين جگر کردي



رقيه دخت شاه دين شبي در شام غم افزا زهجر باب خود گشتي بسي درشيون وغو غا

سرشک ازديدگان جاري همي ناليد ومي گفتا که اي بابا ي مظلومم بکوي که گذر کردي

-------چرا از محفل ما اي پدرعزم سفر کردي ---------------------

يتيمم در بدرگشتم همي نالم زهجرانت بيا بابا دم ديگر مرابنشان بدامانت

کجا رفتي تواي باباسر وجانم بقربانت زما افسردگان بابا چرا قطع نظر کردي

-----------چرااز محفل ما اي پدر عزم سفر کردي ------------------

غريب وبي معينم من ندارم يار وغمخواري نباشد از براي من دگريار وپرستاري

بنالم درفراق تو کنم از ديده خون جاري زهجر روي خود بابا مرا نيلي ببر کردي

----------چرااز محفل ما اي پدر عزم سفر کردي---------------

نباشد طاقتم ديگر بگريم از براي تو کنم خاک سيه بر سر پدر جان در عزاي تو

کجايي اي پدر تا آنکه چينم من بلاي تو نمي دانم سفر اندر کدامين بوم بر کردي

-----------چرا از محفل مااي پدر عزم سفر کردي --------------

زضرب سيلي اعدا رخم نيلي شده بابا شکيبايي نمي باشد توانم رفته از اعضا

زدل اين عقده ام بابا زوصل روي خود بگشا زفقدانت مرا افسرده وخونين جگر کردي

----------چرا از محفل ما اي پدر عزمسفر کردي -------------

دراين ماتم سرا (ساعي) توبا خيل عزاداران نوا کن بهر آن طفل فکار شاه مظلومان

بيابي باعزاداران جزا ازايزد منان زنظم جانگدازخود جهان را نوحه گر کردي

-----چرا از محفل ما اي پدر عزمسفر کردي-------

به نقل از معراج عاشورا -اثر طبع حسينعلي خوانساري -صص 149-150-کتابفروشي اشرفي خوانسار

وقتی یکی از بستگان فوت می کرد ودیگران خبر دارمی شدند که کدام شخص فوت کرده است همه ی اهالی روستا و اشنایان وبستگان از روستاهای همجوار وشهر خودرا موظف می دانستند که در مراسم تشییع حضور یابند وبا صاحب عزا اعلان همدردی کنند وبگویند که ما درغم شما شریک هستیم بویژه ساکنین روستازیرا عقیده داشتند که اگرخدای ناکرده در جلسه تدفین وغسل وکفن نباشندصاحب عزا را از خود رنجانیده اند وبقول محلی ها نسبت به بانیان عزا بی محلی یعنی بی احترامی کرده اند .بنابراین رسم بود که هرکه ازراه دور یا نزریک به مجلس عزاو ماتم می آمد هنگام روبرو شدن با صاخبان عزا اشعاری متناسب به عنوان تسلیت گویی خطاب به صاحب عزا می خواند ویکی از نزریکان صاحب عزاهم به او پاسخی در خور ومناسب می داد .مثلا تسلیت گو با صدای بلند وسوزان شعر زیر را می خواند :ای چرخ چه خانه ها که ویرا ن کردی در ملک بدن تو غارت جان کردی هردانه ی قیمتی که آمد به جان بردی توبزیر خاک پنهان کردی یا می خواند : چه شد که ای گل من این چنین تو پژمردی چراغ محفل من از چه زود افسردی ؟ مگر بخواب چه دیدی که لب فرو بستی دل شکسته ی مارا دو باره بشکستی یکی از نزدیکان صاحب عزا جواب میداد باصدای بلند وسوزان : ای دوستان به مجلس ماتم خوش آمدید مستو فیان دایره ی غم خوش آمدید اجر شما بروز جزا می دهدحسین با حوریان ،خدیجه ومریم خوش امدید وباز فرد اول یعنی تسلیت گو اشعار دیکری مناسب عزا می خواندو ویکی از صاحبان عزا پاسخ مناسب می داد وسپس تازه واردین اخلاص وفاتحه سر می کرد ومثلامی گفت : الحکم للله تعالی یا می گفت : ارواح روح مومنین ومومنات مسلمین ومسلمات کافه وعامه ی اهل ایمان ذکورا اناثا شیخا شابا با ارواح اموات جمع حاضر الخصوص روح نورفته ی تازه گذشته مرحوم مغفورملا علی را از روح پاک شهدای دشت کربلا متبرک گردانیده یکبار فاتحه الکتاب وثلاثه الاخلاص والصلوات .آنگاه همه افرادا فاتحه وسه بار سوره اخلاص رامی خواندند ووقتی تسلیت گو مطمِءن می شد که همه اخلاص خوانده اند خطاب با صاحبان عزا می گفت : خداوند رحمت کناد خداوند بیامرزد خداوند به شما صبر بدهد وصاحب عزا چاسخ می داد :گویا بحق باشید، زحمت کشیدید، خوش آمدید، قدم بر چشم ما نهادیدف صفا اوردید . خدااموات ورفتگان شماراهم بیامرزدخداوند به شما طول عمر بدهد.... واما در مجلس زنانه هم غوغایی بر پابود وهریک از زنان که واردمی شدند وبه زن ویا دختر خانواده می رسیدند نواهایی متناسب با کسی که در گذشته وهم چنین متاسب با نسبتی که با شخص متوفی داشتند ویا اینکه مرده مادر بوده یا پدرخانواده بوده یا اینک جوان بوده ویادختر بوده ویا پسر جوان بوده با در نظر گرفتن همه ی این جوانب نوا یی مناسب آن احوال می خواندندکه ذیلا مشاهده خواهید ومادر خانواده یا خواهر شخص متوفی پاسخی مناسب با نوای خوانده شده می دادکه در اشعار ذیل نمونه های آن به خوانندگان تقدیم می گردد مثلا تازه وارد می خواند : درآن خانه که مادر ناله می کرد شکایت با گلای لاله می کرد سر بالین خود هیچ کس نمی دید به صد حسرت گریبون پاره می کرد .وصاحب عزاپاسخ می داد : ای دوست خوش امدی (امدید) صفا آوردی صد خدمت شایسته بجا آوردی صد رحمت و آفرین براین عقل شما امروز بزرگتری بجا آوردی ! در اخرین وداع با میتی که غسل داده شده واماده حرکت بسوی قبرستان می باشد زنان ویا دختران متوفی میخوانند :فلک چو طرح جدایی میون ما انداخت ببین ترا بکجا ومرا کجاانداخت تورا به کنج لحد ومرا به خانه ی غم که سنگ تفرقه آخر میون ماانداخت یا می خواندند: ببردند گل ، گل از گلخانه بردند گل مارا به غسالخانه بردند دمی که آب وکافورش بریزند رمق از پا ونور از خانه بردند واما برگردیم به نواهای زنانه در مجلس عزا از زبان دخترکه مادرش مرده : مادرمایم وجون مادر مایم مو چایی خور(خودرا) زدست مادر مایم دوستو (دوستان) همگی بحال مو میگریند مو چایی خور زدست مادر مایم (می خواهم) راه اومده یم تموم راه اومده یم ای(این)راه تمو م سنگ وسخال اومده یم پنداشتم که مادرم بر جایه حالا که نیه (نیست) مو به چه کار امده یم (امده ام ) یک نیم دلم کباب ویک نیم خراب یک نیم بسوخت زداغ ونیمی زفراق گر داغ وفراق هردو بیایند بر مو از داغ ننالم که بسوختم زفراق پیشون سرا گرد وغبار آورده چار گوشه ی سرا بنفشه بار آورده دیدار که هر صبح ومسا می دیدم امروز خدا زمو زوال آورده ای دوست خوش آمدید به غم خونه ی ما روشن کردی خونه ی ویرونه ی ما شیرین تر از این سخن نمی تونم گفت هرجاکه قدم گزاردی بر دیده ی ما ای چرخ فلک خرابی از کینه ی توست بی داد گری پیشه ی دیرینه ی توست ای خاک اگر سینه ی تو بشکافند صد گوهر قیمتی که در سینه ی توست ماغمزده ها زکربلا می آیم( می اییم) پوشیده سیاه به هر عزا می آیم ( میآییم) ما غمزره هاحسین را ناداریم ( بگذاردم) آیابه چه رو زکربلامی آیم در مرگ برادر از زبان خواهر :هرکس که برادر عزیزی دارد در نقره نشونده که عقیقی دارد هرکس که ندارد زقیامت خبری ازروی دلم نشانه ای بر دارد در خاک تویی وبر سر خاک مویم (منم) بی غم تویی به غم گرفتار مویم ( منم) تو تکیه بجای جاودانی زده ای با طعنه ی دشمنان گرفتار مویم ( منم ) آیم بسر خاک تو روزی صد وبیست خشتون ( خشتهای) سر لحد بحالم مگریست ( می گریست ) گر از تو بپرسند سر خاکت کیست ؟ خود می دانی که سوخته ی زار تو ، کیست ؟ فلک کورشی (شوی)که کور کردی چراغم ببردی بلبل خوش خوان باغم ببردی بلبلم زندان نمودی دگر بلبل نمی خواند به باغم آن خواهر دلکباب مو خواهم بود بنشسته به درد وداغ مو خواهم بود غمهای جهان وجملگی بر دل مو آن سوخته ی نامراد مو خواهم بود یارب چه مشد ( می شد ) مرگ برادر نمبود(نمی بود) این شال عزا بر سر خواهر نمبود یارب چه مشد که خواهرو( خواهران ) می مردند این داغ گران بر دل خواهر نمبود(نمی بود) مرا باور نمی آید که ماه از آسمان رفته مرا باور نمیآید که خورشید از جهان رفته از آن ماه واز ان ابرو از ان محراب پیشانی مراباور نمی آید عزیزم از میان رفته مادر که مرا بناز می داشت برفت غم بر دل مو روا نمي داشت برفت آن كس كه مرا به غم نمي تونست دید بر اسب اجل نشست ودچون باده برفت همی نالم که مادر در برم نیست شکوه سایه ی او بر سرم نیست مراگردولت عالم ببخشند. برابر با نگاه مادرم نیست نوحه های دسته جمعی که در مجلس زنانه یک خانم ذاکر اهل بیت می خواند وهمه ی زنان حاضردر مجلس دسته جمعی یا با دو دست برسد می زنند ویا بادودست به سینه می زنند وبه این کارسروازدن ویا برسرزدن وسر واکرون می گویند بعداز هر بیت یا بعد از هردو بیت یک عبارت به عنوان:میان بندتوسط همه حاضرین تکرار می شود مثل:واویلا صدواویلا: چون دید جوان گل عذارش اکبر خلف بزدگوارش. قامت به لباس رزم آراست رخصت زپدر گرفت وبرخاست. واویلاصدواویلا بردامن او بزار آویخت ازدیده بجای اشک خون ریخت. فرمود که ای عزیزمادر. بنشین تودمی ای علی اکبر واویلا صد واویلا... تا شانه کشم به کاکل تو شویم به گلاب سنبل تو. پنهان نظری به مادر انداخت. تا باردگر به سرمه ی ناز. چشمی که نهان بود نگاهش چون طالع خود کنم سیاهش- ای اکبر تاجدار مادر ای یوسف گل عذار مادر واویلاصد واویلا زانروزکه شیر خواره بودی. زینت ده گهواره بودی شب تا به سحر نیارمیدم درپای تو رنجها کشیدم که امروز تو بدستگیری من باشی تو عصای پیری من من هم به شب عروسی تو آیم به دیده بوسی تو واویلا صد واویلا--- دربزم تو عون پاگذارد مسلم به کفت حنا گذارد در حجله سکینه خواهر تو آیینه نهد برابر تو در حجله تو چون قرار گیری. باب تو جوان شود به پیری آخر به تنت به نامرادی گردیده کفن قبای شادی اکنون چه کنم سرور گویم یا گریم ورودرود گویم - واویلا صد واویلا....... پدرم رفتی وچون شمع تو خاموش شدی. ترک ما کردی وبا خاک هم آغوش شدی خانه را نوری اگر بودزرخسار تو بود ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی---- پنهان بخاک گشته چو قدرسای تو غمگین مباش در دل ما هست جای تو ازمرگ ناگهانیت ای مهربان پدر بیگانه سوخت تا چه رسد آشنای تو---- حیف از توای پدر که شدی هم نشین خاک. زیراکه جایگاه تو بر دیدگان ماست عمرت به نیک نامی ومهر ووفا گذشت یادت همیشه دردل وروح وروان ماست--- پدرجان یاد ان شبها که مارا شمع جان بودی میان ناامیدیها امید جاودان بودی برایت زندگانی گرچه یکسررنج وسختی بود بنازم همتت بابا که تا بودی صبورومهربان بودی---- چهل روز گذشت پدر که جمالت ندیده ایم. دیگر گلی زباغ وصالت نچیده ایم صد سال اگر بگذرد از فراق تو ما از فراق ودوری تو قد خمیده ایم---- نوحه دسته جمعی که در مجلس زنانه می خوانند وهمه ی افراد برسریا برسینه میزنند وبه عمل انها سر وازدن می گویند که با شوروشین خاصی همراه است وعبارت :کربلا یا کربلا یا کربلا -بعد از هر بیت توسط زنان حاضر ضمن برسرزدن ویا برسینه زدن تکرار می گرددوبقول اهل محل پی خوانی دسته جمعی می شود:ازکجا می آیی ای مرغ حزین ازچه نالانی چنین ای دلغمین؟ کربلا یاکربلا یاکربلا.---خود چه گویم ای علیل بینوا میرسم از سرزمین کربلا. کربلا یا کربلا یاکربلا--- ای زبان بسته دلت محزون چیست ؟ میچکد ازبالهایت خون زکیست؟ کربلا یا کربلا یا کربلا.---لال گردم لال ای حسرت نصیب باشد این خون، خون حلقوم غریب کربلا یا کربلا یاکربلا --- زود بر گونامش ای خونین جگر چون که میدارم غریبی در سفر نام او باشد مقتول سنین باب زارش شاه بی لشکر حسین- کدبلا یا کربلا یا کربلا---- باز گو از اکبر شیرین سخن. کی بیایددروطن دنبال من کربلا یا کربایا کربلا. خاک بر سر کن که اکبر کشته شد از جفا شبه پیمبر کشته شد کربلا یا کربلا یا کربلا. باز گو از قاسم ودامادیش. ازحنا بندان وعیش وشادیش. کربلا یا کربلا یا کربلا.عیش قاسم شد مبدل با عزا. بستهشد ازخون حنا بردست وپا کربلا یاکربلا یا کربلا. باز گو میر علمدارم چه شد شش برادر یار وغمخوارم چه شد. قطع شد دست علمدار حسین. کشته شد یاران به صد افغان وشین. کربلا یا کربلا یا کربلا باز گو از عمه ه وخواهرانم ای صغیر. عزتی دارند یا خوار وذلیل؟ کربلایاکربلا یاکربلا. عمه ها وخواهرانت خوار وزار چون اسیران فلک در زنگبار کربلا یا کربلا یا کربلا.....نوحه دیگر ویژه مجلس زنانهکه در ماتم افرتد خوانده می شد ذیلا به نگارش میآید:حسینم واحسینم واحسینم---- بیاد آمد مرا از حال زینب. بسوزد دل بر آن احوال زینب. حسینم واحسینم واحسینم زداغ نوجوان شاهزاده اکبر کمان شد قامت رعنای زینب حسینم واحسینم واحسینم زداغ قاسم ودامادی او. سفید گردیده گیسوهای زینب حسینم واحسینم واحسینم. زداغاکبر شیرین زبانش بسوخته هم پر وهم بال زینب حسینم واحسینم واحسینم. فلک بر هم زدی سامان زینب. خرابه کردی آخر جای زینب حسینم واحسینم واحسینم. بشامش بردی ودادی به دشمن چه می خواهی فلک از جان زینب. حسینم واحسینم واحسینم. که زینب طالع بر گشته دارد. زدوران شش برادر کشته داردحسینم واحسینم واحسینم. انیس بی کسان داد از جدایی برادر داد وبیداداز جدایی حسینم واحسینم واحسینم. جدایی می کند بنیاد زینب خدا بستان زدشمن داد زینب حسینم واحسینم واحسینم. مسلمانان مرا زینب نخوانید. مرا محنت کش دوران بخوانید. حسینم واحسینم واحسینم. بیا که از سفر برگشته زینب بیا که بی برادر گشته زینب حسینم واحسینم واحسینم. بیا که زینبی بر جا نمانده. زبس که گریه کرده جان سپرده حسینم واحسینم واحسینم.-----پدرم رفتی وچون شمع تو خاموش شدی. ترک ما کردی وبا خاک هم آغوش شدی خانه را نوری اگر بودزرخسار تو بود ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی---- پنهان بخاک گشته چو قدرسای تو غمگین مباش در دل ما هست جای تو ازمرگ ناگهانیت ای مهربان پدر بیگانه سوخت تا چه رسد آشنای تو---- حیف از توای پدر که شدی هم نشین خاک. زیراکه جایگاه تو بر دیدگان ماست عمرت به نیک نامی ومهر ووفا گذشت یادت همیشه دردل وروح وروان ماست--- پدرجان یاد ان شبها که مارا شمع جان بودی میان ناامیدیها امید جاودان بودی برایت زندگانی گرچه یکسررنج وسختی بود بنازم همتت بابا که تا بودی صبورومهربان بودی---- چهل روز گذشت پدر که جمالت ندیده ایم. دیگر گلی زباغ وصالت نچیده ایم صد سال اگر بگذرد از فراق تو ما از فراق ودوری تو قد خمیده ایم---- نوحه دسته جمعی که در مجلس زنانه می خوانند وهمه ی افراد برسریا برسینه میزنند وبه عمل انها سر وازدن می گویند که با شوروشین خاصی همراه است وعبارت :کربلا یا کربلا یا کربلا -بعد از هر بیت توسط زنان حاضر ضمن برسرزدن ویا برسینه زدن تکرار می گرددوبقول اهل محل پی خوانی دسته جمعی می شود:ازکجا می آیی ای مرغ حزین ازچه نالانی چنین ای دلغمین؟ کربلا یاکربلا یاکربلا.---خود چه گویم ای علیل بینوا میرسم از سرزمین کربلا. کربلا یا کربلا یاکربلا--- ای زبان بسته دلت محزون چیست ؟ میچکد ازبالهایت خون زکیست؟ کربلا یا کربلا یا کربلا.---لال گردم لال ای حسرت نصیب باشد این خون، خون حلقوم غریب کربلا یا کربلا یاکربلا --- زود بر گونامش ای خونین جگر چون که میدارم غریبی در سفر نام او باشد مقتول سنین باب زارش شاه بی لشکر حسین- کدبلا یا کربلا یا کربلا---- باز گو از اکبر شیرین سخن. کی بیایددروطن دنبال من کربلا یا کربایا کربلا. خاک بر سر کن که اکبر کشته شد از جفا شبه پیمبر کشته شد کربلا یا کربلا یا کربلا. باز گو از قاسم ودامادیش. ازحنا بندان وعیش وشادیش. کربلا یا کربلا یا کربلا.عیش قاسم شد مبدل با عزا. بستهشد ازخون حنا بردست وپا کربلا یاکربلا یا کربلا. باز گو میر علمدارم چه شد شش برادر یار وغمخوارم چه شد. قطع شد دست علمدار حسین. کشته شد یاران به صد افغان وشین. کربلا یا کربلا یا کربلا باز گو از عمه ه وخواهرانم ای صغیر. عزتی دارند یا خوار وذلیل؟ کربلایاکربلا یاکربلا. عمه ها وخواهرانت خوار وزار چون اسیران فلک در زنگبار کربلا یا کربلا یا کربلا.....نوحه دیگر ویژه مجلس زنانه که در ماتم افراد خوانده می شد ذیلا به نگارش میآید:حسینم واحسینم واحسینم---- بیاد آمد مرا از حال زینب. بسوزد دل بر آن احوال زینب. حسینم واحسینم واحسینم زداغ نوجوان شاهزاده اکبر کمان شد قامت رعنای زینب حسینم واحسینم واحسینم زداغ قاسم ودامادی او. سفید گردیده گیسوهای زینب حسینم واحسینم واحسینم. زداغ اکبر شیرین زبانش بسوخته هم پر وهم بال زینب حسینم واحسینم واحسینم. فلک بر هم زدی سامان زینب. خرابه کردی آخر جای زینب حسینم واحسینم واحسینم. بشامش بردی ودادی به دشمن چه می خواهی فلک از جان زینب. حسینم واحسینم واحسینم. که زینب طالع بر گشته دارد. زدوران شش برادر کشته داردحسینم واحسینم واحسینم. انیس بی کسان داد از جدایی برادر داد وبیداداز جدایی حسینم واحسینم واحسینم. جدایی می کند بنیاد زینب خدا بستان زدشمن داد زینب حسینم واحسینم واحسینم. مسلمانان مرا زینب نخوانید. مرا محنت کش دوران بخوانید. حسینم واحسینم واحسینم. بیا که از سفر برگشته زینب بیا که بی برادر گشته زینب حسینم واحسینم واحسینم. بیا که زینبی بر جا نمانده. زبس که گریه کرده جان سپرده حسینم واحسینم واحسینم..... اما ادامه نواهای زنان روستای کوچ ذیلابه نگارش درمی آید: تو ای برادر با جان ودل برابر من بیا که مرگ حسن ریخت خاک بر سر من بیا که شددل زینب زغصه ریش آخر بیا که کرد معاویه کار خویش آخر ---- هنوز هجر نی آورد بفریادم هنوز ماتم زهرا نرفته از یادم هنوز دیده ی خونبار در سراغ علی است هنوز لاله ی دل داغدار داغ علی است --- زمانه رخت سیه باز در برم نکند خدا نکرده فلک بی برادرم نکند ------- یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم (بندبرگردان در نوحه زنانه زیر در مجالس ماتم وعزاداری ) چرابرتن برادر سرنداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم کفن در بر تو ای سرمر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم به کهنه جامه ای کردی قناعت یا مظلوم حسینم یا محروم حیبنم چرا آن کهته را در بر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---چرا جسمت میان آفتاب است یا مطلوم حسینم یا محروم حسینم نسب گویا زپیغمبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---سود خواهر فدای دستهایت یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم چرا انگشت وانگشتر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---بغل بگشا وخواهر را بغل کن یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم مگر مهری تو با خواهر نداری یا مظلوم حسینم یامحروم حسینم ---دهن واکرده زخم سینهی تو یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم مگر با خود علی اکبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ----لبت خشکیده هم چون لعل بی آب یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم مگر عباس نام آور نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ----سلیمان جهانی ای برادر یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---نسب گویا زپیغمبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم-- اگر کشتند چرا آبش ندادند یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم گلوی نازکش خنجر نهادند یا مظلوم حسینم یامحروم حسینم--- یقین دانم که در دل آرزویی یامظلوم حسینم یا محروم خسینم بجز دامادی اکبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ------
نوشته شده در تاريخ شنبه 15 شهريور 1399برچسب:درد دلهای سکینه خاتون با پدر ش امام حسین (ع)+ چرا از محفل ما ای پدر عزم سفر کردی, توسط محمدحسن اسایش

 

ماه قيام ،ماه حسين ، ماه انقلاب

ماه خروج پيشرومومنان بود

ماه شکست دشمن قرآن وفتح حق

ماه ظهور عدل به اهل جهان بود

مردي قيام کرده به صحراي کربلا

کز خاندان خاتم پيغمبران بود

مردي قيام کرده که باانقلاب خون

بر هم زن رِِژيم ستم گستران بود

مردي قيام کرده که تا روز رستحيز

نام گراميش همه جا جاودان بود

فرزند با کفايت نستوه بوتراب

کز خون او زمين بلا گلستان بود

با خون نوشته است بتاريخ روزگار

هرکس که بار ظلم کشد ناتوانبود

بهر قيام نسل جوان برعليه ظلم

اول شهيدش اکبر زيبا جوان بود

تکميل تاشود سند سرخ انقلاب

امضاءزخون اصغر شيرين زبان بود

سيراب تا شوند همهتشنگان عدل

در خون طپيده ساقي لب تشگان بود

هفتاد وچند ياور وانصار ولشکرش

هريکچو آيت است که در خون طپان بود

عباس وعون وجعفروعبدالهش چوگل

سيراب زاشک دمبدم باغبان بود

قرآن ورق ورق پي تحکيم امر حق

تا نهضت مقدس دين جاودان بود

با اين قيام کاخ ستم واژگون نمود

تابر قرار مکتب خون جامگان بود

بر انتقال خون شهيدان بي کفن

گاه قيام (زين اب )قهرمان بود

هر ارض(کربلايي) وهر يوم عاشري

تا انقلاب مهدي صاحب زمان بود

نقل از شکوفه هاي غم -صص135-136-نادعلي کربلايي -موسسه مطبوعاتي خزر -تهران----

 ---

- سرسلسله  ي مردم آزاد حسين است

 

آنکس که دراين ره سر وجان داد حسين است

مردي که چوکوهي ببر تيشه ي بيداد

دامن بکمر برزد واستاد حسين است

درسي به بشر داد بدستور الهي

درسش عملي بود نه کتبي ،نه شفاهي

آيين يزيدي که بري بود زانصاف

ننمود بتهديد وبه تطميع گواهي

در معرکه دشمن چوبه او خط امان داد

رد کرد وخروشان شد ودر معرکه جان داد

ننهاد بزنجير ستم گردن تسليم

حنجر بدم خنجر بيداد گران داد

مردانه دراين معرکه بنهاد قدم را

بر ضدستمکار بر افراشت علم را

با نيروي يزداني وبا دست خدايي

بشکست بهم قدرت ارکان ستم را

اعلاميه از قتلگه کرب وبلا داد

با زينب وسجاد سوي شام فرستاد

اين جمله زخون بود در آن نشريه مسطور

بايد بشر از قيد اسارت شود آزاد

او کرد بنوع بشر اين قاعده تعليم

کاندر ره آزادگي از جان نبود بيم

ديگر نهراسد زستمکار ستمکش

مظلوم بظالم نکند کرنش وتعظيم

هر وحشي ناکس نزند کوس تمدن

هر کافر ناحق نزند لاف تدين

اشرار باحرار نگيرند سر راه

ناکس نفروشد بکسان ناز وتفر عن

شمشير نباشد بکف زنگي بد مست خائن نشود عالي وعالي نشود پست               باشد که ببالند وننازند ونتازند

از باب زر وسيم باشخاص تهيدست

برچيده شود قاعده ورسم توحش

از مسند حق دور شود قاضي حق کش

ازبين رود منکرومعروف بيايد                     جاهل رهد از جهل چو عالم بزيد خوش

مردم همه با کافر وظالم بستيزند

پويند ره حق وزناحق بگريزند

کوبند همي سنگ الم بر سر بدخواه

بر فرق تبهکار همي خاک بريزند

اين حکم صريح است وبديه است ومحقق

چيره نشود حق کش وکشته نشود حق

بيداد گري را اثري نيست بعالم

زنده است حسين ابن علي آن حق مطلق-

(ازبصير اصفهاني-به نقل از شاهکارهاي ادب فارسي(اشک شفق)صص200-201 آراسته ي رضا معصومي -نشريه ماه نوع -ناشر : رشيدي -ديماه 1362 شمسي)-------------------

جلوه گاه حق از احمد مهران-همان ماخذ-ص 202:--

تاابد جلوه گه حق وحقيقت سر توست

معني مکتب تفويض علي اکبر توست

اي حسيني که تويي مظهر آيات خداي

اين صفت از پدر وجد تو در جوهر توست

درس مردانگي عباس بعالم آموخت

زانکه شد مست از آن باده که در ساغر توست

طفل شش ماهه تبسم نکند پس چه کند ؟

آنکه بر مرگ زند خنده علي اصغر توست

اي که در کرببلا بيکس وياور گشتي چشم بگشا وببين خلق جهان ياور توست

خواهر غمزده ات ديد سرت بر ني وگفت:

آنکه بايد به اسيري برود خواهر توست

(بابي انت وامي)که تواي مکتب عشق

عشق را مظهر و آثار علي اصغر توست

اي حسيني که بهر کوي عزاي تو بپاست

عاشقان رانظري دردم جان پرور توست

خواست (مهران )بزند بوسه سراپاي تورا

----

مهر تو مرا رکن نماز است حسين جان عشق تو مرا کعبه ي راز است حسين جان

روزي که شود بسته برويم در اميد

بابکرم لطف توبازاست حسين جان

 

 

يک ذره غبار حرمت اي حرم دين در رتبه به از ملک حجازاست حسين جان

هرروزدهم بوسه بخاک حرم تو چون تربت تو مهر نماز است حسين جان

در کرببلا زان همه گلهاي نکويت اصغر گل نشکفته ي ناز است حسين جان

ازداغ تودر گوشه ي ويرانه رقيه شمعيست که در سوز وگدازاست حسين جا

 

 

 

 

 

 

گر قلب من از سينه بر آرند ببينند باذکر تو در راز ونياز است حسين جان

 

مي خواستم از وصف وجلال تو بگويم دل گفت که اينقصه درازاست حسين جان -اي خون خدا خسرو محمود خصائل بر درگه تو خضر اياز است حسين جان

 

 

در روز جزا کرببلايي زشفاعت بر سوي تو اش دست نياز است حسين جان -به نقل ز

شکوفه هاي غم اثر طبع ناد علي کربلايي-صص169-170

زینب با سر بریده :خطبه جانسوز زینب کرده ، عالم را مکدر          در میان کوفه بنموده است غوغا دخت حیدر           با بیان مرتضی ابلاغ حق بنمود وگفتا       کوفیان من زینبم ، حق را نمایم آشکارا          زینبم بنت علی وقهرمان کربلایم       قهرمان کربلا وزاده  شیر خدایم          من زریشه می کنم ویرانه ، کاخ ظالمان را        با بیانی می کنم ، ابلاغ آزادی جهان را

ناگهان ماهی فراز نی بدید آن نیک اختر     گشت خاموش وفغان سر داد با نوی فلک فر      با ندای دلخراشی گفت : ایا تو حسیسنی؟  تو حسین زینبی وآن امام عالمینی ؟

گر حسینی پس چرا پیشانیت مجروح گشته؟    گو کدامین سنگ دل  پیشانیت از کین شکسته؟    تو گل بستان زهرایی   چرا پزمرده گشتی/    تو سلیمان جهانی چس چرا افسرده گشتی؟

چون بدیدی زینب نالان سر سلطان خوبان      گشته مجروح از جفای دشمنان وظلم عدوان    آن چنان زد راس پر نورش بروی  چوب محمل    از سر او خون چکید وشیعه را بنموده خوندل 

گفت : کی پاشیده خاکستر بروی زخمهایت ؟    من گمانم بوده خاکستر دوایی از برایت     ای برادر کن نظر برحالت دختت سکینه     گشته محزون  وغم انگیز از جفای قوم کینه

خوبرویا زین مصیبت عالمی گردیده گریان     اهل بیت مصطفی در کوچه وبازار نالان ------ کاخ تو زیر وزبر کنم :

من زینبمزکربلا آمدم به شام    تا روز روشن تو زشب تیره تر کنم    من زینبم به چشم حقارت مکن نظر     با یک اشاره کاخ تو زیر وزبر کنم       من آمدم که سلطنتت ای یزید دون 

سازم فنا ونقشه تو بی اثر کنم      من زینبم  ستم کش وبیچاره نیستم     خاک ستم به فرق سر خیره سر کنم     من زینبم که دست خدایم در آستین      تا دست نابکار تو از تن بدر کنم 

من آمدم که زنده وجاوید وپایدار     دین خدا بروی زمین سربسر کنم       من زینم که کرده خدا نقطم آتشین     هر جا که رو کنم همه فتح وظفر کنم

 من آمدم خراب کنم کاخ قدرتت     زاین رو بود اگر به خرابه مقر کنم      من آمدم یزید ویزیدی مرام را      روشن هویتش به جهان بشر کنم      من آمدم کنون پی خون خواهی حسین

تا انتقام خود نگشم کی سفر کنم؟  من زینبم که از نظر لطف ذره را     روشن دلش زنور چو وقت سحر کنم -به نقل از کاروان غم - جلد 1- ص 80-81 .محمد حسن اسایش

وقتی یکی از بستگان فوت می کرد ودیگران خبر دارمی شدند که کدام شخص فوت کرده است همه ی اهالی روستا و اشنایان وبستگان از روستاهای همجوار وشهر خودرا موظف می دانستند که در مراسم تشییع حضور یابند وبا صاحب عزا اعلان همدردی کنند وبگویند که ما درغم شما شریک هستیم بویژه ساکنین روستازیرا عقیده داشتند که اگرخدای ناکرده در جلسه تدفین وغسل وکفن نباشندصاحب عزا را از خود رنجانیده اند وبقول محلی ها نسبت به بانیان عزا بی محلی یعنی بی احترامی کرده اند .بنابراین رسم بود که هرکه ازراه دور یا نزریک به مجلس عزاو ماتم می آمد هنگام روبرو شدن با صاخبان عزا اشعاری متناسب به عنوان تسلیت گویی خطاب به صاحب عزا می خواند ویکی از نزریکان صاحب عزاهم به او پاسخی در خور ومناسب می داد .مثلا تسلیت گو با صدای بلند وسوزان شعر زیر را می خواند :ای چرخ چه خانه ها که ویرا ن کردی در ملک بدن تو غارت جان کردی هردانه ی قیمتی که آمد به جان بردی توبزیر خاک پنهان کردی یا می خواند : چه شد که ای گل من این چنین تو پژمردی چراغ محفل من از چه زود افسردی ؟ مگر بخواب چه دیدی که لب فرو بستی دل شکسته ی مارا دو باره بشکستی یکی از نزدیکان صاحب عزا جواب میداد باصدای بلند وسوزان : ای دوستان به مجلس ماتم خوش آمدید مستو فیان دایره ی غم خوش آمدید اجر شما بروز جزا می دهدحسین با حوریان ،خدیجه ومریم خوش امدید وباز فرد اول یعنی تسلیت گو اشعار دیکری مناسب عزا می خواندو ویکی از صاحبان عزا پاسخ مناسب می داد وسپس تازه واردین اخلاص وفاتحه سر می کرد ومثلامی گفت : الحکم للله تعالی یا می گفت : ارواح روح مومنین ومومنات مسلمین ومسلمات کافه وعامه ی اهل ایمان ذکورا اناثا شیخا شابا با ارواح اموات جمع حاضر الخصوص روح نورفته ی تازه گذشته مرحوم مغفورملا علی را از روح پاک شهدای دشت کربلا متبرک گردانیده یکبار فاتحه الکتاب وثلاثه الاخلاص والصلوات .آنگاه همه افرادا فاتحه وسه بار سوره اخلاص رامی خواندند ووقتی تسلیت گو مطمِءن می شد که همه اخلاص خوانده اند خطاب با صاحبان عزا می گفت : خداوند رحمت کناد خداوند بیامرزد خداوند به شما صبر بدهد وصاحب عزا چاسخ می داد :گویا بحق باشید، زحمت کشیدید، خوش آمدید، قدم بر چشم ما نهادیدف صفا اوردید . خدااموات ورفتگان شماراهم بیامرزدخداوند به شما طول عمر بدهد.... واما در مجلس زنانه هم غوغایی بر پابود وهریک از زنان که واردمی شدند وبه زن ویا دختر خانواده می رسیدند نواهایی متناسب با کسی که در گذشته وهم چنین متاسب با نسبتی که با شخص متوفی داشتند ویا اینکه مرده مادر بوده یا پدرخانواده بوده یا اینک جوان بوده ویادختر بوده ویا پسر جوان بوده با در نظر گرفتن همه ی این جوانب نوا یی مناسب آن احوال می خواندندکه ذیلا مشاهده خواهید ومادر خانواده یا خواهر شخص متوفی پاسخی مناسب با نوای خوانده شده می دادکه در اشعار ذیل نمونه های آن به خوانندگان تقدیم می گردد مثلا تازه وارد می خواند : درآن خانه که مادر ناله می کرد شکایت با گلای لاله می کرد سر بالین خود هیچ کس نمی دید به صد حسرت گریبون پاره می کرد .وصاحب عزاپاسخ می داد : ای دوست خوش امدی (امدید) صفا آوردی صد خدمت شایسته بجا آوردی صد رحمت و آفرین براین عقل شما امروز بزرگتری بجا آوردی ! در اخرین وداع با میتی که غسل داده شده واماده حرکت بسوی قبرستان می باشد زنان ویا دختران متوفی میخوانند :فلک چو طرح جدایی میون ما انداخت ببین ترا بکجا ومرا کجاانداخت تورا به کنج لحد ومرا به خانه ی غم که سنگ تفرقه آخر میون ماانداخت یا می خواندند: ببردند گل ، گل از گلخانه بردند گل مارا به غسالخانه بردند دمی که آب وکافورش بریزند رمق از پا ونور از خانه بردند واما برگردیم به نواهای زنانه در مجلس عزا از زبان دخترکه مادرش مرده : مادرمایم وجون مادر مایم مو چایی خور(خودرا) زدست مادر مایم دوستو (دوستان) همگی بحال مو میگریند مو چایی خور زدست مادر مایم (می خواهم) راه اومده یم تموم راه اومده یم ای(این)راه تمو م سنگ وسخال اومده یم پنداشتم که مادرم بر جایه حالا که نیه (نیست) مو به چه کار امده یم (امده ام ) یک نیم دلم کباب ویک نیم خراب یک نیم بسوخت زداغ ونیمی زفراق گر داغ وفراق هردو بیایند بر مو از داغ ننالم که بسوختم زفراق پیشون سرا گرد وغبار آورده چار گوشه ی سرا بنفشه بار آورده دیدار که هر صبح ومسا می دیدم امروز خدا زمو زوال آورده ای دوست خوش آمدید به غم خونه ی ما روشن کردی خونه ی ویرونه ی ما شیرین تر از این سخن نمی تونم گفت هرجاکه قدم گزاردی بر دیده ی ما ای چرخ فلک خرابی از کینه ی توست بی داد گری پیشه ی دیرینه ی توست ای خاک اگر سینه ی تو بشکافند صد گوهر قیمتی که در سینه ی توست ماغمزده ها زکربلا می آیم( می اییم) پوشیده سیاه به هر عزا می آیم ( میآییم) ما غمزره هاحسین را ناداریم ( بگذاردم) آیابه چه رو زکربلامی آیم در مرگ برادر از زبان خواهر :هرکس که برادر عزیزی دارد در نقره نشونده که عقیقی دارد هرکس که ندارد زقیامت خبری ازروی دلم نشانه ای بر دارد در خاک تویی وبر سر خاک مویم (منم) بی غم تویی به غم گرفتار مویم ( منم) تو تکیه بجای جاودانی زده ای با طعنه ی دشمنان گرفتار مویم ( منم ) آیم بسر خاک تو روزی صد وبیست خشتون ( خشتهای) سر لحد بحالم مگریست ( می گریست ) گر از تو بپرسند سر خاکت کیست ؟ خود می دانی که سوخته ی زار تو ، کیست ؟ فلک کورشی (شوی)که کور کردی چراغم ببردی بلبل خوش خوان باغم ببردی بلبلم زندان نمودی دگر بلبل نمی خواند به باغم آن خواهر دلکباب مو خواهم بود بنشسته به درد وداغ مو خواهم بود غمهای جهان وجملگی بر دل مو آن سوخته ی نامراد مو خواهم بود یارب چه مشد ( می شد ) مرگ برادر نمبود(نمی بود) این شال عزا بر سر خواهر نمبود یارب چه مشد که خواهرو( خواهران ) می مردند این داغ گران بر دل خواهر نمبود(نمی بود) مرا باور نمی آید که ماه از آسمان رفته مرا باور نمیآید که خورشید از جهان رفته از آن ماه واز ان ابرو از ان محراب پیشانی مراباور نمی آید عزیزم از میان رفته مادر که مرا بناز می داشت برفت غم بر دل مو روا نمي داشت برفت آن كس كه مرا به غم نمي تونست دید بر اسب اجل نشست ودچون باده برفت همی نالم که مادر در برم نیست شکوه سایه ی او بر سرم نیست مراگردولت عالم ببخشند. برابر با نگاه مادرم نیست نوحه های دسته جمعی که در مجلس زنانه یک خانم ذاکر اهل بیت می خواند وهمه ی زنان حاضردر مجلس دسته جمعی یا با دو دست برسد می زنند ویا بادودست به سینه می زنند وبه این کارسروازدن ویا برسرزدن وسر واکرون می گویند بعداز هر بیت یا بعد از هردو بیت یک عبارت به عنوان:میان بندتوسط همه حاضرین تکرار می شود مثل:واویلا صدواویلا: چون دید جوان گل عذارش اکبر خلف بزدگوارش. قامت به لباس رزم آراست رخصت زپدر گرفت وبرخاست. واویلاصدواویلا بردامن او بزار آویخت ازدیده بجای اشک خون ریخت. فرمود که ای عزیزمادر. بنشین تودمی ای علی اکبر واویلا صد واویلا... تا شانه کشم به کاکل تو شویم به گلاب سنبل تو. پنهان نظری به مادر انداخت. تا باردگر به سرمه ی ناز. چشمی که نهان بود نگاهش چون طالع خود کنم سیاهش- ای اکبر تاجدار مادر ای یوسف گل عذار مادر واویلاصد واویلا زانروزکه شیر خواره بودی. زینت ده گهواره بودی شب تا به سحر نیارمیدم درپای تو رنجها کشیدم که امروز تو بدستگیری من باشی تو عصای پیری من من هم به شب عروسی تو آیم به دیده بوسی تو واویلا صد واویلا--- دربزم تو عون پاگذارد مسلم به کفت حنا گذارد در حجله سکینه خواهر تو آیینه نهد برابر تو در حجله تو چون قرار گیری. باب تو جوان شود به پیری آخر به تنت به نامرادی گردیده کفن قبای شادی اکنون چه کنم سرور گویم یا گریم ورودرود گویم - واویلا صد واویلا....... پدرم رفتی وچون شمع تو خاموش شدی. ترک ما کردی وبا خاک هم آغوش شدی خانه را نوری اگر بودزرخسار تو بود ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی---- پنهان بخاک گشته چو قدرسای تو غمگین مباش در دل ما هست جای تو ازمرگ ناگهانیت ای مهربان پدر بیگانه سوخت تا چه رسد آشنای تو---- حیف از توای پدر که شدی هم نشین خاک. زیراکه جایگاه تو بر دیدگان ماست عمرت به نیک نامی ومهر ووفا گذشت یادت همیشه دردل وروح وروان ماست--- پدرجان یاد ان شبها که مارا شمع جان بودی میان ناامیدیها امید جاودان بودی برایت زندگانی گرچه یکسررنج وسختی بود بنازم همتت بابا که تا بودی صبورومهربان بودی---- چهل روز گذشت پدر که جمالت ندیده ایم. دیگر گلی زباغ وصالت نچیده ایم صد سال اگر بگذرد از فراق تو ما از فراق ودوری تو قد خمیده ایم---- نوحه دسته جمعی که در مجلس زنانه می خوانند وهمه ی افراد برسریا برسینه میزنند وبه عمل انها سر وازدن می گویند که با شوروشین خاصی همراه است وعبارت :کربلا یا کربلا یا کربلا -بعد از هر بیت توسط زنان حاضر ضمن برسرزدن ویا برسینه زدن تکرار می گرددوبقول اهل محل پی خوانی دسته جمعی می شود:ازکجا می آیی ای مرغ حزین ازچه نالانی چنین ای دلغمین؟ کربلا یاکربلا یاکربلا.---خود چه گویم ای علیل بینوا میرسم از سرزمین کربلا. کربلا یا کربلا یاکربلا--- ای زبان بسته دلت محزون چیست ؟ میچکد ازبالهایت خون زکیست؟ کربلا یا کربلا یا کربلا.---لال گردم لال ای حسرت نصیب باشد این خون، خون حلقوم غریب کربلا یا کربلا یاکربلا --- زود بر گونامش ای خونین جگر چون که میدارم غریبی در سفر نام او باشد مقتول سنین باب زارش شاه بی لشکر حسین- کدبلا یا کربلا یا کربلا---- باز گو از اکبر شیرین سخن. کی بیایددروطن دنبال من کربلا یا کربایا کربلا. خاک بر سر کن که اکبر کشته شد از جفا شبه پیمبر کشته شد کربلا یا کربلا یا کربلا. باز گو از قاسم ودامادیش. ازحنا بندان وعیش وشادیش. کربلا یا کربلا یا کربلا.عیش قاسم شد مبدل با عزا. بستهشد ازخون حنا بردست وپا کربلا یاکربلا یا کربلا. باز گو میر علمدارم چه شد شش برادر یار وغمخوارم چه شد. قطع شد دست علمدار حسین. کشته شد یاران به صد افغان وشین. کربلا یا کربلا یا کربلا باز گو از عمه ه وخواهرانم ای صغیر. عزتی دارند یا خوار وذلیل؟ کربلایاکربلا یاکربلا. عمه ها وخواهرانت خوار وزار چون اسیران فلک در زنگبار کربلا یا کربلا یا کربلا.....نوحه دیگر ویژه مجلس زنانهکه در ماتم افرتد خوانده می شد ذیلا به نگارش میآید:حسینم واحسینم واحسینم---- بیاد آمد مرا از حال زینب. بسوزد دل بر آن احوال زینب. حسینم واحسینم واحسینم زداغ نوجوان شاهزاده اکبر کمان شد قامت رعنای زینب حسینم واحسینم واحسینم زداغ قاسم ودامادی او. سفید گردیده گیسوهای زینب حسینم واحسینم واحسینم. زداغاکبر شیرین زبانش بسوخته هم پر وهم بال زینب حسینم واحسینم واحسینم. فلک بر هم زدی سامان زینب. خرابه کردی آخر جای زینب حسینم واحسینم واحسینم. بشامش بردی ودادی به دشمن چه می خواهی فلک از جان زینب. حسینم واحسینم واحسینم. که زینب طالع بر گشته دارد. زدوران شش برادر کشته داردحسینم واحسینم واحسینم. انیس بی کسان داد از جدایی برادر داد وبیداداز جدایی حسینم واحسینم واحسینم. جدایی می کند بنیاد زینب خدا بستان زدشمن داد زینب حسینم واحسینم واحسینم. مسلمانان مرا زینب نخوانید. مرا محنت کش دوران بخوانید. حسینم واحسینم واحسینم. بیا که از سفر برگشته زینب بیا که بی برادر گشته زینب حسینم واحسینم واحسینم. بیا که زینبی بر جا نمانده. زبس که گریه کرده جان سپرده حسینم واحسینم واحسینم.-----پدرم رفتی وچون شمع تو خاموش شدی. ترک ما کردی وبا خاک هم آغوش شدی خانه را نوری اگر بودزرخسار تو بود ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی---- پنهان بخاک گشته چو قدرسای تو غمگین مباش در دل ما هست جای تو ازمرگ ناگهانیت ای مهربان پدر بیگانه سوخت تا چه رسد آشنای تو---- حیف از توای پدر که شدی هم نشین خاک. زیراکه جایگاه تو بر دیدگان ماست عمرت به نیک نامی ومهر ووفا گذشت یادت همیشه دردل وروح وروان ماست--- پدرجان یاد ان شبها که مارا شمع جان بودی میان ناامیدیها امید جاودان بودی برایت زندگانی گرچه یکسررنج وسختی بود بنازم همتت بابا که تا بودی صبورومهربان بودی---- چهل روز گذشت پدر که جمالت ندیده ایم. دیگر گلی زباغ وصالت نچیده ایم صد سال اگر بگذرد از فراق تو ما از فراق ودوری تو قد خمیده ایم---- نوحه دسته جمعی که در مجلس زنانه می خوانند وهمه ی افراد برسریا برسینه میزنند وبه عمل انها سر وازدن می گویند که با شوروشین خاصی همراه است وعبارت :کربلا یا کربلا یا کربلا -بعد از هر بیت توسط زنان حاضر ضمن برسرزدن ویا برسینه زدن تکرار می گرددوبقول اهل محل پی خوانی دسته جمعی می شود:ازکجا می آیی ای مرغ حزین ازچه نالانی چنین ای دلغمین؟ کربلا یاکربلا یاکربلا.---خود چه گویم ای علیل بینوا میرسم از سرزمین کربلا. کربلا یا کربلا یاکربلا--- ای زبان بسته دلت محزون چیست ؟ میچکد ازبالهایت خون زکیست؟ کربلا یا کربلا یا کربلا.---لال گردم لال ای حسرت نصیب باشد این خون، خون حلقوم غریب کربلا یا کربلا یاکربلا --- زود بر گونامش ای خونین جگر چون که میدارم غریبی در سفر نام او باشد مقتول سنین باب زارش شاه بی لشکر حسین- کدبلا یا کربلا یا کربلا---- باز گو از اکبر شیرین سخن. کی بیایددروطن دنبال من کربلا یا کربایا کربلا. خاک بر سر کن که اکبر کشته شد از جفا شبه پیمبر کشته شد کربلا یا کربلا یا کربلا. باز گو از قاسم ودامادیش. ازحنا بندان وعیش وشادیش. کربلا یا کربلا یا کربلا.عیش قاسم شد مبدل با عزا. بستهشد ازخون حنا بردست وپا کربلا یاکربلا یا کربلا. باز گو میر علمدارم چه شد شش برادر یار وغمخوارم چه شد. قطع شد دست علمدار حسین. کشته شد یاران به صد افغان وشین. کربلا یا کربلا یا کربلا باز گو از عمه ه وخواهرانم ای صغیر. عزتی دارند یا خوار وذلیل؟ کربلایاکربلا یاکربلا. عمه ها وخواهرانت خوار وزار چون اسیران فلک در زنگبار کربلا یا کربلا یا کربلا.....نوحه دیگر ویژه مجلس زنانه که در ماتم افراد خوانده می شد ذیلا به نگارش میآید:حسینم واحسینم واحسینم---- بیاد آمد مرا از حال زینب. بسوزد دل بر آن احوال زینب. حسینم واحسینم واحسینم زداغ نوجوان شاهزاده اکبر کمان شد قامت رعنای زینب حسینم واحسینم واحسینم زداغ قاسم ودامادی او. سفید گردیده گیسوهای زینب حسینم واحسینم واحسینم. زداغ اکبر شیرین زبانش بسوخته هم پر وهم بال زینب حسینم واحسینم واحسینم. فلک بر هم زدی سامان زینب. خرابه کردی آخر جای زینب حسینم واحسینم واحسینم. بشامش بردی ودادی به دشمن چه می خواهی فلک از جان زینب. حسینم واحسینم واحسینم. که زینب طالع بر گشته دارد. زدوران شش برادر کشته داردحسینم واحسینم واحسینم. انیس بی کسان داد از جدایی برادر داد وبیداداز جدایی حسینم واحسینم واحسینم. جدایی می کند بنیاد زینب خدا بستان زدشمن داد زینب حسینم واحسینم واحسینم. مسلمانان مرا زینب نخوانید. مرا محنت کش دوران بخوانید. حسینم واحسینم واحسینم. بیا که از سفر برگشته زینب بیا که بی برادر گشته زینب حسینم واحسینم واحسینم. بیا که زینبی بر جا نمانده. زبس که گریه کرده جان سپرده حسینم واحسینم واحسینم..... اما ادامه نواهای زنان روستای کوچ ذیلابه نگارش درمی آید: تو ای برادر با جان ودل برابر من بیا که مرگ حسن ریخت خاک بر سر من بیا که شددل زینب زغصه ریش آخر بیا که کرد معاویه کار خویش آخر ---- هنوز هجر نی آورد بفریادم هنوز ماتم زهرا نرفته از یادم هنوز دیده ی خونبار در سراغ علی است هنوز لاله ی دل داغدار داغ علی است --- زمانه رخت سیه باز در برم نکند خدا نکرده فلک بی برادرم نکند ------- یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم (بندبرگردان در نوحه زنانه زیر در مجالس ماتم وعزاداری ) چرابرتن برادر سرنداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم کفن در بر تو ای سرمر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم به کهنه جامه ای کردی قناعت یا مظلوم حسینم یا محروم حیبنم چرا آن کهته را در بر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---چرا جسمت میان آفتاب است یا مطلوم حسینم یا محروم حسینم نسب گویا زپیغمبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---سود خواهر فدای دستهایت یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم چرا انگشت وانگشتر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---بغل بگشا وخواهر را بغل کن یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم مگر مهری تو با خواهر نداری یا مظلوم حسینم یامحروم حسینم ---دهن واکرده زخم سینهی تو یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم مگر با خود علی اکبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ----لبت خشکیده هم چون لعل بی آب یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم مگر عباس نام آور نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ----سلیمان جهانی ای برادر یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---نسب گویا زپیغمبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم-- اگر کشتند چرا آبش ندادند یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم گلوی نازکش خنجر نهادند یا مظلوم حسینم یامحروم حسینم--- یقین دانم که در دل آرزویی یامظلوم حسینم یا محروم خسینم بجز دامادی اکبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ------
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 29 مرداد 1399برچسب:محرم،ماه خون ،ماه حسین است،ماه قیام،ماه شهادت, توسط محمدحسن اسایش

 ------1] ستایش خدای را سزاست که در یگانه گی اش بلند مرتبه و در تنهای اش به آفریدگان نزدیک است. سلطنتش پر جلال و در ارکان آفرینش اش بزرگ است، بر همه چیز احاطه دارد بی آنکه مکان گیرد و جابه جا شود و بر تمامی آفریدگان به قدرت و برهان خود چیره است.همواره ستوده بوده وخواهد بود ، مجد و بزرگی او را پایانی نیست آغاز و انجام از او و برگشت تمامی امور به سوی اوست .

[2] اوست آفریننده ی آسمان ها و گستراننده ی زمین ها و حکمران آنها . دور و منزه از خصایص آفریده هاست و در منزه بودن خود نیز از تقدیس همگان برتر. هموست پروردگار فرشتگان و روح ، افزونی بخش بر آفریدگان ، و بخشنده ی بر همه موجودات است ، به نیم نگاهی دیده ها را ببیند و دیده ها هرگز او را نبینند .کریم و بردبار و شکیباست.رحمتش جهان شمول و عطایش منت گزار در انتقام و کیفر سزاواران عذاب بی شتاب است .
[3] بر نهان ها آگاه و بر درون ها دانا ، پوشیده ها بر او آشکار و پنهان ها بر او روشن است .بر هر هستی فراگیر و چیره . نیروی آفریدگان از او و توانایی بر هر پدیده ویژه ی اوست ، او را همانندی نیست .در تاریکستان لاشیء او هستی بخش هر هستی است جاودانه و زنده و عدل گستر ، خداوندی جز او نباشد و اوست ارجمند و حکیم .
[4] دیده ها رابر او راهی نیست و اوست که دیده ها را دریابد و اوست بر پنهانی ها آگاه و بر کارها دانا ، از دیدن ، کسی وصفش را نیابد و بر چگونگی او از نهان و آشکار دست نیازد مگر او-عز وجل –راه نماید و خود را بشناساند.
[5] گواهی می دهم که او « الله » است همو که تنزهش سراسر روزگاران را فرا گرفته و پرتوش ابدیت را شامل است . فرمانش را بی مشاور اجراکند و تقدیرش را بی شریک امضاء وهستی را بی یاور سامان دهد ،
[6] صورت آفرینش اورا الگویی نبوده ، آفریدگان را بدون یاور و سختی و حیله ، هستی بخشیده است جهان با ایجاد او موجود و با آفرینش او پدیدار شده است. پس اوست « الله » و معبودی جز او نیست هم او که صنعش استوار و ساختمان آفرینش اش زیباست . دادگری که ستم روا نمی دارد و بخشنده ترین که کارها به او باز می گردد.
[7] و گواهی می دهم که او الله است که هر هستی در برابر بزرگی اش فروتن و در مقابل ارجمندی اش رام و به توانایش تسلیم و به هیبت اش خاضع است .
[8] پادشاه هستی ها و چرخاننده ی سپهرها و رام کننده ی آفتاب و ماه که هریک تا اجل معین جریان یابند .او پرده ی شب را به روز و پرده ی روز را به شب –که شتابان در پی شب است -(اعراف/54) به پیچد هم او شکننده ی هر ستمگر باطل گرا و نابود کننده ی هر شیطان سرکش است ،
[9] نه او را ناسازی باشد و نه برایش مانند و انبازی، یکتا وبی نیاز ، نه زاده و نه زائیده شده و او را همتایی نبوده (سوره اخلاص)، خداوند یگانه و پروردگار بزرگوار است . بخواهد به انجام رساند ، اراده کند و حکم نماید ، بداند و بشمارد ، بمیراند و زنده کند ، نیازمند و بی نیاز فرماید ، بخنداند و بگریاند نزدیک آورد و دور برد ،باز دارد و عطا کند اوراست پادشاهی و ستایش ، به دست توانای اوست تمام نیکی و هم اوست بر همه چیز توانا.
[10] شب را در روز و روز را در شب فرو برد ،جز او خداوندی نباشد گرانقدر و آمرزنده ،پذیرنده ی دعا و افزاینده ی عطا، برشمارنده نفس ها و پروردگار پری و انسان ، چیزی بر او مشکل ننماید. فریاد فریاد کنندگان ، او را آزرده نکند و اصرارِ اصرار کنندگان او را به ستوه نیاورد .نیکوکاران را نگاهدار و رستگاران را یار ، مومنان را صاحب اختیار و جهانیان را پروردگار است ،هم او که در همه ی احوال سزاوار سپاس و ستایش آفریدگان است.
[11] او را ستایش فراوان و سپاس جاودانه می گویم در شادی ورنج و آسایش و سختی و به او و فرشتگان و نبشته ها و فرستاده هایش ایمان داشته فرمان او را گردن می گذارم و اطاعت می کنم وبه سوی هرآنچه مایه ی خوشنودی اوست ، می شتابم و به حکم و فرمان او تسلیم ،چرا که به فرمان بری او شایق واز کیفر او ترسانم زیرا او خدایی است که کسی از مکرش در امان نبوده و از ستم اش ترسان نباشد (زیرا او را ستمی نیست).

{ 2 }
[12] و اکنون به بندگی خویش و پروردگاری او گواهی میدهم ، و وظیفه ی خود را در آنچه وحی شده انجام میدهم مباد از سوی او عذابی فرود آید که کسی را یارای دور ساختن آن از من نباشد هرچند توانش بسیار ، دوستی اش - با من - خالص باشد. خداوندی جز او نیست. چرا که به من هشدار داده که اگر آنچه در حق علی نازل کرده ،به مردم ابلاغ نکنم ، وظیفه ی رسالتش را انجام نداده ام و خود او –تبارک وتعالی– امنیت از آزار مردم را برایم تضمین کرده و البته که او بسنده و بخشنده است . پس آنگاه خداوند چنین وحی ام فرمود: «به نام خداوند همه مهر مهرورز ای فرستاده ی ما آنچه از سوی پروردگارت درباره علی و جانشینی او بر تو فرو فرستادیم به مردم برسان وگرنه رسالت خداوندی را به انجام نرسانده ای و او تو را از آسیب مردمان نگاه میدارد ..»(مائده/67).
[13] هان مردمان ! در تبلیغ آنچه خداوند بر من نازل فرموده کوتاهی نکرده ام و اکنون سبب نزول آیه را بیان می کنم : همانا جبرئیل از سوی سلام پروردگارم –که تنها او سلام است - سه مرتبه بر من فرود آمد و فرمانی آورد که در این مکان به پا خیزم و به هر سفید و سیاهی اعلام کنم که علی بن ابیطالب برادر وصی و جانشین من در میان امت و امام پس از من است هم او که جایگاه اش نسبت به من به سان هارون نسبت به موسی است مگر این که پیامبری پس از من نخواهد بود و او پس از خدا و رسول او صاحب اختیار شماست و خداوند تبارک و تعالی آیه ای بر من نازل فرموده که « همانا تنها ولی و سرپرست و صاحب اختیار شما خداوند و پیامبرش و موءمنانی اند که نماز به پا می دارند و در رکوع زکات می پردازند ...» (مائده/55) و قطعاً علی بن ابیطالب نماز بر پا داشته و در رکوع زکات پرداخته و پیوسته خداخواه است .
[14] و من از جبرئیل در خواستم که از خداوند سلام اجازه کند و مرا از ماموریت تبلیغ به شما معاف دارد زیرا کمی پرهیزگاران و فزونی منافقان و دسیسه ملامت گران و مکر مسخره کنندگان اسلام را میدانم همانان که خداوند در وصفشان در کتاب خود فرموده : «...به زبان می گویند آن را که در دلهایشان نیست و آن را اندک و آسان می شمارند حال آنکه نزد خداوند بس بزرگ است...»(نور/15)
[15] و نیز از آن روی که منافقان بارها مرا آزار رسانیده اند تا بدان جاکه مرا اذن (سخن شنو و زود باور ) نامیده اند به خاطر همراهی افزون و تمایل و پذیرش علی از من و توجه ویژه ی من به او ،تا بدان جا که خداوند آیه ای فرو فرستاد (توبه/61) « و از آنان اند کسانی که پیامبر خدا را آزرده ، گویند او سخن شنو و زود باور است بگو آری او سخن شنو ست بر علیه آنان که گمان می کنند او تنها سخن می شنو د –لیکن به خیر شماست او(پیامبر) به خدا ایمان دارد و اهل ایمان را تصدیق کرده راستگو می انگارد و همو رحمت است برای ایمانیان شما و البته برای آنان که او را ازار دهند عذابی دردناک خواهد بود...» و اگر می خواستم نام گویندگان چنین سخن را بر زبان آورم و به آنان اشارت کنم و مردمان را به سویشان هدایت کنم ( که آنان را شناسایی کنند ) میتوانستم.لیکن به خدا سوگند در کارشان کرامت نموده لب فرو بستم .
[16] با این حال خداوند از من خشنود نخواهد شد مگر فرمان او را در حق علی به شما ابلاغ کنم . آنگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله) چنین خواند : «...ای پیامبر ! آنچه –در حق علی - از سوی پروردگارت بر تو فرود آمده ابلاغ کن و گرنه رسالت او را انجام نداده ای و البته خداوند تو را از آسیب مردمان نگاه می دارد ...»(مائده/67)
 
 { 3 }
[17] هان مردمان ! بدانید این آیه درباره اوست ژرفای آن را بفهمید و بدانید که خداوند او را سرپرست و امام شما قرار داده و پیرویش را بر مهاجران و انصار واجب کرده و بر پیروان آنان در نیکی ، و بر صحرانشینان و شهروندان ،و بر عجم و عرب و آزاد و برده و کوچک و بزرگ و سفید و سیاه و هر یکتا پرست. (هشدار) اجرای فرمانش لازم ، امرش نافذ ، ناسازگارش رانده ، پیرو و باور کننده اش در مهر است البته که خداوند او و شنوایان سخن اش و پیروان راهش را آمرزیده است .
[18] هان مردمان ! برای آخرین بار در این اجتماع به پا ایستاده (با شما سخن می گویم) سخنم را شنیده پیروی کنید و فرمان پروردگارتان را گردن گذارید که خداوند عزّوجلّ صاحب اختیار و سرپرست و معبود شماست و سپس سرپرست شما ، فرستاده و پیامبر اوست که اکنون با شما سخن می گوید و پس از من به فرمان او ، علی ولی و امام شماست و سپس امامت ، در فرزندان من از نسل علی خواهد بود تا برپایی رستاخیز که خدا و رسول او را دیدار کنید .
[19] روا نیست مگر آنچه خدا و رسول و امامان روا دانند و ناروا نباشد مگر آنچه آنان ناروا دانند ، و خداوند عز و جل هم روا و هم ناروا را بمن شناسانده و من آموخته هایم را از کتاب خدا و حلال وحرام او را در اختیار علی گذاشته ام.
[20] هان مردمان !او را برتر دانید ، هیچ دانشی نیست مگر اینکه خداوند در جان من نبشته و من تمامی آن را در جان علی امام پرهیزگاران ضبط کرده ام ،و دانشی نبوده مگر اینکه آن را به علی آموخته ام او پیشوای روشنگر است که خداوند در سوره یاسین از او گفتگو کرده :« و علم هر چیز را در امام مبین برشمرده ایم...»( یس / 12)
[21] هان مردمان ! او را فراموش نکنید و از امامتش رو برنتابید و از سرپرستیش نگریزید چرا که شما را به درستی و راستی خوانده و خود نیز بدان عمل می کند ، او باطل را نابود و شما را از آن باز دارد و هرگز نکوهش نکوهش گران او را از کار باز ندارد .
[22] او نخستین مومن به خدا و رسول اوست و کسی در ایمان به من از او سبقت نجسته و همو جان خود را فدای رسول خدا کرده با او همراه بو ده است تنها او همراه رسول خدا عبادت می کرد و جز او از مردان کسی چنین نبو د . علی اولین نماز گزار و پرستش کننده ی همراه من است از جانب خدا وند به او دستور دادم تا (در شب هجرت )در بستر من بیارامد و او نیز فرمان برده پذیرفت که جان خود را فدای من کند .
[24] هان مردمان ! او را برتر بدانید که خداوند او را برتری داده و پیشوایی او را پذیرا با شید که خداوند او را (به امامت )نصب کرده است .
[25] هان مردمان ! او امام از جانب خداست و خداوند هرگز توبه ی منکر اورا نپذیرد و چنین کسی را نیامرزد این است روش قطعی خداوند درباره ناسازگار با امامت علی ،و حتماً او را به عذاب دردناک جاودانه کیفر خواهد کرد . پس ، از مخالفت او بهراسید وگرنه در آتشی در خواهید شد که آتش گیره ی آن مردمانند و سنگ که برای حق ستیزان آماده شده است .
[26] هان مردمان! به خدا که پیامبران پیشین به ظهورم بشارت داده اند و همانا من فرجام آنان و برهان بر آفریدگان آسمانیان و زمینیانم ، آن کسی که راستی و درستی مرا باور نکند به کفر جاهلی گذشته در آمده و تردید در سخنان امروزم همسنگ تردید در تمامی محتوای رسالت من است و ناباوری در امامت یکی از امامان به سان ناباوری در تمامی آنان است و جایگاه ناباوران امامت ما آتش دوزخ خواهد بود .
[27] هان مردمان خداوند عز و جل از روی منت و احسان خویش این برتری را به من پیش کش کرده و خدایی جز او نیست . هشدار که تمامی ستایش های من در تمامی روزگاران و هر حال و مقام ، ویژه ی اوست .
[28] هان مردمان ! علی را برتر دانید که او برترین از مردان و زنان ، پس از من است تا آن هنگام که آفرینش برپاست و روزیشان فرود آید دور دور باد از مهر خداوند و خشم خشم باد بر آن که این گفته ام را نپذیرد و بامن سازگار نباشد .هان! آگاه باشید جبرئیل سه بار از سوی خداوند خبرم داد هرکه با علی ستیزد و بر ولایت او گردن نگذارد نفرین و خشم من بر او باد ، البته بایست هرکس بنگرد که برای فردای خویش چه پیش فرستاده پس تقوا پیشه کنید و از ناسازی با علی بپرهیزید ، مباد گامهایتان پس از استواری در لغزد و همانا خداوند بر کردارتان آگاه است .
[29] هان مردمان! او هم جوار و هم سایه ی خداست که در کتاب گرانقدر خود ( قرآن ) او را یاد کرده و درباره ستیزندگان با او فرموده : « ... مباد کسی در روز رستاخیز بگوید افسوس که درباره ی هم جوار و همسایه ی خداوند کوتاهی کرده ام »
[30] هان مردمان! در قرآن اندیشه کنید و ژرفای آیات آن را دریابید و بر محکماتش نظر کنید و از متشابهات آن پیروی ننمایید. به خداوند سوگند که باطن ها و تفسیر آن را روشن نمی کند مگر همین که دست و بازوی او را گرفته و بالا آورده ام و اعلام می دارم که هر آن کس که من سرپرست اویم این علی سرپرست اوست و او علی ، فرزند ابی طالب، برادر و وصّی من است. ولایت و سرپرستی او حکمی از سوی خداست که بر من فرو فرستاده است.
[31] هان مردمان! همانا علی و پاکانِ از فرزندانم از نسل او یادگار گران سنگ کوچک ترند و قرآن یادگار ارزشمند بزرگتر. هر یک از این دو از دیگر همراه خود حکایت می کند و با آن سازگار است. آن دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا در حوض کوثر بر من وارد شوند.هان! آنان امانت داران خدا در میان آفریدگان و حاکمان او در زمین اند. هشدار که من وظیفه ی خود را ادا کردم.
[32] هان! من وظیفه ام را ابلاغ کردم و به گوش شما رساندم. هشدار که روشن نمودم. بدانید که این سخن خدا بود و من از سوی او سخن گفتم.
[33] هان بدانید! هرگز به جز این برادرم کسی نباید امیرالمومنین خوانده شود. هشدار که پس از من امارت مومنان بر کسی جز او روا نباشد.

 {4}
[34] سپس فرمود : مردمان ! کیست سزاوارتر از شمایان به شما ؟ گفتند : خداوند و رسول او . آنگاه فرمود : آن که من سرپرست اویم پس این علی ولی و سرپرست اوست . خداوندا پذیرای ولایت او را دوست بدار و دشمن او را دشمن دار و یار او را یاری کن و رهاکننده ی او را تنها گذار .
[35] هان مردمان ! این علی است برادر و وصی و نگاهبان دانش من و جای نشین من در میان امت وایمان آورندگان به من و بر تفسیر کتاب خدا ، او مردمان را به سوی خدا بخواند و به آنچه موجب خشنودی اوست عمل کند و با دشمنان او ستیز نماید. او سرپرست فرمانبرداری خدا باشد و بازدارنده از نافرمانی او . [36] همانا اوست جانشین رسول الله و فرمانروای ایمانیان ، و از سوی خدا پیشوای هدایتگر .اوست پیکار کننده ی با پیمان شکنان ، رویگردانان از راستی و درستی و بدر رفته گان از دین.
[37] خداوند فرماید: « فرمان من دگرگونی نمی پذیرد. » پروردگارا، اکنون به فرمان تو می گویم : خداوندا دوست داران او را دوست دار و دشمنانش را دشمن. پشتیبانان او را پشتیبانی، یارانش را یاری کن و خودداری کنندگان از یاری اش را رها کن. ناباورانش را از مهرت بران و خشم خود را بر آنان فرود آور.
[38] معبودا ! تو خود در هنگام بیان ولایت علی و برپایی او فرمودی : « امروز آیین شما را به کمال و نعمتم رابرای شما تمام نمودم و با خشنودی اسلام را دین شما قرار دادم.( مائده/ 5) » و نیز گفتی: « همانا دین در نزد خدا تنها اسلام است.(آل عمران/19) » و فرمودی:« و آنکه به جز اسلام دینی بجوید از او پذیرفته نبوده درجهان دیگر در شمار زیانکاران خواهد بود.(آل عمران/85)»
[39] خداوندا تو را گواه می گیرم که پیام تو را به مردمان رساندم.
 
 {5}
[40] هان مردمان! خداوند عزوجل دین را با امامت علی تکمیل نمود. اینک آنان که از او و جانشینانش از فرزندان من و از نسل او - تا برپایی رستاخیز و عرضه بر خدا - پیروی نکنند کرده هایشان در دو جهان بیهوده بوده در آتش دوزخ جاودانه خواهند بود. « به گونه ای که نه از عذابشان کاسته و نه بر ایشان فرصتی برای نجات خواهد بود. (بقره/161)»
[41] هان مردمان! این علی است یاورترین، سزاوارترین، نزدیک ترین و گرانقدرترین شما نزد من و خداوند عزوجل و من از او خشنودیم. آیه ی رضایتی در قرآن نیست مگر درباره او و هرگاه خداوند ایمانیان را خطابی نموده به او آغاز کرده . و آیه ی ستایشی نازل نگشته مگر درباره ی او و در سوره ی « هل اتی علی الانسان » گواهی بر بهشت نداده مگر برای او و آن را در حق غیر او فرود نیاورده و به وسیله آن آیه جز او را نستوده است.
[42] هان مردمان! علی یاور دین خدا، دفاع کننده از رسول اوست و هم او پرهیزکار پاکیزه و رهنمای ارشاد شده« به دست خود خدا است. » پیامبرتان برترین پیامبران، جانشین اش برترین جانشینان و فرزندانش بهترین اوصیایند.هان مردمان! فرزندان پیامبران از نسل آنانند و فرزندان من از نسل امیرالمومنین علی است.
[43] هان مردمان! به راستی که شیطان اغواگر آدم را با رشک از بهشت رانده. مباد شما به علی رشک ورزید که آنگاه کرده هایتان نابود و گام هایتان لرزان خواهد شد. آدم به خاطر یک اشتباه به زمین هبوط کرد حال آنکه برگزیده خداوند عزوجل بود. پس چگونه خواهید بود که شما شمایید و دشمنان خدا نیز از میان شمایند.
[44] هشدار که با علی نمی ستیزد مگر شقی و سرپرستی اش را نمی پذیرد مگر رستگار پرهیزکار و به او نمی گرود مگر ایمان دار بی آلایش و به خدا سوگند سوره ی « والعصر » درباره او نازل شده است : « به نام خداوند همه مهر مهرورز . به زمان سوگند که انسان در زیان است. » (والعصر/1-2) مگر علی که ایمان آورده و به درستی و شکیبایی آراسته است.
[45] هان مردمان! خدا را گواه می گیرم که پیام او را به شما رساندم و « بر فرستاده وظیفه ای جز بیان روشن نیست ». (عنکبوت 18 - نور 54)
[46] هان مردمان! « تقوا پیشه کنید همانگونه که بایسته است و نمیرید جز با شرف اسلام ». (آل عمران/102)

 {6}
[47] هان مردمان! « به خدا و رسول او و نور همراهش ایمان آورید (تغابن/8)».« پیش از آنکه چهره ها را تباه و باژگونه کنیم، یا چونان اصحاب روز شنبه ( یهودیانی که بر خدا نیرنگ آوردند ) رانده شوید.» (نساء/47) به خدا سوگند که مقصود خدا از این آیه گروهی از صحابه اند که آنان را با نام و نَسَب می شناسم لیکن به پرده پوشی کارشان مأمورم. آنک هر کس پایه کار خویش را مهر و یا خشم علی در دل قرار دهد (و بداند که ارزش عمل او وابسته به آن است).
[48] هان مردمان! نور از سوی خداوند در جان من، سپس در جان علی ابن ابیطالب آنگاه در نسل او تا قائم مهدی - که حق خدا و ما را می ستاند – جای گرفته، چرا که خداوند عزوجل ما را دلیل و حجت قرار داده بر کوتاهی کنندگان به عمد، ستیزه گران، ناسازگاران، خائنان و گنهکاران و ستمکاران و غاصبان از تمامی جهانیان.
[49] « هان مردمان! هشدارتان می دهم همانا من رسول خدایم. پیش از من نیز رسولانی آمده و سپری شده اند. پس آیا اگر بمیرم یا کشته شوم به جاهلیت برمی گردید ؟ و آن که به قهقرا برگردد خدا را زیان نخواهد رسانید و او سپاس گزاران شکیبا گر را پاداش خواهد داد.(آل عمران/144)»
[50] هان! علی و فرزندان من از نسل او دارای کمال شکیبایی و سپاس گزاری اند.
[51] هان مردمان! «..اسلامتان را بر من منت مگذارید(حجرات/17) » و بر خدا نیز، که اعمالتان را بیهوده و تباه خواهد کرد و او بر شما خشم خواهد گرفت و شما را به« شعله ای از آتش و مس گداخته(الرحمن/35)» گرفتار خواهد کرد.«.. به یقین پروردگار شما در کمین گاه است..(فجر /14)».
[52] هان مردمان! به زودی پس از من«.. امامانی خواهند آمد و شما را به آتش خواهند خواند. آنان در روز رستاخیز تنها و بی یاور خواهند بود(قصص /41)».
[53] آگاه باشید که خداوند و من از آنان بیزاریم.
[54] هان مردمان! حتما آنان و یاوران و پیروان و تابعانشان در پست ترین جایگاه آتش خواهند بود، چه جایگاه بدی است منزل متکبران. (نحل/29)
[55] هان! «که آنان اصحاب صحیفه اند». اکنون هر که در صحیفه خود نظر کند.
[56] هان مردمان! اینک جانشینی خود را به عنوان امامت و وراثت به امانت به جای می گذارم در نسل خود تا برپایی روز رستاخیز و اکنون مأموریت خود را انجام می دهم تا برهان بر هر شاهد و غایب باشد و نیز برهمه ی آنان که زاده شده یا نشده اند.پس بایسته است این سخن را حاضران به غایبان و فرزندداران به فرزندان تا برپایی رستاخیز ابلاغ کنند.
[57] و به زودی گروهی پس از من! امامت را چپاول کرده به پادشاهی جابجا می کنند. هان! خشم خدا بر غاصبان و چپاولگران. و« البته به زودی به کار شما جن و انس خواهد پرداخت ..» (الرحمن/31) آن که می پردازد – عذاب خواهد نمود- «.. و شعله های آتش و مس گداخته بر سر شما ریخته خواهد شد و در آن هنگام هرگز یاری نمی شوید ..» (الرحمن/35)
[58] هان مردمان!«...همانا خداوند عزوجل شما را به خود رها نخواهد کردتا ناپاک را از پاک جدا کند و هر آینه خداوند شما را بر غیب آگاه نمی گرداند.» (آل عمران/179)
[59] هان مردمان! هیچ سرزمینی نیست مگر این که خداوند به خاطر تکذیب اهل آن – حق را – آن را پیش از برپایی رستاخیز نابود خواهد کرد و آن را به« امام مهدی »خواهد سپرد و حتما خداوند وعده ی خود را انجام خواهد داد.
[60] هان مردمان! شمار فزونی از گذشتگان شما گمراه شدند و خداوند نابودشان کرد و همو نابود کننده ی آیندگان است. خداوند تعالی فرموده : «... آیا پیشینیان را تباه نکردیم ؟ و در پس آنان آیندگان را نابود نساختیم ؟ آری با مجرمان این چنین کنیم. وای بر ناباوران در روز رستاخیز ! ...» (مرسلات/19)
[61] هان مردمان! همانا خداوند مرا فرمان داده و بازداشته و من نیز به دستور او به علی امر و نهی کرده ام، پس دانش امر و نهی در نزد علی است. فرمان او را بشنوید تا سلامت مانید و اطاعتش کنید تا هدایت شوید و از آن چه باز می دارد خودداری کنید تا راه یابید و به سوی مقصد او حرکت کنید و هرگز راه های پراکنده شما را از راه او باز ندارد. (انعام/153)
 
 {7}
[62] هان مردمان! خداوند را صراط مستقیم منم که فرمان به پیروی آن داده و سپس علی است و آنگاه فرزندانم از نسل او ، پیشوایان هدایت اند که به راستی و درستی راه می برند و با حق دادگری کنند. سپس چنین خواند : « به نام خداوند همه مهرِ مهر ورز . تمامی ستایش ها ویژه ی پروردگار جهانیان است. هم او که به همه آفرینش مهر می ورزد و به ویژگان ، مهرِ ویژه دارد. فرمان روای روز جزا است. خداوندا !تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم ، ما را به صراط مستقیم رهنمایی کن . راه آنان که منت نهاده نعمتشان بخشیدی ، نه راه خشم شدگان و نه راه گمراهان ! ... (حمد/1-7) و آنگاه ادامه داد : این سوره درباره ی من نزول یافته و شامل امامان است و به آنان اختصاص یافته . آنان اند «.. اولیای خدا که ترس و اندوهی برایشان نباشد ». (یونس/62)هان ! « همانا حزب الهی چیره خواهد بود ... » (مائده/56)
[63] هان ! «...ستیزندگان آنان گمراه و نابخردو همکاران شیاطین اند که برای گمراهی مردمان ، سخنان بی هوده را به یکدیگر می رسانند...» (انعام/112)
[64] هشدار : خداوند در کتاب خود از دوستان امامان چنین یاد کرده : « ... (ای پیامبر ما) نمی یابی ایمان آوردگانِ به خدا و روز بازپسین را که ستیزه گران خدا و رسول او را دوست بدارند، گرچه پدران ، فرزندان ، برادران و خویشانشان باشند. خداوند ایمان را در دل هایشان تثبیت فرموده و با روحی از سوی خود، ایشان را تایید نموده، آنان را جاودانه در بهشت هایی در خواهد آورد که از زیر درختان آن ها نهرها جاری است ، خداوند از آنان خشنود است و آنان از خداوند، همانان اند حزب خدا. هشدار که حزب الهی رستگارانند.» (مجادله/22)
[65] هان! دوست داران امامان ، مومنانی هستند که خداوند عزوجل چنین توصیف فرموده است: «... آنان ایمان آورده باور خود را به شرک نیالوده اند، پس ایشان در امان اند و راه یافتگان ...». (انعام/82)
[66] هشدار! یاران پیشوایان به باور رسیده گان اند و دور از تردید و انکار ! (حجرات/15)
[67] هشدار ! ایشان با آرامش و سلام به بهشت در خواهند شد و فرشتگان با رفاه و تسلیم آنان را پذیرفته می گویند : درود بر شمایان، اکنون پاکیزه شده اید ! « ...در بهشت جاودانه در آیید...». (حجر/46)
[68] هان ! بهشت پاداش دوستان امامان است که در آن بی حساب روزی داده خواهند شد .... (غافر/40) .
[69] هشدار ! دشمنان امامان ، در آتش درآیند .. (نساء/10) .
[70] هشدار ! که ناله ی افروزش جهنم را در حالی که شعله های آن زبانه می کشد ، می شنوند و زفیر (صدای بازدم ) آن را درمی یابند .... (ملک/7) .
[71] و خداوند در وصفشان فرماید : « هرگاه امتی در جهنم درآید همتای خود را نفرین کند تا آن که تمامی آنان به یکدیگر بپیوندند ، پسینیان به پیشینیان گویند پروردگارا ! اینان ما را گمراه کردند پس بر آنان کیفر دوچندان از آتش فرود آور ، خداوند فرماید برای هر دو گروه کیفر دوچندان خواهد بود و لیکن شما نمی دانید.» (اعراف/38)
[72] هشدار ! که خداوند درباره ی دشمنان امامان فرماید : «...هر گروه از آنان که در جهنم انداخته شوند، نگاهبانان آن می پرسند مگر بر شما ترساننده ای نیامد ؟ پاسخ دهند چرا ! لیکن تکذیب کرده گفتیم خداوند خبری نداده و شمایان نیستید مگر در گمراهی بزرگ...» و نیز گفتند : «...اگر سخن خدا را می شنیدیم یا اندیشه می کردیم اکنون در میان اهل آتش نبودیم...». پس اینان به گناه خود اعتراف نمودند، پس دور باد دوزخیان از رحمت خداوند. (ملک/8-11)
[73] هان! یاران امامان در نهان، از پروردگار خویش ترسانند. آمرزش و پاداش بزرگ بر ایشان خواهد بود. (ملک/12)
[74] هان مردمان! چه بسیار راه است میان شعله های آتش و پاداش بزرگ !
[75] هان مردمان! ستیزه جوی ما کسی است که خداوند او را ناستوده و نفرین فرموده و یاران و دوستان ما آنان اند که خداوند ایشان را ستوده و دوست می دارد.
[76] هان مردمان! همانا من انذارگرم و علی بشارت دهنده ! [77] هان که من بیم دهنده ام و علی رهنماست.
[78] هان که من پیامبرم و علی وصی من است.
[79] هان مردمان! من رسول ام و علی امام و وصی پس از من است و پس از او امامان، فرزندان اویند. آگاه باشید من والد آنان و ایشان از صلب اویند.
 
 {8}
[80] آگاه باشید همانا آخرین امام، قائم مهدی از ماست.
هان ! او بر تمامی ادیان چیره خواهد بود.
هشدار ! اوست انتقام گیرنده ی از ستمکاران.
هشدار ! اوست فتح کننده ی دژها و منهدم کننده ی آن ها !
هشدار ! اوست چیره بر تمامی قبایل مشرکان و رهنمای آنان.
[81] هشدار ! اوست خون خواه تمامی اولیای خدا.
هان ! همانا او یاور دین خداست.
[82] هان ! او از دریایی ژرف پیمانه هایی افزون گیرد.
هشدار ! او به هر ارزشمندی به اندازه ی ارزش او و به هر نادان و بی ارزشی به اندازه ی نادانی اش نیکی کند.
هان ! او نیکو و برگزیده ی خداست.
هشدار ! اوست میراث دار دانش ها و احاطه دار بر ادراک ها.
[83] هان ! او از پروردگارش خبر دهد و نشانه های او را برپا کند و استحکام بخشد .
هشدار ! اوست بالیده و استوار.
آگاه باشید ! هم اوست که اختیار امور جهانیان به او سپرده شده است.
[84] هان ! پیشینیان از قرن ها ظهور او را پیشگویی کرده اند.
[85] هشدار ! اوست حجت پایدار و پس از او حجتی نخواهد بود. (این تعبیر به عنوان حجت، امامت و مسئولیت است و نظری به رجعت دیگر امامان ندارد. زیرا آنان حجت های پیشین اند که دوباره رجعت خواهند کرد.) راستی و درستی و روشنایی جز با او نیست.
[86] هان ! کسی بر او پیروز نخواهد شد و ستیزنده او یاری نخواهد گشت.
هشدار ! او ولی خدا در زمین، داور او در میان مردم و امانت دار امور آشکار و نهان است.

 {9}
[87] هان مردمان ! من پیام خدا را برایتان آشکار کرده، تفهیم نموده ام و این علی است که پس از من شما را آگاه می کند.
[88] اینک شما را می خوانم که پس از پایان خطبه برای انجام بیعت با او و اقرار به امامتش، با من و سپس با او دست دهید.
[89] هشدار ! من با خداوند بیعت کرده ام و علی با من پیمان بسته است و اکنون از سوی خدای عزوجل بر امامت او از شمایان پیمان می گیرم. ( ای پیامبر ! ) آنان که با تو بیعت کنند، هر آینه با خدا بیعت کرده اند. دست خدا بر فراز دستان آنان است و آن کس که بیعت شکندبه زیان خود شکسته و خداوند آن را که بر پیمان الهی وفادار باشد پاداش بزرگی خواهد داد.
 
 {10}
[90] هان مردمان ! همانا حج و عمره از شعائر و آداب خدایی است. پس زائران خانه خدا و عمره کنندگان بر صفا و مروه بسیار طواف کنند و آن کس که در انجام کار خیر فرمان برداری کند، پس حتما خداوند سپاس گزارِ داناست.(بقره/158)
[91] هان مردمان ! در خانه ی خدا حج به جای آورید، هیچ خاندانی داخل آن نشد مگر بی نیاز شد و مژده گرفت و آنکه روی از آن برتافت بی بهره و نیازمند گشت.
[92] هان مردمان ! مومنی در موقف ( عرفات، مشعر، منا ) نماند مگر اینکه خداوند گناهان گذشته ی او را آمرزید. پس بایسته است که پس از پایان اعمال حج ( با پاکی ) کار خود را از سر گیرد.
[93] هان مردمان ! حاجیان، از سوی خداوند کمک شده و هزینه های سفرشان جایگزین خواهد شد و البته خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نخواهد فرمود. هان مردمان ! خانه ی خدا را با دین کامل و ژرفایی دانش دیدار کنید و از زیارت گاه ها جز با توبه و بازایستادن ( از گناهان ) بر نگردید.
[94] هان مردمان ! نماز را به پا دارید و زکات پردازید همان سان که خداوند عزّوجلّ امر فرموده است. پس اگر زمان بر شما دراز شد و کوتاهی کردید و یا از یاد بردید علی صاحب اختیار و تبیین کننده ی بر شماست. همو که خداوند عزّوجلّ پس از من او را امانت دار خویش در میان آفریدگان نهاده است. او از من و من از اویم. همانا او و جانشینانش از فرزندان من به پرسش هایتان پاسخ داده ، آنچه را نمی دانید به شما می آموزند.
[95] هان ! روا و ناروا بیش از آن است که آن ها را شمارش کرده یکباره به روا فرمان دهم و از ناروا بازدارم. از این روی مامورم که از شما پیمان بگیرم که دست در دست من نهید در پذیرش آن چه از سوی خداوند درباره «علی امیرمومنان» آورده ام و درباره اوصیای پس از او که از من و اویند. این امامت در میان آنان پایدار است و فرجام آنان « مهدی » است و استواری پیشوایی تا روزی است که او با خداوند قدر و قضا دیدار کند (قیامت) .
[96]هان مردمان ! شمایان را به هر روا و ناروا ( حلال و حرام ) رهنمایی کردم و از آن بر نمی گردم. هان ! آنها را یاد آورید و نگه داریدو یکدیگر را به آن توصیه کنید و احکام خدا را دگرگون نسازید. هشدار ! دوباره یاد می آورم: هان ! نماز به پا دارید و زکات بپردازید و به معروف فرمان دهید و از منکر باز دارید.
[97] هشدار ! برترین بخش امر به معروف این است که به گفته ی من – درباره امامت و ولایت علی و فرزندان او – برسید و سخنم را به دیگران برسانید و غایبان را به پذیرش فرمان من توصیه کنید و آنان را از ناسازگاری با من باز دارید که این سخنان ، فرمان خدا و من است. هان ! هیچ امر به معروف و نهی از منکری جز با امام معصوم تحقق و کمال نمی یابد.
[98] هان مردمان! قرآن بر شما روشن می کند که امامان پس از علی فرزندان اویند و من به شما معرفی کردم که آنان از او و از من اند چرا که خداوند در کتاب خود می گوید : « امامت را فرمانی پایدار در نسل او قرارداد...» (زخرف/28) و من نیز گفته ام مادام که به آن دو – قرآن و امامان – تمسک کنید گمراه نخواهید شد.
[99] هان مردمان! پرهیزکاری! پرهیزکاری! از سختی رستخیز به پرهیزید آن سان که خداوند عزوجل فرموده : « البته زمین لرزه ی رستاخیز حادثه ای بزرگ است ...» (حج/1)
[100] یاد آورید مرگ و قیامت را ، حساب و ترازوهای ( اعمال) را ، محاسبه ی در برابر پروردگار جهانیان و پاداش و کیفر را . پس آن که نیکی کرد پاداش گیرد و آن که بدی کرد بهره ای از بهشت نخواهد برد.
 
 {11}
[101] هان مردمان ! شمار شما بیش از آن است که در یک زمان با یک دست با من بیعت کنید . از این روی خدای عزّوجلّ دستور فرموده که از شما اقرار زبانی گیرم و پیمان سرپرستی علی« امیر المؤمنین » را محکم کنم و نیز بر امامان پس از او که از نسل من و اویند چرا که گفتم که فرزندانم از نسل اویند.
[102] پس همگان بگویید :« البته که سخنان تو را شنیده پیروی می کنیم و از آن خوشنود و بر آن گردن گذار ، و بر آن چه از سوی پروردگارمان و پروردگار تو در امامت اماممان علی« امیر المؤمنین » و دیگر امامان – ازصلب او – به ما ابلاغ کردی ، با تو پیمان می بندیم ، پیمانی با دل ، با جان با زبان و با دستانمان ، با این پیمان زنده ایم و با آن خواهیم مرد و با این اعتقاد برانگیخته می شویم و هرگز آن را دگرگون نکرده شک و انکار نخواهیم داشت و هرگز از عهد خود برنگشته پیمان نشکنیم.
(ای رسول خدا) ما را به فرمان خدا پند دادی ، درباره علی امیر مومنان و امامان پس از او ، فرزندانت از نسل او ، حسن و حسین و پیشوایان بعد از آن دو ، که خداوند بر پایشان کرده . اینک برای آنان عهد و پیمان از ما گرفته شد از دل ها ، جان ها، زبان ها و درون ها و از دستانمان ، هرکس توانست با دست و گرنه با زبان بیعت نمود دیگر پیمان نخواهیم شکست و خداوند دگرگونی از ما نبیند و از این پس فرمان تو را به نزدیک و دور از فرزندان و خویشان خواهیم رساند و خداوند را بر آن گواه گرفته او بر گواهی کافی است و تو نیز بر ما گواه باش .
[103] هان ! مردمان ! اکنون چه می گویید ؟
البته خداوند هر صدایی را می شنود و بر اسرار دلها آگاه است (هرآن کس که هدایت پذیرد به خیر خویش پذیرفته و آن که گمراه شد به زیان خود رفته..) (زمر/41). و آن کس که بیعت کند حتماً با خداوند پیمان بسته « دست خدا بالای دستان آن هاست ...» (فتح/10)
[104] هان مردمان آنک با خداوند بیعت کنید و با من پیمان ببندید و با علی امیر مؤمنان و حسن و حسین و با امامان از نسل آنان که پس از آنان خواهند بود امامانی که فرمانی پایدار در دنیا و آخرت اند.
خداوند مکّاران را تباه می کند و به باوفایان مهر می ورزد « هرکس پیمان شکند البته به زیان خود گام نهاده و آن که بر عهدش پا برجا ماند بزودی خدا او را پاداش بزرگی خواهد داد...» (فتح/10).
[105] هان مردمان ! بگویید هر آن چه به شما گفتم ! و به علی با لقب« امیر المؤمنین » سلام کنید و اکنون بگویید :« شنیدیم و فرمان می بریم پروردگارا ، آمرزشت خواهیم و به سوی توست بازگشت » (بخشی از آیه 285 بقره) و بگویید : « تمام ستایش و سپاس خدایی راست که ما را به این را هدایت فرمود و گرنه راه نمی یافتیم و البته فرستادگان پروردگارمان به درستی آمده اند...» ( اعراف/43 )
[106] هان مردمان ، برتری های علی بن ابیطالب نزد خداوند عزّوجلّ – که در قرآن نازل فرموده – بیش از آن است که من یکباره برشمارم ، پس هرکس از مقامات او خبر داد و آن ها را شناخت ، او را باور کنید.
[107] هان مردمان ! (احزاب/71) فرمان بردار از خدا و فرستاده ی او و از علی و امامان که نام بردم به رستگاری بزرگ دست یافته است .
[108] هان مردمان ، سبقت جویان به بیعت و پیمان و سرپرستی او و سلام کنندگان بر او با لقب« امیر المؤمنین » رستگارانند و در بهشت های پر بهره خواهند بود .
[109] هان مردمان ! آنچه خدا را خوشنود می کند بگویید ، و اگر شما و تمامی زمینیان کفران ورزند خدا را زیانی نخواهد رسید.
[110] خداوندا بیامرز ایمان آورندگان به آن چه ادا کرده و فرمان دادم ، و بر انکارکنند گان کافر خشم گیر و الحمدلله رب العالمین-
وقتی یکی از بستگان فوت می کرد ودیگران خبر دارمی شدند که کدام شخص فوت کرده است همه ی اهالی روستا و اشنایان وبستگان از روستاهای همجوار وشهر خودرا موظف می دانستند که در مراسم تشییع حضور یابند وبا صاحب عزا اعلان همدردی کنند وبگویند که ما درغم شما شریک هستیم بویژه ساکنین روستازیرا عقیده داشتند که اگرخدای ناکرده در جلسه تدفین وغسل وکفن نباشندصاحب عزا را از خود رنجانیده اند وبقول محلی ها نسبت به بانیان عزا بی محلی یعنی بی احترامی کرده اند .بنابراین رسم بود که هرکه ازراه دور یا نزریک به مجلس عزاو ماتم می آمد هنگام روبرو شدن با صاخبان عزا اشعاری متناسب به عنوان تسلیت گویی خطاب به صاحب عزا می خواند ویکی از نزریکان صاحب عزاهم به او پاسخی در خور ومناسب می داد .مثلا تسلیت گو با صدای بلند وسوزان شعر زیر را می خواند :ای چرخ چه خانه ها که ویرا ن کردی در ملک بدن تو غارت جان کردی هردانه ی قیمتی که آمد به جان بردی توبزیر خاک پنهان کردی یا می خواند : چه شد که ای گل من این چنین تو پژمردی چراغ محفل من از چه زود افسردی ؟ مگر بخواب چه دیدی که لب فرو بستی دل شکسته ی مارا دو باره بشکستی یکی از نزدیکان صاحب عزا جواب میداد باصدای بلند وسوزان : ای دوستان به مجلس ماتم خوش آمدید مستو فیان دایره ی غم خوش آمدید اجر شما بروز جزا می دهدحسین با حوریان ،خدیجه ومریم خوش امدید وباز فرد اول یعنی تسلیت گو اشعار دیکری مناسب عزا می خواندو ویکی از صاحبان عزا پاسخ مناسب می داد وسپس تازه واردین اخلاص وفاتحه سر می کرد ومثلامی گفت : الحکم للله تعالی یا می گفت : ارواح روح مومنین ومومنات مسلمین ومسلمات کافه وعامه ی اهل ایمان ذکورا اناثا شیخا شابا با ارواح اموات جمع حاضر الخصوص روح نورفته ی تازه گذشته مرحوم مغفورملا علی را از روح پاک شهدای دشت کربلا متبرک گردانیده یکبار فاتحه الکتاب وثلاثه الاخلاص والصلوات .آنگاه همه افرادا فاتحه وسه بار سوره اخلاص رامی خواندند ووقتی تسلیت گو مطمِءن می شد که همه اخلاص خوانده اند خطاب با صاحبان عزا می گفت : خداوند رحمت کناد خداوند بیامرزد خداوند به شما صبر بدهد وصاحب عزا چاسخ می داد :گویا بحق باشید، زحمت کشیدید، خوش آمدید، قدم بر چشم ما نهادیدف صفا اوردید . خدااموات ورفتگان شماراهم بیامرزدخداوند به شما طول عمر بدهد.... واما در مجلس زنانه هم غوغایی بر پابود وهریک از زنان که واردمی شدند وبه زن ویا دختر خانواده می رسیدند نواهایی متناسب با کسی که در گذشته وهم چنین متاسب با نسبتی که با شخص متوفی داشتند ویا اینکه مرده مادر بوده یا پدرخانواده بوده یا اینک جوان بوده ویادختر بوده ویا پسر جوان بوده با در نظر گرفتن همه ی این جوانب نوا یی مناسب آن احوال می خواندندکه ذیلا مشاهده خواهید ومادر خانواده یا خواهر شخص متوفی پاسخی مناسب با نوای خوانده شده می دادکه در اشعار ذیل نمونه های آن به خوانندگان تقدیم می گردد مثلا تازه وارد می خواند : درآن خانه که مادر ناله می کرد شکایت با گلای لاله می کرد سر بالین خود هیچ کس نمی دید به صد حسرت گریبون پاره می کرد .وصاحب عزاپاسخ می داد : ای دوست خوش امدی (امدید) صفا آوردی صد خدمت شایسته بجا آوردی صد رحمت و آفرین براین عقل شما امروز بزرگتری بجا آوردی ! در اخرین وداع با میتی که غسل داده شده واماده حرکت بسوی قبرستان می باشد زنان ویا دختران متوفی میخوانند :فلک چو طرح جدایی میون ما انداخت ببین ترا بکجا ومرا کجاانداخت تورا به کنج لحد ومرا به خانه ی غم که سنگ تفرقه آخر میون ماانداخت یا می خواندند: ببردند گل ، گل از گلخانه بردند گل مارا به غسالخانه بردند دمی که آب وکافورش بریزند رمق از پا ونور از خانه بردند واما برگردیم به نواهای زنانه در مجلس عزا از زبان دخترکه مادرش مرده : مادرمایم وجون مادر مایم مو چایی خور(خودرا) زدست مادر مایم دوستو (دوستان) همگی بحال مو میگریند مو چایی خور زدست مادر مایم (می خواهم) راه اومده یم تموم راه اومده یم ای(این)راه تمو م سنگ وسخال اومده یم پنداشتم که مادرم بر جایه حالا که نیه (نیست) مو به چه کار امده یم (امده ام ) یک نیم دلم کباب ویک نیم خراب یک نیم بسوخت زداغ ونیمی زفراق گر داغ وفراق هردو بیایند بر مو از داغ ننالم که بسوختم زفراق پیشون سرا گرد وغبار آورده چار گوشه ی سرا بنفشه بار آورده دیدار که هر صبح ومسا می دیدم امروز خدا زمو زوال آورده ای دوست خوش آمدید به غم خونه ی ما روشن کردی خونه ی ویرونه ی ما شیرین تر از این سخن نمی تونم گفت هرجاکه قدم گزاردی بر دیده ی ما ای چرخ فلک خرابی از کینه ی توست بی داد گری پیشه ی دیرینه ی توست ای خاک اگر سینه ی تو بشکافند صد گوهر قیمتی که در سینه ی توست ماغمزده ها زکربلا می آیم( می اییم) پوشیده سیاه به هر عزا می آیم ( میآییم) ما غمزره هاحسین را ناداریم ( بگذاردم) آیابه چه رو زکربلامی آیم در مرگ برادر از زبان خواهر :هرکس که برادر عزیزی دارد در نقره نشونده که عقیقی دارد هرکس که ندارد زقیامت خبری ازروی دلم نشانه ای بر دارد در خاک تویی وبر سر خاک مویم (منم) بی غم تویی به غم گرفتار مویم ( منم) تو تکیه بجای جاودانی زده ای با طعنه ی دشمنان گرفتار مویم ( منم ) آیم بسر خاک تو روزی صد وبیست خشتون ( خشتهای) سر لحد بحالم مگریست ( می گریست ) گر از تو بپرسند سر خاکت کیست ؟ خود می دانی که سوخته ی زار تو ، کیست ؟ فلک کورشی (شوی)که کور کردی چراغم ببردی بلبل خوش خوان باغم ببردی بلبلم زندان نمودی دگر بلبل نمی خواند به باغم آن خواهر دلکباب مو خواهم بود بنشسته به درد وداغ مو خواهم بود غمهای جهان وجملگی بر دل مو آن سوخته ی نامراد مو خواهم بود یارب چه مشد ( می شد ) مرگ برادر نمبود(نمی بود) این شال عزا بر سر خواهر نمبود یارب چه مشد که خواهرو( خواهران ) می مردند این داغ گران بر دل خواهر نمبود(نمی بود) مرا باور نمی آید که ماه از آسمان رفته مرا باور نمیآید که خورشید از جهان رفته از آن ماه واز ان ابرو از ان محراب پیشانی مراباور نمی آید عزیزم از میان رفته مادر که مرا بناز می داشت برفت غم بر دل مو روا نمي داشت برفت آن كس كه مرا به غم نمي تونست دید بر اسب اجل نشست ودچون باده برفت همی نالم که مادر در برم نیست شکوه سایه ی او بر سرم نیست مراگردولت عالم ببخشند. برابر با نگاه مادرم نیست نوحه های دسته جمعی که در مجلس زنانه یک خانم ذاکر اهل بیت می خواند وهمه ی زنان حاضردر مجلس دسته جمعی یا با دو دست برسد می زنند ویا بادودست به سینه می زنند وبه این کارسروازدن ویا برسرزدن وسر واکرون می گویند بعداز هر بیت یا بعد از هردو بیت یک عبارت به عنوان:میان بندتوسط همه حاضرین تکرار می شود مثل:واویلا صدواویلا: چون دید جوان گل عذارش اکبر خلف بزدگوارش. قامت به لباس رزم آراست رخصت زپدر گرفت وبرخاست. واویلاصدواویلا بردامن او بزار آویخت ازدیده بجای اشک خون ریخت. فرمود که ای عزیزمادر. بنشین تودمی ای علی اکبر واویلا صد واویلا... تا شانه کشم به کاکل تو شویم به گلاب سنبل تو. پنهان نظری به مادر انداخت. تا باردگر به سرمه ی ناز. چشمی که نهان بود نگاهش چون طالع خود کنم سیاهش- ای اکبر تاجدار مادر ای یوسف گل عذار مادر واویلاصد واویلا زانروزکه شیر خواره بودی. زینت ده گهواره بودی شب تا به سحر نیارمیدم درپای تو رنجها کشیدم که امروز تو بدستگیری من باشی تو عصای پیری من من هم به شب عروسی تو آیم به دیده بوسی تو واویلا صد واویلا--- دربزم تو عون پاگذارد مسلم به کفت حنا گذارد در حجله سکینه خواهر تو آیینه نهد برابر تو در حجله تو چون قرار گیری. باب تو جوان شود به پیری آخر به تنت به نامرادی گردیده کفن قبای شادی اکنون چه کنم سرور گویم یا گریم ورودرود گویم - واویلا صد واویلا....... پدرم رفتی وچون شمع تو خاموش شدی. ترک ما کردی وبا خاک هم آغوش شدی خانه را نوری اگر بودزرخسار تو بود ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی---- پنهان بخاک گشته چو قدرسای تو غمگین مباش در دل ما هست جای تو ازمرگ ناگهانیت ای مهربان پدر بیگانه سوخت تا چه رسد آشنای تو---- حیف از توای پدر که شدی هم نشین خاک. زیراکه جایگاه تو بر دیدگان ماست عمرت به نیک نامی ومهر ووفا گذشت یادت همیشه دردل وروح وروان ماست--- پدرجان یاد ان شبها که مارا شمع جان بودی میان ناامیدیها امید جاودان بودی برایت زندگانی گرچه یکسررنج وسختی بود بنازم همتت بابا که تا بودی صبورومهربان بودی---- چهل روز گذشت پدر که جمالت ندیده ایم. دیگر گلی زباغ وصالت نچیده ایم صد سال اگر بگذرد از فراق تو ما از فراق ودوری تو قد خمیده ایم---- نوحه دسته جمعی که در مجلس زنانه می خوانند وهمه ی افراد برسریا برسینه میزنند وبه عمل انها سر وازدن می گویند که با شوروشین خاصی همراه است وعبارت :کربلا یا کربلا یا کربلا -بعد از هر بیت توسط زنان حاضر ضمن برسرزدن ویا برسینه زدن تکرار می گرددوبقول اهل محل پی خوانی دسته جمعی می شود:ازکجا می آیی ای مرغ حزین ازچه نالانی چنین ای دلغمین؟ کربلا یاکربلا یاکربلا.---خود چه گویم ای علیل بینوا میرسم از سرزمین کربلا. کربلا یا کربلا یاکربلا--- ای زبان بسته دلت محزون چیست ؟ میچکد ازبالهایت خون زکیست؟ کربلا یا کربلا یا کربلا.---لال گردم لال ای حسرت نصیب باشد این خون، خون حلقوم غریب کربلا یا کربلا یاکربلا --- زود بر گونامش ای خونین جگر چون که میدارم غریبی در سفر نام او باشد مقتول سنین باب زارش شاه بی لشکر حسین- کدبلا یا کربلا یا کربلا---- باز گو از اکبر شیرین سخن. کی بیایددروطن دنبال من کربلا یا کربایا کربلا. خاک بر سر کن که اکبر کشته شد از جفا شبه پیمبر کشته شد کربلا یا کربلا یا کربلا. باز گو از قاسم ودامادیش. ازحنا بندان وعیش وشادیش. کربلا یا کربلا یا کربلا.عیش قاسم شد مبدل با عزا. بستهشد ازخون حنا بردست وپا کربلا یاکربلا یا کربلا. باز گو میر علمدارم چه شد شش برادر یار وغمخوارم چه شد. قطع شد دست علمدار حسین. کشته شد یاران به صد افغان وشین. کربلا یا کربلا یا کربلا باز گو از عمه ه وخواهرانم ای صغیر. عزتی دارند یا خوار وذلیل؟ کربلایاکربلا یاکربلا. عمه ها وخواهرانت خوار وزار چون اسیران فلک در زنگبار کربلا یا کربلا یا کربلا.....نوحه دیگر ویژه مجلس زنانهکه در ماتم افرتد خوانده می شد ذیلا به نگارش میآید:حسینم واحسینم واحسینم---- بیاد آمد مرا از حال زینب. بسوزد دل بر آن احوال زینب. حسینم واحسینم واحسینم زداغ نوجوان شاهزاده اکبر کمان شد قامت رعنای زینب حسینم واحسینم واحسینم زداغ قاسم ودامادی او. سفید گردیده گیسوهای زینب حسینم واحسینم واحسینم. زداغاکبر شیرین زبانش بسوخته هم پر وهم بال زینب حسینم واحسینم واحسینم. فلک بر هم زدی سامان زینب. خرابه کردی آخر جای زینب حسینم واحسینم واحسینم. بشامش بردی ودادی به دشمن چه می خواهی فلک از جان زینب. حسینم واحسینم واحسینم. که زینب طالع بر گشته دارد. زدوران شش برادر کشته داردحسینم واحسینم واحسینم. انیس بی کسان داد از جدایی برادر داد وبیداداز جدایی حسینم واحسینم واحسینم. جدایی می کند بنیاد زینب خدا بستان زدشمن داد زینب حسینم واحسینم واحسینم. مسلمانان مرا زینب نخوانید. مرا محنت کش دوران بخوانید. حسینم واحسینم واحسینم. بیا که از سفر برگشته زینب بیا که بی برادر گشته زینب حسینم واحسینم واحسینم. بیا که زینبی بر جا نمانده. زبس که گریه کرده جان سپرده حسینم واحسینم واحسینم.-----پدرم رفتی وچون شمع تو خاموش شدی. ترک ما کردی وبا خاک هم آغوش شدی خانه را نوری اگر بودزرخسار تو بود ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی---- پنهان بخاک گشته چو قدرسای تو غمگین مباش در دل ما هست جای تو ازمرگ ناگهانیت ای مهربان پدر بیگانه سوخت تا چه رسد آشنای تو---- حیف از توای پدر که شدی هم نشین خاک. زیراکه جایگاه تو بر دیدگان ماست عمرت به نیک نامی ومهر ووفا گذشت یادت همیشه دردل وروح وروان ماست--- پدرجان یاد ان شبها که مارا شمع جان بودی میان ناامیدیها امید جاودان بودی برایت زندگانی گرچه یکسررنج وسختی بود بنازم همتت بابا که تا بودی صبورومهربان بودی---- چهل روز گذشت پدر که جمالت ندیده ایم. دیگر گلی زباغ وصالت نچیده ایم صد سال اگر بگذرد از فراق تو ما از فراق ودوری تو قد خمیده ایم---- نوحه دسته جمعی که در مجلس زنانه می خوانند وهمه ی افراد برسریا برسینه میزنند وبه عمل انها سر وازدن می گویند که با شوروشین خاصی همراه است وعبارت :کربلا یا کربلا یا کربلا -بعد از هر بیت توسط زنان حاضر ضمن برسرزدن ویا برسینه زدن تکرار می گرددوبقول اهل محل پی خوانی دسته جمعی می شود:ازکجا می آیی ای مرغ حزین ازچه نالانی چنین ای دلغمین؟ کربلا یاکربلا یاکربلا.---خود چه گویم ای علیل بینوا میرسم از سرزمین کربلا. کربلا یا کربلا یاکربلا--- ای زبان بسته دلت محزون چیست ؟ میچکد ازبالهایت خون زکیست؟ کربلا یا کربلا یا کربلا.---لال گردم لال ای حسرت نصیب باشد این خون، خون حلقوم غریب کربلا یا کربلا یاکربلا --- زود بر گونامش ای خونین جگر چون که میدارم غریبی در سفر نام او باشد مقتول سنین باب زارش شاه بی لشکر حسین- کدبلا یا کربلا یا کربلا---- باز گو از اکبر شیرین سخن. کی بیایددروطن دنبال من کربلا یا کربایا کربلا. خاک بر سر کن که اکبر کشته شد از جفا شبه پیمبر کشته شد کربلا یا کربلا یا کربلا. باز گو از قاسم ودامادیش. ازحنا بندان وعیش وشادیش. کربلا یا کربلا یا کربلا.عیش قاسم شد مبدل با عزا. بستهشد ازخون حنا بردست وپا کربلا یاکربلا یا کربلا. باز گو میر علمدارم چه شد شش برادر یار وغمخوارم چه شد. قطع شد دست علمدار حسین. کشته شد یاران به صد افغان وشین. کربلا یا کربلا یا کربلا باز گو از عمه ه وخواهرانم ای صغیر. عزتی دارند یا خوار وذلیل؟ کربلایاکربلا یاکربلا. عمه ها وخواهرانت خوار وزار چون اسیران فلک در زنگبار کربلا یا کربلا یا کربلا.....نوحه دیگر ویژه مجلس زنانه که در ماتم افراد خوانده می شد ذیلا به نگارش میآید:حسینم واحسینم واحسینم---- بیاد آمد مرا از حال زینب. بسوزد دل بر آن احوال زینب. حسینم واحسینم واحسینم زداغ نوجوان شاهزاده اکبر کمان شد قامت رعنای زینب حسینم واحسینم واحسینم زداغ قاسم ودامادی او. سفید گردیده گیسوهای زینب حسینم واحسینم واحسینم. زداغ اکبر شیرین زبانش بسوخته هم پر وهم بال زینب حسینم واحسینم واحسینم. فلک بر هم زدی سامان زینب. خرابه کردی آخر جای زینب حسینم واحسینم واحسینم. بشامش بردی ودادی به دشمن چه می خواهی فلک از جان زینب. حسینم واحسینم واحسینم. که زینب طالع بر گشته دارد. زدوران شش برادر کشته داردحسینم واحسینم واحسینم. انیس بی کسان داد از جدایی برادر داد وبیداداز جدایی حسینم واحسینم واحسینم. جدایی می کند بنیاد زینب خدا بستان زدشمن داد زینب حسینم واحسینم واحسینم. مسلمانان مرا زینب نخوانید. مرا محنت کش دوران بخوانید. حسینم واحسینم واحسینم. بیا که از سفر برگشته زینب بیا که بی برادر گشته زینب حسینم واحسینم واحسینم. بیا که زینبی بر جا نمانده. زبس که گریه کرده جان سپرده حسینم واحسینم واحسینم..... اما ادامه نواهای زنان روستای کوچ ذیلابه نگارش درمی آید: تو ای برادر با جان ودل برابر من بیا که مرگ حسن ریخت خاک بر سر من بیا که شددل زینب زغصه ریش آخر بیا که کرد معاویه کار خویش آخر ---- هنوز هجر نی آورد بفریادم هنوز ماتم زهرا نرفته از یادم هنوز دیده ی خونبار در سراغ علی است هنوز لاله ی دل داغدار داغ علی است --- زمانه رخت سیه باز در برم نکند خدا نکرده فلک بی برادرم نکند ------- یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم (بندبرگردان در نوحه زنانه زیر در مجالس ماتم وعزاداری ) چرابرتن برادر سرنداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم کفن در بر تو ای سرمر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم به کهنه جامه ای کردی قناعت یا مظلوم حسینم یا محروم حیبنم چرا آن کهته را در بر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---چرا جسمت میان آفتاب است یا مطلوم حسینم یا محروم حسینم نسب گویا زپیغمبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---سود خواهر فدای دستهایت یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم چرا انگشت وانگشتر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---بغل بگشا وخواهر را بغل کن یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم مگر مهری تو با خواهر نداری یا مظلوم حسینم یامحروم حسینم ---دهن واکرده زخم سینهی تو یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم مگر با خود علی اکبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ----لبت خشکیده هم چون لعل بی آب یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم مگر عباس نام آور نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ----سلیمان جهانی ای برادر یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---نسب گویا زپیغمبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم-- اگر کشتند چرا آبش ندادند یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم گلوی نازکش خنجر نهادند یا مظلوم حسینم یامحروم حسینم--- یقین دانم که در دل آرزویی یامظلوم حسینم یا محروم خسینم بجز دامادی اکبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ------
نوشته شده در تاريخ شنبه 25 مرداد 1399برچسب:خطابه غدیر به فارسی+ ستایش خدای را سزاست -دیده اورا در نیابند, توسط محمدحسن اسایش

 

                                                                                                                                         باسمه تعالی - طوایف مهمی که در روستای کوچ نهارجان یا کوچ باقران فعلی می زیسته اند به اندازه ای که حافظه بنده یاری دهد به قرار ذیل از آنها نام می برم وامید وارم اگر اشتیاهی رخ دهد ویا طایفه ای از قلم بیفتد اهل اطلاع آنرا به حساب بی اطلاعی من گذاشته واطلاعات تکمیلی را به حقیر اطلاع دهند تا رفع نقص گردد وتکمیل شود .طوایف معروف عبارتند از :

1- طایفه ملا هاشم که بنده خیلی آز آنها اطلاع ندارم  که کدام خانواده ها از نسل آن مرحوم انداز نام بردن ها چنین بر می آید که جد بزرگ استاد محمد حسین مصیب یکی از فرزندان آخوند هاشم بوده است وفاطمه ساره مادر استاد محمد حسین از نسل آخوند معصوم با محمد مصیب  ازدواج کرده است ورقیه معصوم از نسل آخوند معصوم با فرزندان آخوند هاشم ازدواج نموده است .وطایفه ملاحسن وملا علی هم از اخلاف این مرد بزرگ هستند که نام آنها خواهد آمد

2- طایفه ملا معصوم  که تنها نام کربلاییه معصومه ورقیه معصوم به گوشم خورده است جده مادری بنده در چند نسل قبل بوده اند وبیش از این من اطلاع ندارم .و فاطمه ساره دختر خاله رقیه معصوم زوجه محمد مصیب بوده است ,طایفه زین  العا بدین  که مادرمحمد ابراهیم عسکری یکی از آنهاست وملارحیم  ملا علی ملاحسن  وبرادرش محمد حسن ملاحسن وحوا علی ملا حسن ومحمد ملاعلی ملاحسن  وحتی علی حسین کربلایی علی واستاد  رضاپری علی حسین کربلایی علی از ناحیه مادر به نسل زین العابدین مربوط می شوند .از طرفی بر اساس شنیده های من از دیگران  گویا محمد عمو محمد حسین وعلی محمد حسین عبدالحسین از ناحیه مادروهم چنین میر محمد بهنیااز ناحیه مادر وابسته به نسل آخوند زین العابدین هستند وگفته میشده است که بهنیا وپدر وعموی سلیمان  وزن عموی سلیمان وعسکری ومیرمحمد بهنیا پسر خاله ویا نواده خاله هم هستند وبه نسل زین العابدین مربوط هستند .ازحسن صالح که خانه های پدری من در اصل مال او بوده است که اکنون فرهاد مالک آن است - فقط نامی باقی است واز اخلافش خبری واطلاعی در دست نیست تنها گفته می شد این خانه ها خانه های  علی ملاحسن صالح است .

3-طایفه عبدالحسین که فرزندان آن مرحوم عبارت بوده اند از: محمدحسین عبدالحسین که پدر بزرگ سلیمان بوده است ودوفرزند پسر او عبارت بوده اند از : محمدعمو محمد حسین که فرزندی از وی به جای نمانده است  ئگویا زنش وابسته به اخلاف زین العبدین بوده است-2-علی محمد حسین عبدالحسین (پدر سلیمان ) که تنها پسر باقیمانده از وی مر حوم سلیمان کوچی پسر خاله زینب من است که چند سالی شده رهین خاک گردیده  وسلیمان دو خواهر بنام حوا وکبری داشته که یکی زن علی صبوری ودیگری زن اول غلام حسین ملا عباس بوده وهر دو موقع زابمان بر سر فرزند وهمراه با فرزند در گذشته اند وچند دختر دیگر هم خاله زینب داشته که در نوجوانی فوت کرده اندواز  مر حوم سلیمان - جمعا هشت فرزند دختر وپسر باقی مانده اند که خدا حفظ شان کناد ودختر بزرگ سلیمان عزیمه است که اکنون معلم باز نشسته شده است -2-فرزند دیگر عبدالحسین ، علی عبدالحسین  بوده که پدر بزرگ پدر ی این بنده حقیر بوده وفرزندان او از دوزن عبارتند از محمد علی عبدالحسین که پدر من بوده ودر سال 1350 شمسی در سن 63 سالی دار دنیا را وداع  گفته است خدایش ببخشاید مادر پدری من - ابتدا زن علی برات بوده که ابراهیم علی برات  که زنش سکینه حاجی احمد نام داشته استوهردو سالهاست که فوت نموده اند وفرزندی از آنها باقی نمانده است. -فرزند دیگر علی عبدالحسین .مرحوم عمویم حاجی حسن وپدر مصطفی بوده است که چند سال بعد از پدرم مرحوم شده است .این دو از زن اول بوده اند وفرزندان دیگر علی عبدالحسین عبارت بوده اند : غلام کوچی که متولد سال 1307 شمسی است وهنوز در قید حیات است وبه عمو غلام موسوم است.چهار خواهر هم عموغلام داشته که عبارت بوده اند از: صغری وفاطمه _ که هردو در جوانی از دنیا رفته اند ودوخواهر دیگرشان که هردو عمر طبیعی کرده وهردو رهین خاک شده اند عبارتند از : کلثوم علی عبدالحسین ومریم علی عبدالحسین و3- فرزند سوم عبدالحسین ،حسن عبدالحسین بوده است که جدمادری من است .حدود 70 سال پیش از دنیا رفته است وفرزندان او عبارت بوده اند از: فاطمه حسن عبدالحسین زوجه کربلایی محمد هریوندی ومادر مهندس هریوندی رییس برق فیروزکوه وساوه ومیگون ولشکرک وشمیرانات که مهندس هریوندی  درمهرماه 1397 در هریوند داردنیا را وداع گفت واراهیم برادر بزرگترش هم چهل روز زود تراز ویدعوت حق را لبیک گفته است وحسین اقا برادر بزرک انها در کارخانه پنبه گر گان توسط افراد خاین در حوض آب خفه گردید وزینب وعلی ورقیه کربلایی محمد هم در ده ه اخیر در گذشته اند - محمد حسن عبد الحسین دایی بنده وپدر ابراهیم  -زینب حسن عبدالحسین (خاله زینب مادر سلیمان)-حاجیه مرضیه حسن عبدالحسین ( مادر ملک وعلیرضا الهامیان وخاله دیگر بنده وزوجه عیسی محمد علی برات که حدود سال 1346 شمسی دارفانی را وداع کرد ورهین خاک گشته است ومریم حسن عبدالحسین مادر بنده که نام مادرش هم رقیه معصوم بوده است  ومادر بنده هم متولد 1295 شمسی ودر تاریخ دیماه 1372 شمسی از دار دنیا رفت ودر قبرستان بیرجنددفن گردید ودوفرزند باقیمانده از وی من وذوالفقار کوچی موسوم به استاد حسین بوده ایم  که مرحوم برادرم هم در 14 دیماه 1396 دار دنیا رادر سن 73 سالگی - وداع گفت خدایش بیامرزد وپسر بزرگ برادرم - علیرضا کوچی - حافظ واستاد ومدرس قرآن وکارمند بیناد شهید وخبر نگارصدا وسیمای خراسان ومکبر نماز جمهع ومجری نمونه نمایش ها وهمایش های فرهنگی ومذ هبی  است وبه زودی دکترای زبان وادب فارسی می شود وهمه هم اورا می شناسند وفعالیت های دیگری هم دارد چون مداحی وراه اندازی موسسه تسنیم - .از عبدالحسین دو دختر هم باقی بوده بنام های عمه حلیمه وعمه سکینه که هر دو قبل از کودکی من رهین خاک گشته اند وامروز از آنها فرزندی باقی نمانده است فقط شنیده ام که عمه حلیمه زوجه اول مرحوم ملاعباس جد شیخ زاهدی اصل بوده است . 

2- طایفه دوم ، طایفه بخش الله می باشد که فرزندان پسر وی عبارت بوده اند از :علی بخش الله- محمد بخش الله - موسی بخش الله  که از موسی بخش الله فرزندی باقی نمانده است .ولی فرزندان علی بخش الله عباتند از : مر حوم حسین علی بخش الله - مرحومه حاجیه فاطمه  علی بخش الله -  مادر محمد حسین برزچی ساکن نوفرست که او هم دو سه سال قبل راهی دیار آخرت شد وبه مادرش پیوست وخواهرش حاجیه نسا  هم زوجه میرزا نوفرستی گشته ودر نوفرست زندگی می کرده است وچهارم  فرزند علی بخش الله- فاطمه نسا زوجه مر حوم محمد علی غلام حسین کر بلایی علی - پدرمرحوم حسن رضا آزادگان بوده است  _ پنجمین فرزند علی بخش الله _معصومه علی بخش الله زوجه  مرحوم احسن الله ملا محمد حسن صبوری است که در قید حیات است ودارای چند فرزند دختر ویک پسر می باشد.و3-واما فرزندان محمد بحش الله عبارتند از مرحوم رضا محمد علی بخش الله که سال قبل در سن 102 سالگی از جهان رفت ومرحوم یحیی محمد بخش الله -که نام مادرش حوا علی ملاحسن بوده بودودو خواهر یحیی بنام مریم وفاطمه محمد بخش الله مادر معنوی پور ومادر علی معنویان می باشند وهردو در قید حیات اند-مریم زوجه مرحوم استاد رضا پری حسین کربلایی علی وفاطمه محمد  بخش الله - زوجه مرحوم عمو حاجی حسن ومادر مصطفی وعلی وکبری (زوجه  علی اصغر دستجردی) است .

3-طایفه سوم - طایفه وخاندان کربلایی حاجی محمد وزوجه اش خیرالنساء می باشند .فرزندان کربلایی حاجی محمد عبارتند از: محمد اسماعیل که زن از چاج گرفته.علی وکبری وصغری وفاطمه کوچی فرزندان محمد اسماعیل هستند - علی وکبری وصغری هرسه  مرحوم شده اند وفاطمه زوجه استاد حسین یوسفی هریوندی و مادر دکتر محمد رضا یوسفی وکیل پایه یگ دادگستری می باشد ودر قید حیات است -فرزند دیگر کربلایی حاجی علی - مر حوم حاجی غلام رضا  پدر مرحوم محمد حسین حبیب نیا بوده  که هردوبزرگوار به رحمت حق رفته اند - فرزند دیگر کر بلایی حاجی محمد - مر حوم حاجی علی رضا ست که زن از خراشاد گرفته وچهار فرزندداشته بنامهای محمد علی - فاطمه زوجه مرحوم غلام حسین بشیری زاده در نوفرست که او هم دعوت حق را لبیک گفته ولی فرزندانی نیک از ایشان برجای مانده مانند بشیری زاده فرماندار فعلی درمیان -فرزند سوم حاجی علی رضا  کربلایی غلام حسین بوده که مانند برادش معلم بود ولی سالهاست رهین خاک شده است وچهارمین فرزند حاجی علیرضا فروردین نامیده می شده است که زوحه حاجی پور ودر تهران سکونت دارد ویک پسر مهندس ودودختر پزشک بنام های لادن وسحر دارد  - دو فرزند دیگرکر بلایی حاجی محمد - عبارتند از کر بلایی سکینه زوجه علی کربلایی رجب ومادر حسین اقا بازنشسته مخابرات - که سالهاست کربلایی سکینه رهین خاک گشته است خواهر دیگر وی فاطمه کر بلایی حاجی محمد وزوجه ابراهیم لی لا چاجی (حسن زاده مفرد )بوده باز هم دار دنیا را وداع گفته وسه فرزند پسر وی عبارتند از : محمد حسین حسن زاده - غلامرضا حسن زاده - مرحوم محمد علی حسنزاده دبیر شیمی که سه سال قبل دعوت حق را لبیک گفت ولی از ایشان وزوجه اش خانم ثابت رای چهار دکتر باقی مانده که عبارتند از: دکتر ملیحه حسن زاده مفرد- استاد ومدرس دانشگاه پزشکی مشهد وفوق تخصص بانوان وفوق تخصص سرطان بانوان -ودکتر فرشته حسن زاده مفرد دکترای حرفه ای دارو سازی -دکتر مریم حسن زاده مفرد فعلا در کانادا ست - دکتر محمد حسن زاده مفرد فعلا در آمریکاست.

4-چهارمین خاندان - طایفه ملاحسن وملا علی  از نسل آخوند هاشم بوده اند ملاحسن فرزند هاشم - خود دوپسرداشته بنام ملاعلی- جد پدری حاجی کلوج وملا حسن( جد مادری استاد یحیی ) ملاعلی  ملاحسن-سه فرزند داشته با نامهای ملا  رحیم  ملاحسن -دایی استاد یحیی -وحوا علی ملاحسن مادر استاد یحیی -ومحمدحسن اقدامی پدر فتاحیان که حوا ورحیم واقدامی وحاجی کلوخ  همه دار فانی را وداع گفته وتنها فتاحیان کارمند باز نشسته اداره پست هنوز در قید حیات است وخواهر تنی فتاحیان-( عذرا) زوجه استاد یحیی  سال قبل از دنیا رفته وخواهر ناتنی فتاحیان که در کفکین زوجه حاجی کفکینی بوده است وخواهر تنی استاد پری بوده است - چند سال قبل دار دنیا را وداع گفته است .

5-پنجمین طایفه- خاندان حاجی رضا هستند که در چند نسل قبل در کوچ زندگی می کرده است.از حاجی رضا دو پسر بوده بنام های رجب حاجی رضا وحسین حاجی رضا - رجب حاجی رضا دو فرزندداشته بنام : حسن رجب وکربلایی علی رجب- حسن رجب درویش ومداح بوده ودوفرزند داشته بنام ذوالفقار وزینب که زینب در مشهد فوت نموده است وذوالفقار در امین آباد خوسف در قید حیات است - واما کربلایی علی رجب که فامیل افروز گرفته وپدر مسلم افروز بوده وخود درویشی بسیار معروف ومداح وروضه خوان ومنبر بروبوده وپنج فرزند داشته بنام های :مسلم افروز - غلامرضا فروز وغضنفر افروز وکنیز افروز ومحمد افروز- غضنفر در سال 1354 جوانمرگ شد ه است واکنون محمد رضا پسر غضنفر هم در جوانی سکته کرده وبه پدرش پیوستهاست. روح هردوشان شاد- از غضنفر یک دختر بنام صدیقه باقی است که دبیرادبیات و باز نشسته در مشهد می باشد - غلامرضا افروز در سال 1374 فوت نموده است ومسلم افروز که برادر بزرگ بوده است در 16 بهمن ماه 1398 فوت نموده است در سن 83 سالگی واو کارمند بازنشسته دانشگاه پزشکی بوده است.کنیز افروزکه بازنشسته دانشگاه پزشکی زاهدان بوده است در زاهدان در قید حیات است وبه مود هم رفت وآمد دارد - محمدافروز فرزند کوچک کربلایی علی افروزبازنشسته دانشگاه پیام نور مشهد است ودرمشهد در قید حیات است- اماحسین حاجی رضادارای سه فرزند پسرویک دختر بوده است به نام های :علی حسین حاجی رضا - حسن حسین حاجی رضا -کربلایی عیسی حسین حاجی رضاوفاطمه حسین حاجی رضا- فاطمه فرزند نداشته است ورهین خاک گشته .

از علی چهار فرزند باقی مانده است بنامهای :  حسین ومحمدوغلام ومریم. حسین ومحمد به سیستان وبلوچستان هجرت کرده اندومن از فرزندان آنها هیچ خبری ندارم چون هیچ گاه به کوچ برنگشته اند- غلام علی در بیرجند فوت نموده بی آنکه از او فرزندی باقی بماند  واما مریم علی حسین حاجی رضا زوجه غلامرضا ثابت رای بوده وفرزندانش همه کارمند ومعلم ودبیر شده اندواکنون چندین نواده او دکتراهستند از جمله چهار فرزندمرحوم : محمد علی حسن زاده مفرد- که محمد در آمریکاست ومریم در کانادا وملیحه استاد ومدرس دانشگاه پزشکی مشهد وفوق تخصص سرطان بانوان در مشهد وفرشته دکترای حرفه ای داروسازی در سربیشه می باشد . اما فرزندان حسن حسین حاجی رضاعبارتند از :فاطمه زوجه پسر دایی اش در برزج- نسا زوجه غلامرضا ملک آبادی در ملک اباد که خود هشت فرزند دارد - محمد حسین حسن حاجی رضا که سالهاست به گسک رفته تا سر پرستی چند دستگاه قالیبافی را عهدار شود واینک در حاجی آباد بیرجند می باشد واما عذرا دختر کوچک حسن -زوجه محمد رهبر دار است -که فرزند آنها مامور نیروی انتظامی است.- واما کربلایی عیسی که به خراشاد رفته در آنجاساکن شده وفرزندانش فامیل ذاکریان گرفته اند وعبارتند از : محمد علی ذاکریان (سرهنگ بازنشسته سپاه پاسداران - غلامرضا ذاکریان تاجر موکت - ابراهیم ذاکریان مالک صنایع چوبی در بیرجند که بسیارهم در کار خود موفق بوده است - وفاطمه ذاکریان رییس شرکت تعاونی زنان خراشاد که صنعت تو بافی وپارچه وحوله بافی خراشاد است ودر جهان شناخته شده است .

6-طایفه حسینا-جد بزرگ این خاندان در شش نسل قبل حسینا نام داشته است .حسینا فرزندی داشته به نام حسین حسینا  وحسین فرزندی داشته  بنام محمد حسین حسینا  ومحمد فرزندی داشته بنام حسین محمد حسین حسینا که جد بزرگ علی موسی  بوده است .فرزندان این حسین دوم عبارتند از محمد حسین محمد حسینا -وموسی حسین محمدحسینا - وکلثوم حسین محمد حسین حسینا - ومریم حسین محمد حسین حسینا که این چهار فرزند از زن اول حسین محمد حسین حسینا بوده اند - محمد با مریم قیصر علی مراد ازدواج کرده است- موسی حسین با سکینه مولا ازدواج کرده است وعلی موسی وسه خواهرش فرزندان موسی بوده اند .زن مرحوم علی موسی از خنگ بوده است  که در قید حیات است.دایی موسی ومحمد - حسین علی برات نام داشته است.کلثوم ومریم حسین هردو در مود ازدواج نموده اند وشوهر کلثوم - محمد حسین بیجاری نام داشته است که هرسه به رحمت حق رفته اند.واما فرزندان زن دوم حسین محمد حسین حسینا که زنش از سیدان وخواهر سید محمد رضوی بوده است عباتند از : رضا حسین محمد حسین حسینا - مهدی حسین محمد حسین حسینا- وخواهرشا ن کربلایی صدیقه که زوجه غلامرضا کربلایی رجب ( غلامرضا مقامی) ومادر یعقوب مقامی است.زن دوم حسین حسینا وبعدا زوجه اول ملامحمد رضا صبوری شده وازایشان دو فرزند بنام کبری ملامحمدر ضا ویوسف ملامحمدرضا صبوری به دنیا آمده است وخود محمد رضا صبوری فرزند بزرگ ملامحمد حسن صبوری بوده است وآخوندکوچ بعد از پدرش بوده است که در جایی دیگر هم از وی نام برده خواهدشد.کبری صبوری زوجه حبیب لطفی( فرزند محمد حسن ملاعلی ملاحسن - شده است وفرزند بزرگ این دو محمد علی کوچی افسر بازنشسته راهنمای است.

7-طایفه ملاعباس- من از جد ملاعاس بی اطلاع هستم ولی ملاعباس جد بزرگ شیخ زاهدی بوده است که با خاله ظریف ازدواج کرده والبته خاله طریف خاله زن کربلایی علی افروزوزن دوم ملاعباس بوده است وملاعباس قبلازن دیگری داشته که عمه حلیمه بوده است واگر چه فرزندی داشته ولی فرزند آنها -در جوانی از دنیا رفته است واز وی فرزندی باقی نمانده است - زن  حسین علی بخش الله هم خاله خاله طریف بوده است وحاجی محمد علی آبادی هم فرزند اول زوجه حسین علی بخش الله از شوهر اول او در حاجی اباد بوده است .اما فرزندان ملا عباس - ازخاله طریف عبارتند از : محمد حسن ملاعباس- کلثوم ملاعباس وغلام حسین ملاعباس که این سه هرسه به مودمهاجرت کرده وسالها بعد به جهان آخرت رفته اند یکی از فرزندان غلام حسین ملاعباس - جناب شیخ زاهدی است که البته از زن دوم غلام حسین ملاعباس می باشد که از علی اباد بوده است - از فرزندان محمد حسن وکلثوم ملاعباس من اطلاعی دردست ندارم - اما سه فرزند دیگر ملاعباس از خاله ظریف عبارتند از کبری ملاعباس که زوجه علی رمضان حاجی ابادی بوده ودر علی آباد سرکار ازدواج وزندگی می کرده است - حسن رضا ملاعباس که در مود ساکن شده وهنوز در قید حیات است ومحمد یکی از فرزندان اونانوایی دارد ومداح هم هست وفرزنددیگر وی عضو سپاه پاسداران است .- آخرین فرزند ملا عباس - فاطمه ملاعباس  بوده که زوجه حسین محمد حسین کربلایی علی شده است ومادر زیبا وزهره ومحمد وعلی کوچی است که محمد دربیرجند خادم مسجدآیه الله حایری است وعلی کوچی در مود وداماد رجب اسلامی نیا می باشد ودر عشق آباد شریک بزرگ این قنات است.

8-طایفه غلام کربلایی علی: جد بزرگ این خاندان در چند نسل قبل کربلایی علی نامیده می شده است فرزندان او- حسین کربلایی علی و  غلام نام داشته که غلام کربلایی علی نام گرفته است وفرزند غلام کربلایی علی غلام حسین نام داشته است که فرزندان غلام حسین کربلایی علی عبارتند از :مرحوم : محمد علی غلام حسین کربلایی علی(پدر حسن رضا آزادگان ) وشوهر فاطمه نسا/ علی بخش الله - مرحوم حاجی غلام حسین کربلایی علی (شوهر رباب) وپدر گلشا-کلثوم غلام حسین کربلایی علی که زوجه محمد حسین کربلایی علی بوده ومادر محمد علی آزادگان است- فرزندان محمد وکلثوم عبارتند از :حسین وابراهیم-که هردو فوت نموده اند وضغری ومحمد علی محمد حسین کربلایی علی -(که فامیل آزادگان گرفته وفرزند بزرگ او علی کارمند پست بیرجند است -وچهارمین فرزند غلام حسین کربلایی علی - بیگمغلام حسین کربلایی علی بوده -که زوجه استاد محمد حسین محمد مصیب شده  ومادر پروین می باشد وچهار  دختر ویک پسرداشته است نام پسر بیگم - رضا استاد محمد حسین می باشد-حسین کربلایی علی از دوزن سه پسر ویک دختر داشته بنام های : محمد حسین کربلایی علی( پدرمحمد علی آزادگان)- علی حسین کربلایی علی که از وی فرزندی نمانده است وزنش هم آخر عمر در خانه سالمندان  کاخک گنابادبوده وهمان جا فوت کرده ونمی دانم کجا دفن شده است- پری حسین کربلایی علی که البته در اصل رضا پری بوده است ومعنوی پورها فرزندان استاد رضا پری هستند وفرزند چهارم حسین کربلایی علی - فاطمه نام داشته که از زن دوم وی بوده است وبه نوعی خواهر فتاحیان هم بوده البته خواهرناتنی ودر کفکین زوجه حاجی کفکینی بوده وهردو زن ومرد فوت نموده اند واز آنها پنج یا شش فرزند دختروپسر باقی مانده اند- ابراهیم وحسین فرزندان محمد حسین کربلایی علی هردومرحوم شده اندودختران ابراهیم که پنج نفرند اکثر در زاهدان زندگی میکنند . وفقط پسرش در بیرجند وکوچ می باشد وزن ابراهمی هم فاطمه حسین علی بخش الله می باشد که نواخوان خوبی هم هست .

9- طایفه ملاعلی ملاحسن_ جد بزرگ این خاندان در چند نسل قبل-ملاحسن نامیده می شده است  که می گویند از اخلاف آخوند هاشم بوده است  .از ملاحسن دو فرزندبوده است ینامهای :علی ومحمد علی - که هردو ملا بوده اند  علی ملاحسن فرزندی داشته است بنام : محمدحسن علی ملاحسن که فامیل صبوری را برای خود برگزیرده است وفرزندان او عبارتند از :احسن الله محمد حسن صبوری - علی محمد حسن صبوری -وحسین صبوری وهدایت الله صبوری -که علی صبوری واحست الله در گذشته اند وعلی دامادنشده وفرزند هم نداشته است ولی احسن الله چند دختر ویک پسر دارد ویکی ازفرزندان حسین صبوری بنام قدرت صبوری -  در گذشته است وهدایت الله صبوری شوهر صغری علی کربلایی رجب می باشد احسن الله شوهر معصومه علی بخش الله بوده است وحسین صیوری از خراشادزن گرفته ودر همانجا ساکن شده است والبته اینها یک برادر بزرگتر بنام ملا محمد رضا داشته اند که از زن اول ملامحمد حسن صبوری بوده است وشیخ کوچ هم بوده است و دوزن گرفته واز زن اول دارای دو فرزنداست که کبری ملامحمد رضا زوجه مر حوم :حبیب لطفی بوده است ویوسف صبوری هم معروف است وزوجه وی پروین دختر دوم استاد محمد حسین بوده است .ملا محمد رضایک خواهر تنی داشته که فاطمه نام داشته وزوجه ملا علی اکبر ملک آبادی شده وولی علی اکبر فرزند بزرگ ملا علی اکبروفاطمه صبوری می باشد وخواهر ولی بنام حوا زن رمضا ن محمد علی غلام حسین کربلایی علی بوده است وبعد از فوت رمضان -در ملک اباد زوجه پسر عموی خود شده است دختر دوم علی اکبر زوجه فرهاد علی آبادی می باشد وچند فرزند کارمند دارند که یکی کارمند دانشگاه علوم پزشکی ویکی هم مامو ر نیروی انتظامی است .رمضان برادر حسنرضاآزادگان را در جوانی- در خانه بیرجندش  کشتندولی قاتل او پیدا نشد .واما- برادردیگر علی ملاحسن -ملا محمد علی ملاحسن نام داشته وفرزندان او : ملا غلام ملا محمد علی ومحمد حسن ملامحمد علی ملاحسن نام داشته اند که تنها فرزند ملامحمد حسن حبیب لطفی داماد محمد رضا صبوری بوده وفرزندان ملا غلام - فاطمه زوجه حاجی کلوخ و ضغری ملا غلام - زوجه عباس علی حاجی غلامرضاست وزین العابدین پسر ملا غلام معلم باز نشسته آموزش وپرورش وداماد حسین محمدحسین کربلایی علی وشوهر زیبا  می باشد . ملا غلام خواهری داشته بنام فاطمه که زوجه مر حوم حاجی غلامرضا پدر حبیب نیا یوده است وهردو زن ومرد فوت نموده اند وحبیب نیا هم قبل از پدرش فوت نموده است والبته حبیب نیا دبیر شیمی آموزش وپرورش بیرجند بوده است ویک داماد حبیب نیاهم در تصادف ماشین از میان رفته وزن حبیب نیا هم دختر روشن روان  اهل خراشادبوده وخود دبیر بازنشسته می باشد .

10-طایفه کربلایی رجب-جد بزرگ این خاندان در کوچ نبوده است ومن اطلاعی از آنها ندارم لیکن کر بلایی رجب درکوچ ساکن بوده است ومنزلش روی آسیا ودیوار به دیوار مسجد بوده است ک سه فرزند پسر کر بلایی رجب به تر تیب عبارتنداز:علی کربلایی رجب( پدر حسین کوچی - مهندس بازنشسته مخابرات ومالک مر غداری کوچ- محمد کربلایی رجب که از بیجار زن گرفته است - غلامرضا کربلایی رجب( مقامی)که زوجه دومش بی بی صدیقه حسین محمد حسین حسینا می باشد  ومادر یعقوب مقامی است- زن اول غلامرضا رجب(مقامی) از نوفرست بوده است ودو فرزند پسر از او باقی است- چهارم -فاطمه کربلایی رجب که زوجه بزرک - بشیری زاده بزرگ(کدخدا نوفرست) بوده است-زوجه علی کربلایی رجب- کربلایی سکینه- دختر کربلایی حاجی محمد بوده وفرزندان این دو -عبارتند از کبراعلی کربلایی رجب که زوجه رضا حسین بوده وسالهاست دار دنیا را وداع گفته است -حسین علی کربلایی  رجب که اکنون بازشسته مخابرات می باشد وفرزندش هم مهندس ارشد مخابرات می باشد -فاطمه علی رجب که زوجه مهدی حسین بوده وهردو بزرگوار در تصادف سه راهی شوکت آباد کشته شدندوفرزندان آن دویکی در کویر طایر کار می کند -حسن علی کربلایی رجب - شوهر شرف محمد علی غلام حسین کربلایی علی - صغری علی کر بلایی رجب - زوجه هدایت الله صبوری می باشد- تقی علی کربلایی رجب شوهر رقیه حاجی غلامرضا کر بلایی حاجی محمدمی باشد - عذرا علی کر بلایی رجب که زوجه رستم در دستجرد مود شده است وعباس علی کربلایی رجب که در تشییع جنازه دوستش شهید شد-غلامرضاکربلایی رجب که سواد هم داشت وفامیل مقامی را بعدا گرفته است دو فرزند از زن نوفرست دارد که برادر بزرگ محمد حسین راننده تاکسی می باشد ونوحه خوان خوبی هم هست - برادر دوم در نوفرست است ومن از شغل وی اطلاعی ندارم -فرزندان غلامرضا مقامی از بی بی صدیقه - عبارتند از:زهراکه زوجه مرحوم کربلایی غلام حسین حاجی علیرضا است- خدیجه که در امیرآباد مود ازدواج کرده است وبتول که زن مجید مودی است ویعقوب آخرین پسر مرحوم غلامرضا مقامی کارمند کویر تایر می باشد - وامامحمدکربلایی رجب-از بیجار خواهر رخشانی هارا گرفته است واکنون هردوزن ومرد چند سال است در بیرجند بخاک سپرده شده اند ومحمدمقامی 91 سال عمر نموده است - فرزندان محمد مقامی عبارتند از :حاجی غلامرضا مقامی که بازنشسته تصفیه خانه شرکت آب وفاضلاب زاهدان بوده وداماد بشیری زاده بزرگ می باشدوزوجه اش در سفر کربلا در چند سال قبل فوت نمود واکنون یکی از پسران حاجی غلامرضا مقامی درمالزی دوره دکترارا می خواند -دوم فرزند مقامی - غلام حسین محمد کربلایی رجب می باشد که اکنون بازشسته شرکت نفت زاهدان هست ودر کوچ ساکن است زوجه او دخترمرحوم موسی حسین محمد حسین حسیناست ویک پسر او مهدی چند سال است درتصادف از زبان افتاده ودر خانه بستری می باشد- فرزندبزرگ دختر کربلایی رجب مرحوم غلام حسین بشیریزاده نوفرست بود که داماد کربلایی علیرضا کوچی بوده وبسیار مردنیکی بود ومردمدار وخوش اخلاق وچند سالی است که مرحوم شده ویکی از پسران اوفرماندار فعلی درمیان است ودیگری کارمند بانک ملی واز مابقی اطلاع ندارم -فروردین حاجی علیرضا کربلایی حاجی محمد خواهر زن غلام حسین بشیری زاده هم زوجه حاجی پور شده است ودر تهران  می باشد .زهره مقامی خواهر اول حاجی علامرضا زوجه پسر الله داد بیجاری است واکنون یکی از پسرانش کارمند استانداری خراسان جنوبی می باشد وخواهر کوچک زهره خانم زوجه رضا علی محمد اسماعیل بود که طلاق گرفت واکنون در امیرآباد مود ازدواج کرده است وزیاد ازوضع وی باخبر نیستم .

11-طایفه کر بلایی حاجی علی- جد کر بلایی حاجی علی رادرست نمی دانم ولی کربلایی حاجی علی از پخن سربیشه بوده است که در کوچ سکنی گزیده وآب وملک داشته است وچند فرزند وی عبارتند از :غلام کربلایی حاجی علی(پدر اکبر غلام وصغری غلام)-کلوخ کربلایی حاجی علی- که زنش از استانست بوده وهردو مرحوم شده اند وغلام زن از پخت گرفته که مادر محمد جعفری بوده ومحمد جعفری شوهر طاهره کدخدا بود ه است وچند سال قبل در گذشته است وفرزند بزرگ کلوخ نیز کارمند فرودگاه مشهد بوده وزنش که زهرا رضا حسین بوده است چندین سال قبل در گذشته ومحمد خود در قید حیات است ازفرزندانش خبری ندارم -دختران کربلایی حاجی علی سه نفرند که  فاطمه کربلایی حاجی علی که زوجه مرحوم حاجی علی سرزهی بوده است- لیلی کربلایی حاجی علی که در نوفرست ازدواج کرده است وپسر بزرگ او بنام محمد لیلی سالها قبل به پایش در شب تیر زده اند وخواهرانش را من نمی شناسم - سومین دختر کربلایی حاجی علی - حاجیه کربلایی حاجی علی بوده که زوجه  غلام حسین کدخدا(فرزند محمد علی برات) بوده وپنج دخترو یک پسر داشته پسرکدخداوحاجیه بنام محمد سامانی کارمند پست وبازنشسته شرکت تعاونی وبنیاد مسکن انقلاب اسلامی است  ودختران کدخداوحاجیه کربلایی حاجی علی عبارتند از: کبری کدخدا ،زوجه ذبیح الله فتاحیان که خود دوازده فرزند دختر وپسر داشته ودر قید حیات است ودختر بزرگش بنام مهری فتاحیان زوجه دوم علیرضا الهامیان می باشد --دوم طاهره کدخداکه زوجه محمد لیلی پسر خاله اش در نوفرست بوده وطلاق گرفته وچند سال بعد با محمد جعفری ازدواج نموده واز او چهار فرزند دارد واکنون در پخت زندگی می کند وقبلا مشهد وزاهدان وبیرجند بوده است -سومین دختر کدخدا فرخ نام داشته که زوجه پرویز علی محمد(پرویز فرید ) شده است وپنج فرزند دارد وپرویز فرید چند سال قبل در گذشته است - چهارمین دختر حاجیه کربلایی حاجی علی - منور نام داشته که فامیل شوهرش را من فراموش کرده ام - وآخرین دختر کدخدا - سلطان نام داشته که باز هم من از فامیل شوهرش اطلاعی ندارم  ومحمد سامانی از حاجی آباد زن گرفته است وزنش معلم بازنشسته شده است ویکی از پسران محمد سامانی در جوانی فوت کرده است واحتمالا گرفتار موادمخدر بوده است- واما فرزندان حاجی علی سر زهی عبارت بوده اند از : علی کربلایی حاجی علی که شاطردر سراوان بوده واکنون فوت نموده است ودر کوچ مدفون شده است - دوم عیسی حاجی علی سرزهی که کارمند گمرک بوده وبازنشسته بوده وسال قبل در کوچ فوت کرده ودرجواربرادر وخواهرش مدفون  می باشد- سومین فرزند حاجی علی صغری نام داشته که زوجه محمد حسن باردل در خراشاد شده ودر زاهدان زندگی میکرده است واکنون دوسال قبل در کوچ فوت نموده است واز او یک پسرودو دختروجود داشته اند طوبی وبتول باردل وامیرباردل که  فامیل مادر این ها سرزهی می باشد می باشد  محمد حسین عیسایی-دامادصغری وشوهر بتول بوده وهردو هم معلم بوده اند وباز نشسته شده اندوازطوبی باردل خبری ندارم وامانساء حاجی علی سرزهی هم در زاهدان ازدواج کرده ومدتی در تهران زندگی میکرده است وفامیل شوهر او نارویی است وچند فرزند داشته ویکی از پسرانش در تصادف جاده های بلوچستان چند سال قبل کشته شد ودر کوچ دفن گردید ونساءسرزهی خود هنوز در قید حیات است ازدیگر فرزندان آنها من اطلاعی در دست ندارم که بیشتربیان کنم .

12-طایفه علی برات- جد بزرگ این خاندان برات نامیده می شده است که دو فرزند بنام اسدالله برات وعلی برات داشته است - اسدالله برات-پدر اسحاق اسدالله بوده واسحاق  اسدالله برات زنی از برزج گرفته ومحمد وعلی وحسن ویک خواهر فرزندان اسحاق اسدالله نانوا هستند وخواهرشان هم زن یکی از پسران فرهاد علی ابادی می باشد -- علی برات سه پسر داشته بنام ابراهیم علی برات که فرزند نداشته سالهاست در گذشته است  وعموی ناتنی بنده هم محسوب می شده است ودوم  محمد حسین علی برات که دایی موسی حسین بوده وخواهرش زن اول حسین محمد حسین حسینابوده است ومحمد حسین علی برات هم حدود۶۰ سال پیش در گذشته بی آنکه از او فرزندی باقی بماند.سومین فرزندعلی برات _ محمد علی برات نام داشته وخواهردومش هم لیلی علی برات بوده که در چاج ازدواج کرده است ونسل آنها در چاج وبیرجند وتهران هستند  وخواهرسومی داشته اند بنام فاطمه علی برات که مادر محمد علی یادگار واسحاق یادگار- .زهره یادگار بوده است ومادریادگارزن یحیی یادگاربوده ودرواقع مادر یادگار که سرا دارمدرسه در قاین بوده است اولین کارمندواقعی از مردم کوچ محسوب می شده اندومحمد علی یادگارکه پدرش مامور ژانداری مری بوده است در تهران سردفتر شماره 63 خیابان لاله زار تهران بوده که فوت نموده است ویکی از دختران محمد علی یادگار زوجه پسر آیه الله محلاتی می باشد -نام شوهر مادر یادگار یحیی بوده است - وامافرزند دیگر علی برات- محمد علی برات بوده است که با قیصر علی مراد از بیجار ازدواج کرده است وفرزندان علی برات پنج نفرند: غلام حسین محمد علی برات (کدخدای کوچ )که داماد کربلایی حاجی علی بوده وپدر سامانی بوده وازفرزندان آنها قبلا نام بردم -علی محمد علی برات که در خراشاد سکنی گزیده وپرویزفرید ومحمد فرید ویک خواهر آن دو فرزندان علی محمد علی برات بوده اند که هرسه هم فوت نموده اند- وفرزنددیکر محمد علی برات - عیسی محمد علی برات بوده که شوهردوم خاله ام  حاجیه مرضیه بوده است وعلیرضا الهامیان ونرجس زن اسحاق یادگار وصغری زن سنگ آبادی فرزندان عیسی محمد علی برات می باشند که هرسه هم در قید حیات اند وعلی رضا الهامیان یا علی عیسی بقول کوچی ها مامور نیروی انتظامی بوده ودوران بازنشستگی خود رامی گذراند وپسر بزرگ او مهدی الهامیان کارمند بانک ملی است وخود علیرضا الهامیان داماد بزرگ فتاحیان وشوهر مهری فتاحیان می باشد که البته خانم فتاحیان زوجه دوم علیرضا الهامیان می باشد زن اول که خواهرزاده ناتنی یادگا ربوده است از او طلاق گرفته است.نرجس  ده فرزند دارد که دو تا دکتر شده اند وبقیه هم کارشناس ارشد ویا کارسناس هستند ودکتر مریم یادگار ودکتر فریدون یادگار از فرزندان نرجس واسحاق یادگار هستند .صغری هم سه دختر ودو پسر داشته است که هایده سه سال قبل خود کشی نمود وبقیه هستند وهادی سنگ ابادی شغل شیشه فروشی دارد وحسین مامور انتظامی وشوهر عالیه ملک بود که کارش را رها کرده وزنش را هم طلاق داده وعالیه زنش هم جوانمرگ شد در 6 آذر 1396 که مبینا سنگ آبادی حاصل این ازدواج می باشد دو دختر دیگر سنگ ابادی هم پرستارند

دو دختر محمد علی برات - مریم قیصر وحوا قیصر بوده اند که بنام مادرشان نامیده می شده اند - مریم محمد علی برات یا مریم قیصر - زوجه محمد حسین محمد حسین حسینا شده است که هردو زن وشوهر به رحمت خدا رفته اند وچهار فرزند دختر وپسر آنها عبارتند از کبری که زوجه غلام حسین بوته در بیرجند شده است چند سال است که هردو فوت کرده اند ودختری پرستار از آنها بوده است که بازنشسته شده است - صغری محمد حسین که زن استاد اصغر فلاحی-استادقالینهای امینی- شده است اگر چه شوهرش از میان رفته است ولی خود صغری در قید حیات است واستاد اضغر استاد قالین بافی بود وبرای امینی کار می کرد - سوم - غلام محمد حسین محمد حسین حسینا- که مدتی زندان بود وآخرهم حکم اعدامش را دادند وچندین سال است که بخاک سپرده شده است - چهارم حسین محمد حسین محمد حسین حسینا که نانواست وفامیل رضوی گرفته است - اما حوا محمد علی برات-زوجه دوم غلامرضا علی محمود علی محمود از دستجرد شده است وغلامرضا شوهر او فامیل حبیبی برای خود برگزیده وغلامرضا حبیبی نامیده می شده است وفامیل اصلی او دستجردی بوده است. حوا سه پسر دارد بنام های جمشید- محمد ومحمود که تنها محمود به شهربیرجند آمده است وازدواج کرده است ودوبرادر بزرگ او هیچ کدام داماد نشده ومجرد باقی مانده اند.غلامرضا علی محمود قبل از حوا زن دیگری داشته بنام : کلثوم علی عبدالحسین عمه ناتنی حقیر که دوفرزند پسر داشته اند بنام : علی اکبر دستجردی و علی اصغر دستجردی که علی اکبر سه سال قبل در سن 72 سالگی ومجرد فوت نموده است ودر روز برات هم فوت کرد- برادر کوچک علی اکبر - علی اصغر دستجردی زنده است وعلی فرزندش نمایندگی روز نامه خراسان در بیرجند را دارد .

13-طایفه علی محمود علی محمود که قبلا از غلامرضا علی محمود نام بردم .غلامرضا علی محمودکه از دستجردبا خواهرش صفورا علی محمود علی محمود به کوچ آمده اند ودر کوچ سکنی گزیده اند .وصفورا 90 سال عمرکرده وده سالی است که در گذشته است فرزندان صفوراکه به سکینه مولا زن موسی حسین عمه می گفتند :عبارتند از :ولی که نابینابود ومجرد وچند سال قبل در کوچ فوت کرد وبخاک سپرده شد - طلعت دختر بزرگ صفورا دستجردی که نود سال عمر کرد ومجرد بود وچند سال قبل در گذشت - سوم عبدالحسین صفورا که دوزن داشته اولی عذرا محمد محمد رضا دستجردی - خواهر حسین دادشاه وزن دوم از ملک آباد است وعبدالحسین از هردو زن چند فرزندپسر ودختر دارد وچندین سال هم راننده خط کوچ و بیرجند بوده است.فرزند بزرگ عبدالحسین هم در سن 45 سالگی چند سا ل قبل بنام رضا عبدالحسین در اثر سرطان در گذشت ودر کوچ در کنار مادر بزرگ وعمویش ولی وعمه اش طلعت به خاک سپرده شده است - دختر دیگر صفورا زهره نام دارد که او هم ازدواج نکرده ودر قید حیات است .اخرین فرزند صفورا علی اصغر علی آبادی از شوهر دوم صفورا و فرزند حاجی محمد علی آبادی است که سالها راننده کوچ بود وبعدراننده حاجی آباد ومود وبیرجندبود واکنون ماشین سواری دارد وپسر بزرگ او از لیلا غلامرضا لطافت - بنام غلامرضا علی آبادی کارمند آتش نشانی بیرجند می باشد .حاجی محمد علی آبادی ازز ن دوم خود که مریم علی عبدالحسین بوده است دو پسر بنام : فرهاد وغلامرضا علی آبادی داشته ویک دختر به نام کنیز که در حاجی آباد ازدواج نموده است .- اماحبیب قلی علی محمود علی محمود که برادر زاده غلامرضا دستجردی یا حبیبی ونیز خواهر زاده صفورا می باشدنیز از دستجرد مود به کوچ آمده وپس از چندین سال زندگی در کوچ به امین آباد خوسف رفت وچند سالی هم هست که در بیرجند سکنی گزیده است حبیب دوزن دارد کربلایی رقیه علی آبادی وصغری غلام کربلایی حاجی علی واز هردو زن چند فرزند دارد که فرزند بزرگ او رضا نام دارد وحبیب قلی به حبیب رستمی هم معروف بوده است .

14-طایفه مصیب - که جد این خاندان مصیب از فرزندان آخوند هاشم بوده است وزنش از فرزندان آخوند معصوم بوده است فرزند مصیب علی مصیب بوده است وفرزند علی مصیب - محمد مصیب بوده است وزوجه محمد مصیب- فاطمه ساره از نسل فرزندان آخوند معصوم وخواهرزاده رقیه معصوم بوده است که مادر استاد محمد حسین محمد مصیب  بوده است خواهران استاد محمد حسین (پدر عزت وپروین وصفا وسیما وشهین وآقا رضا )- رقیه محمد مصیب ورباب محمد مصیب وعذرا محمد مصیب بوده اند که رقیه فرزند نداشته وسی سال قبل فوت نموده است ورباب مادر محمد وگلشا وعذرا وزوجه حاجی غلامحسین کربلایی علی بوده است وسه سال قبل فوت نمود وعذرا زوجه محمد حسین محمودی است در دستجرد مود که بهاءالدین پسر بزرگ عذرا می باشد ودکتربوده وبازنشست شده است.خود استاد محمد حسین شوهر بیگم غلاحسین کربلایی علی بوده وهردو به رحمت خدا رفته اند .کلاته اندرگ مال محمد حسین محمد مصیب می باشد . محمد علی آزادگان ویوسف صبوری وحسن رضا آزادگان وغلامرضا علی آبادی ویک نفر از سده پنج داماد استاد محمد حسین می باشند که سال قبل حسنرضا آزادگان در سانحه رانندگی در جاده بیرجند مشهد دار دنیا را وداع گفت ودر قبرستان بیرجند بخاک سپرده شد .دوتا از فرزندان پسر آزادگان دکتر هستند وسه نفر کارشناس ارشد ودخترآزادگان هم می رفت که از پایان نامه دکترایش دفاع کند که در سانحه رانندگی مصدوم شد ونتوانست از پایان نامه اش دفاع کند وفعلا سالم نیست وبازحمت ورنج به زندگیش ادامه می دهد . رمضان برادر بزرگ آزادگان بدست افراد ناشناخته در خانه اش چندین سال قبل خفه شد ویک دخترش پرستار است ویک پسرش هم نیز پرستار است -شرف خواهر حسن رضا آزادگان زوجه حسن علی کربلایی رجب است وعذرا خواهر دیگر شرف - زوجه غلامرضا حسنزاده است یکی از بچه های کمتر هوشیار اول غلامرضا حسن زاده در مر کز معلولین علی اکبر بیرجند می باشد .دوپسر آزادگان رییس دبیرستان در درمیانندویک پسرش در سازمان آب وفاضلاب بیرجندکارمند است ویک پسرش در شرکت نفت کارمند است وآخرین دوران امریه را درشرکت نفت می گذراند

15- شیخ های ملک آباد  حاجی شیخ مرحوم حاجی قدیر ومر حوم برادرویوخواهر آنها هم در کوچ ملک واملاک داشته اند که دست دایی بنده بوده ولی حدود 43 سال قبل محمد کر بلایی رجب یا مقامی که زنش هم از بیجار بوده ملک شیخهای ملک آباد را خریده است ودر اختیار گرفته است .

16--اجداد دکتر رضوانی از جمله شیخ جعفر رضوانی هم در کوچ ملک داشته از جمله یک نیمه کلاته آخوند که درخت شاتوت بسیار قدیمی در آن است مال رضوانیهای خراشاد بوده است که محمد حسین حسن زاده آن را خریده است .باز باید عرض کنم که وراث کربلایی حاجی محمد هم در خراشاد مقداری آب وملک داشته اند چون خیر النسا زوجه کربلایی حاجی محمد از خراشاد بوده است 

17- خاندان بهنیا : میر محمد بهنیا متولد شورستان پخت برکوهسربیشه بوده ودر مدارس شوکتیه بیرجند درس خوانده وابتدا فامیل عسکری داشته وبعدفامیل گواهی گرفته که فامیل زوجه اش زهرا گواهی متولد مود بوده است وبهنیا با زهرا گواهی که او هم فارغ التحصیل مدارس شوکتیه بوده - ازدواج کرده است وده سال اول در درمیان وآسیا بان درخش معلم بوده است ودر همان سالهای اول معلمی  با زهرا گواهی ازدواج نموده ودکتر بهنیاکه متولد سال 1309 شمسی است در آسیابان درخش متولد شده است ومتولد آسیابان درخش می باشد میر محمد بهنیا بعد از استخدام در دادگستری که مجبورشده است از ده سال سابقه خدمت معلمی صرف نظر کند وبه عنوان کارمند سال اول دادگستری کارش را شروع کرده است به کوچ میآید در حالی که ساکن بیرجند است چهل فنجان آب کوچ را اِز اخلاف آخوند زين العابدين خريىده است -البته  با باغ وملک مربوطه خریداری می کند وچون آز آب وهوای کوچ بسیار خوشش می آید ایام تعطیل ونوروز وتابستانهارا بویژه بعد از بازنشستگی در کوچ می گذراندوزمستان وپاییز را در بیرجند می گذراند وبه همین جهت آب بهنیا وعسکری در آبهای فرزندان آخوند زین العابدین قرار گرفته است بهنیا چون تعلق خاطر به کوچ داشته به مردم کوچ عشق می ورزیده وبه همین دلیل - بسیار کوشیده است تا سر انجام در آبانماه سا ل1343 موفق می شود موافقت دولت را برای ارسال سپاه دانش به کوچ بگیرد وخود وی با راهنمای سپاه دانش - آقای لطفی -اولین سپاه دانش را به کوچ میآورد وباعث ساختن مدرسه در کوچ وآموزش دختر وپسر کوچ می شود در حالیکه هنوز بسیاری ازروستا ها مدرسه ومعلم یا سپاه دانش نداشتند ومن خود اولین نوآموز مدرسه کوچ ودانش آموز اولین سپاه دانش کوچ هستم وبرای بهنیا وهمسرش بهشت برین رآ آرزومندم - بهنیاسی سال برای دادگستری خدمت می کندوبیست سال آخر آن رادر سمت مدیر کل دادگستری بیرجند بوده وخطی بسیار خوش وفنی داشته که هرکسی قادر به خواندن آن نبوده است .بهنیا 40 سال تمام خدمت دولتی کرده است تابازنشسته شده وحقوق سی سال خدمت را می گرفته است ناگفته نماند که حقوق معلمی بهنیا ماهی 15 ریال بوده ولی حقوق دادگستری در سالهای اول خدمت ماهی 25 ریال بوده است وهمین تفاوت حقوق باعث شده است که بهنیا ترک ده سال سابقه معلمی بکند وبه استخدام دادگستری درآید .فرزندان بهنیا علاوه بر دکتر محمد رضا بهنیا که 46 سال در خدمت دولت ودانشگاه در سمتهای مختلف استادی ومدرس وریاست دانشگاه کشاورزی ورامین و چند دانشکده  دیگر را داشته وتالیفات بسیاری هم دارد که یکی آز آنهادر زمینه زعفران است ودیگری کتاب وزین : بیرجند نگین کویرمی باشدودوتا از فرزندان دکتر بهنیا درآمریکا وانگلیس استاد ومدرس دانشگاه هستد وبقیه در تهران هستند .دختر بزرگ مرحوم بهنیا؛ انسیه نام داشته که در سال 1313 در بیرجند متولد شده است ودبیر دبیرستانهای مشهد ورییس مدرسه دخترانه وراهنمایی در مشهد بوده است ودر سال 1389 شمسی فوت نموده ودر بهشت رضای مشهد بخاک سپرده شده است شوهرانسیه خانم بهنیا دکترمحمد حسین محمدی فرد بوده است که در مشهد دبیر ونیز رییس دبیرستان دخترانه  بوده ومشهدی ها اورا با نام نیک یادمی کنندودر سال 1395 فوت نموده است فرزندان آنها هر سه دکتر هستند- دختر دوم میر محمد بهنیا -  نرجس بهنیا  متولد 1324 شمسی است که بعد از فراغت از تحصیل در دبیرستان شوکتیه  ابتدا دوسال در خراشاد همکار دکتر فروزانفر دردوره معلمی بوده است وبعد به مشهد مهاجرت ومنتقل شده وشوهر ایشان - دکتر علامرضا آمالی بوده که دندان پزشک بوده وبه درستکاری معروف بده است ونرجس بهنیا دبیر ورییس چند دبیرستان دخترانه در مشهد بوده است وسه فرزندش همه پسر وهرسه دکتر هستنداز جمله دکتر رامین آمالی ودکتر امید آمالی که متخصص قلب می باسد وبرادر بزرگشان که نام کوچکش یادم نیست استاد ومدرس دانشگاه تهران ومتخصص زیبایی دهان وفلک وصورت می باشد - دکترآمالی هم در سال 1383 فوت نموده است ودر خواجه اباصلت بخاک سپرده شده است خداهمه شان را رحمت کناد .نرجس بهنیاکه حاجیه نرجس شده است دوران بازنشستگی را در مشهد می گذراند-چهارمین فرزند بهنیا - عبدالحمید بهنیا است متولد 1327 شمسی که حدودا از هم دوره های حبیب نیا ومرحوم علی حسن زاده مفرد بوده است ودر سال 1349 خورشیدی از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شده ودر بهمن ماه 1352 شمسی به استخدام بانک مرکزی تهران _ ملت فعلی درآ مده است وچندین دوره کار آموزی وکارشناسی بانگ را گذرانده ودر سال 1354 رییس کارگزینی بانک تهران بوددرسال 1356 معاونت بانک فرهنگیان تهران را عهده دار شد وچندماه قبل ازپیروزی انقلاب اسلامی به مشهد منتقل شد ورییس گار گزینی بانک تهران یا ملت فعلی مرکزی مشهد شد ویاد آور می شوم که بعد از انقلاب ده بانک وموسسه بانکی در هم ادغام شدند ومجموعا نام بانک ملت بر آنها نهاده شد وبانک ملت چکیده ده بانک می باشد .حمید آقا رییس گار گزینی بانک ملت شعبه مرگزی خراسان بزرگ آن روز گردید وبعدها کارشناش ارشدامورواعتبارات بانگی کردید وسر انجام هم درسال 1378 بازنشست گردید حمید آقا داماد حاج محمد حسین امینی معروف است ومرحوم عرب زاده واسد زاده هم از باجناقهای عبدالحمید هستند.از حمید آقا دوپسر دکتردر رشته های مدیریت وپزشکی در مشهد مشغول خدمت هستند ویک دختر پزشک است و در خوسف خدمت می کند .ناگفته نماند که مرحوم میر محمد بهنیا که حاجی هم هست بهترین قانون دان زمان خود بوده بطوری که بعد از بازنشستگی بهنیا رییس دادگستری در هر مساله ای که به ابهام یا مشکل برخورد می کرده است نزد بهنیا می رفته وبا مشورت گرفتن از مرحوم بهنبا بزرگ  مشکل قانونی را حل می نموده است وباز باید عرض کنم که بهنیادرموقع خدمت در در میان فامیل گواهی را به گواهی درمیان تغییر می دهد وحدوسال 1330 فامیل بهنیاکه در آن موقع منحصر بفرد بوده است را برای خود انتخاب می کند  

16- علی اکبر ملک آبادی که میرزا علی اکبر نامیده می شد فرزند محمد حسن ملک آبادی است وزوجه او فاطمه ملامحمد حسن صبوری  وخواهر محمد رضا صبوری است وولی علی اکبر فرزند بزرگ علی اکبر ملک ابادی ساکن کوچ می باشد که هردو به رحمت حق رفته اند .

17- حاجی محمد علی ابادی که از حاجی اباد بوده است وشوهرعمه ام مریم ونیز قبل ازمریم شوهر صفورا بوده است ومادرش هم در ازدواج دوم زوجه حسین علی بخش الله شده است وحسین دو فرزند به نام رجب علی وفاطمه داشته است که رجب علی پس از استخدام در شرکت نفت زاهدان فامیل اسلامی نیا رابرگزیده وچندین دختر معلم ودبیر درزاهدان وبلوچستان دارد واکنون خود دوران باز نشستگی را در کوچ می گذراند .فرزندان حاجی محمد :علی اصغر فرزند صفورا-است وفرهاد وغلامرضا علی آبادی وکنیز علی آبادی هم فرزندان زن دوم( مریم علی عبدالحسین)- عمه ناتنی بنده می باشد .

18- حاج علی سرزهی شوهر فاطمه کر بلایی حاجی علی  هم از سرزه سربیشه به کوچ آمده ودر کوچ سکنی گزیده است وداماد بزرگ کربلایی حاجی علی بوده است وفرزندان وی : علی وعیسی وصغری ونساء بوده اند که تنها نساء در قید خیات است  

20- محمد استانستی ومهدی استانستی هم دو داماد یحیی بوده اند که اهل استانست واز کوچ زن گرفته ودر بیرجند ساکن شده اند 

21- حسینا که قبلا هم گفتم از سربیشه به کوچ آمده وخاندان او رشد ونمو نموده اند  

باید اضافه کنم که بیساری از کوچیها در ر وستای اطراف مثل - خراشاد- نوفرست - چاج - ملک آباد - محمود  آباد - سورگ - بهدان - بهلگرد - محمد آباد- بیجار - استانست - فریزمرغ - کلاته بازدید - مود حاجی آباد - علی آباد سرکار -شواکند- دیشیب - علی آباد دیشیب -شوکت آباد - چهکندمود - هریوند -گیو - جلگه گیو - مختاران -شوکت آباد - وچندین روستای دیگر- فامیل دارند ویا وصلت کار هستندومثل زنجیر در هم کشیده شده اند .مثلا کربلایی محمد هریوندی شوهر خاله ام - فاطمه بوده است که مهندس هریوندی رییس برق میگون ولشکرک وشمیرانات وچند برادر دیکر فرزندان کربلایی محمد هریوندی هستند ومادر من در نوفرست ودر نصراباد وخراشاد ودختر خاله ونواده خاله داشته است 

حالا می خواهم از تعدادی از زنان کوچ نام ببرم که از خارج از کوچ بوده اند -مادر بزرگ پدری من که اول زن علی برات بوده وابراهیم علی برات فرزند بزرگ او بوده وبعد از طلاق زن علی عبدالحسین شده وپدرم محمد وعموحاجی حسن  فرزندان او بوده اند - زن دوم پدر بزرگ پدری ام - علی عبدالحسین جده پختی از پخت سربیشه بوده وفرزندانش هم - غلام - صغری وفاطمه وکلثوم ومریم بوده اند که جز عمو غلام که در سن 92 سالکی در قید حیات است بقیه فوت کرده اند .

2- زن ملا رحیم از سورگ وخراشاد بوده است - 3- زن اقدامی - از بیجار بوده ومریم  علی مراد نامیده می شده است -4-مادر حاجی کلوخ - از نوفرست بوده است - 5- زن بهنیا بزرگ - زهرا گواهی از مود بوده است .6-زن غلام کربلایی حاجی علی - مادر محمد جعفری از پخت بوده است که در ازدواج دوم زن مرحوم غلام کربلایی حاجی علی شده است واکبر وصغری دو فرزند آنهاست 

7- زن کربلایی حاجی محمد بنام خیر النسا از خراشاد بوده است .8- زن حسین علی بخش الله که مادر رجب علی است وخاله خاله ظریف هم هست از حاجی اباد بوده است 9- زن کربلایی علی  افروز هم خواهرزاده مادر حاجی محمد واز حاجی اباد بوده است  وحاجیه نام داشته است.10- خاله ظریف - زن دوم ملاعباس جد شیخ زاهدی هم از حاجی آباد بوده است - 10- زنینب حسن رجب زن حسن چهکندی شده است که ازچهکند بالای شوکت آباد بوده است 12-- خاله ام فاطمه ملاحسن در ازدواج دومش زن کربلایی محمد کربلایی غلامرضا هریوندی شده است ودر ازدواج اول زن پسر عمه حلیمه بوده وعمه حلیمه هم زن اول ملا عباس بوده است .13-زن محمد اسماعیل کربلایی حاجی محمد از چاج بوده است .14-زن ذولفقار هم از برزج بوده است .15- زن  علی موسی حسین هم از خنگ بوده است 16-وزن علی حسین حاجی رضا  از نوک یا فنودبوده است -17- زن کر بلایی رجب از نوفرست بوده است -18-زن اقدامی از بیجار بوده ومریم علی مراد نام داشته است 19- زن حسن حسین حاجی رضا  از برزج بوده است وفاطمه دختر اوهم زن پسر دایی اش - محمد در برزچ شده است وخواهردوم- نساء هم زن غلامرضا ملک آبادی شده است وخواهر کوچک هم بنام عذرا زن محمد کربلاییمیرزا برزجی ( رهبردار) شده است 20- کبری ملا عباس - زن علی رمضان حاجی آبادی شده است که برادر زن کربلایی علی افروز بوده است  .22- کلثوم ملا عباس هم زن محمد حسن گله دار در مود شده است -23-زن استاد یحیی عذرا دختر اقدامی است  که یک بار هم طلاق گرفته وزن استاد محمدحسین شده ودوباره طلاق گرفته وباز برای بار دو زن استاد یحیی شده است 28-زن  رضا محمد بخش الله کبری خواهرملک ودختر غلام حسن ملک بوده است که غلام حسن پدر ملک شوهر اول خاله حاجیه مرضیه ملاح حسن بوده است 25- فاطمه نساء علی بخش الله زن محمد علی غلامحسین کربلایی علی بوده است 26-زن ملا غلام ملا محمد علی مادر زین العابدین از چاج بوده ودر قید حیات است .27-- فاطمه کربلایی حاجی محمد زن ابراهیم لیلی از چاج شده که ابراهیم لیلی بعدا فامیل حسن زاده مفرد را برگزیده است.28- فاطمه ملامحمدعلی زوجه حاجی غلامرضا کربلایی حاجی محمد شده است ومادر مرحوم حبیب نیا می باشد  29- خاله زینب مادر سلیمان می باشد - زن محمدعمو محمد حسین از اقوام مادر بهنیا -- مادرعسکری نیزاز فامیل مادر بهنیا بوده است و  از نسل زین العابدین بوده است 

30-فاطمه ملا محمد حسن صبوری زن علی اکبر ملک آبادی است -31- زن خالوابراهیم از اقوام ملا غلام بوده است -31- زن اسحاق اسدالله از برزج بوده است -32-- زن ولی علی اکبر هم از ملک آبادودختر عمویش بوده است 32-فاطمه علی برات-زن یحیی یادگارشده واودر واقع اولین کارمندازکوچ است که در قاین سرادار مدرسه بوده است ویادگار بزرگ محمد علی در خیابان لاله زارتهران سردفتراسناد رسمی شماره 63 تهران بوده است -34-زن حسین محمد حسین حسینا سیده وخواهر سید محمد رضوی از سیدان بوده است -35-معصومه علی بخش الله زن احسن الله بوده است 36- زن حسین صبوری دختر میرزاعلی از خراشاد بوده است  که البته فوت نموده وحسین صبوری زن دیگری گرفته است -زن محمدکربلایی رجب هم از بیجار وخواهر رخشانی بوده است 38-بی بی صدیقه زوجه دوم غلامرضا کربلایی رجب شده است وزن اول غلامرضا مقامی از نوفرست بوده ودوفرزند پسر داشته ودوسال قبل فوت نموده است -39- دختر کربلای رجب به نام فاطمه- زن بشیری زاده بزرگ در نوفرست شده وغلام حسین بشیری زاده وزن قیطاسی نوفرست فرزندان او از بشیری زاده هستند -40- زن کربلایی محمد علی دختر بشیری زاده بزرگ بوده است- 41-مادر کربلایی علی زن حاجی علی رضا هم از خراشاد بوده است 42-زن مرحوم محمد حسین حبیب نیا هم خواهر جمال روشن روان از خراشاد می باشد .43- قیصرعلی مراد زن محمد علی برات هم از بیجار بوده وخاله زن اقدامی بوده است 44- زن اول ملامحمدرضاصبوری -بی بی مادر بی صدیقه بوده ویوسف وکبری- هم فرزند بی بی می باشد و45-زن دوم محمد رضا صبوری از برزج بوده است -46-کبری علی کربلایی رجب زن رضا حسین بوده که هردو در گذشته اند ودوفرزند رضا کارمند بانک کشاورزی بوده اند که حسین اقاکه زنش هم ازبیرجند است اکنون بازنشسته شده است 47-زهرا رضا حسین زن محمد کلوخ کر بلای حاجی علی بوده است که فوت کرده است 48- زن کلوخ کر بلایی حاجی علی هم از استانست بوده است 49-بیگم غلام حسین کربلایی علی زوجه اول استاد محمد حسین محمد مصیب بوده است که در گذشته است 50- کلثوم غلام حسین کربلایی علی زن محمد حسین کربلایی علی پدر محمد علی آزادگان بوده است .51-زن علی کربلایی رجب -کر بلایی سکینه دختر کر بلایی حاجی محمد بوده است .52- دختر دوم کربلایی سکینه بنام فاطمه زوجه مهدی حسین بوده که هردوزن ومردحدود بیست سال قبل در تصادف سه راهی شوکت آباد کشته شده اند .53- زن عیسی محمد علی برات خاله ام حاجیه مرضیه در ازدواج دومش بوده ودرازدواج اول زن محمد حسن غلام ملک - پدر محمد علی الهامی نیا بوده است وکبری دختر بزرگ اوخوهر ملک مادر موسی محقق است 55--فاطمه ملا عباس زن حسین محمد حسین کربلایی علی شده است 56-- زن علی حسین کربلایی علی هم خواهر شجاعی از نوفرست بوده که آخرعمرش را در خانه سال مندان کاخک گناباد سپری کرده است وکسی هم برای خاک سپاری او اقدام نکرده است ومعلو م هم نیست کجا دفن شده است 57- حوا قیصر دختر محمد علی برات زوجه غلامرضا علی محمود شده وسه فرزند پسر از آند و باقی مانده اند که جمشید ومحمد ومحمود نام دارند وتنها محمود از بیرجند زن گرفته ودو نفر دیگر مجرد هستند .-58- مریم قیصر دختر دیگرمحمد علی برات خواهر عیسی هم زوجه محمد حسین محمد حسین حسینا بوده است وکبری دختر بزرگ او زن غلام حسین بوته بوده وهرسه فوت کرده اند 60-صغری دختر محمد حسین محمد حسینا زن استاداضغر فلاحی در بیرجند بوده است 62- زن محمد  ملاحسن یا دایی بنده هم صغری هریوندی از هریوند وخواهر حاجی نخعی بوده وغلام علی سرمد فرزند نخعی هریوندی است که استاد بازنشسته دانشگاه در تهران می باشد. 63-- فاطمه کربلاییحاجی علی - زوجه حاجی علی سر زهی بوده است وعلی وعیسی وصغری ونسا سرزهی فرزندان آن دو بوده اند .64-حاجیه کربلایی حاجی علی زن کدخدایا همان غلامحسین محمد علی برات بوده که پنج دختر ویک پسر داشته ومحمد سامانی تنهافرزند پسر آنهاست 65-زن مرحوم  حبیب الله لطفی هم کبری دختر محمد رضا صبوری است که فرزند بزرگ او محمد علی کوچی افسر بازنشسته راهنمایی ورانندگی است .66- صغری محمدحسین کر بلای علی هم زوجه علی محمد اسماعیل بوده که در قید حیات است ولی علی اقا مرحوم شده است 66- زن اول غلامحسین ملا عباس هم حوا خواهر سلیمان بوده که برسر فرزندبا فرزندش مرده است وخواهر دیگر سلیمان هم زن علی صبوری شده وطلاق گرفته ومرده است البته در جوانی 67-زن حاجی کلوج - فاطمه دخترملا غلام ملامحمد علی ملاحسن می باشد که در قید حیات است.68- مریم دختر محمد ملاحسن هم زن برادرم ذوالفقار کوچی ومادر علی رضاکوچی است که استاد حسین دوسا ل وچند ماه قبل فوت کرد ومریم هم اکنون در سن 75 سالکی در قیدحیات است 69- خاله ام زینب هم زن علی محمدحسین عبدالحسین ومادر سلیمان بوده که هرسه مرده اند ودر بیرجند مادرم وخاله زینب وسلیمان خاله ام وملک فرزند خاله حاجی مرضیه واسحاق یادگار وزن بهنیا وحوا قیصر ومریم قیصر وکبری دختر مریم ومحمد حسین حبیب نیا ومحمد علی حسن زاده مفردوغلام کوچی وزن علی حسین دایی ام - از سورگ با دخترش که در تصادف کشته شدند همگی در قبرستان بیرجند دفن شده اند وزن دکتر محمد رضا بهنیا ( خانم محمدی فرد ) وفاطمه نسا کوچی مادر رمضان ومیرزا نوفرستی -همه در بیرجند بخاک سپرده شده اند .70- حاحیه فاطمه علی بخش الله هم زن محمد برزجی بوده ودر نوفرست سکنی گزیده وهمانجا مرده است وفرزندش محمدحسین حاجی فاطمه هم سه سال قبل در نوفرست در گذشته است -71- رباب محمد مصیب هم زن حاجی غلام حسین کربلایی علی یوده ومرحوم شده است ومحمد فرزند او معلم بوده است.72- رقیه محمدمصیب خواهر دیکر استاد محمد حسین که در سم سول آباد ازدواج کرده وبجه نداشته وطلاق گرفته ودر آخر عمر در کوچ می زیسته ودر کوچ فوت کرده است ومادرش فاطمه سارا دختر خاله مادرم بوده است 73- عذرا محمد مصیب  هم در دستجرد زن محمد حسین محمودی شده است وپسر بزرگش هم دکترا گرفته ودر چابهار زندگی می کرده است . 74- پدر محمد علی ملک یاالهامی نیا که از قلم افتاده هم یکی از ساکنانک وچ بوده که محمد علی ملک وکبری خواهر ملک ومادر موسی محقق هم فرزندان  حسن غلام ملک بوده اند وخاله حاجی مرضیه در ازدواج اول زن او بوده است .75- زن مسلم افروز صغری زارع از مود بوده است -76- زن غضنفر هم از مود ودختر خاله اش وخواهر علی گدا بوده است .78- زن غلامرضا افروز سکینه از مهدی اباد بوده که در ازدوج دوم -زوجه غلامرضا فروز شده و16 سال هم از غلامرضا بزرگتر بوده است و چند سال قبل فوت نمود در حالی کهتفاوت عمر غلامرضا افروز با زن اولش 31 سال بوده است وافروز خود درسال 1374 فوت نموده است وهردو نیز مسلم که اخیرا فوت کرده است در قبرستان بیرجند بخاک سپرده شده اند -79- زن دو غلامرضا افروز هم مریم بیجاری از بیجار می باشد که در قید حیات است .80- زن محمد افروز هم در اصل از علیاباد است ولیکن پدرش در امین اباد خوسفویا نصر اباد خوسف می باشد -81- صفا دختر استادمحمد حسین از عذرا اقدامی هم در سده ازدواج نموده است وسالهاست که من از خانواده آنها بی خبر هستم

وقتی یکی از بستگان فوت می کرد ودیگران خبر دارمی شدند که کدام شخص فوت کرده است همه ی اهالی روستا و اشنایان وبستگان از روستاهای همجوار وشهر خودرا موظف می دانستند که در مراسم تشییع حضور یابند وبا صاحب عزا اعلان همدردی کنند وبگویند که ما درغم شما شریک هستیم بویژه ساکنین روستازیرا عقیده داشتند که اگرخدای ناکرده در جلسه تدفین وغسل وکفن نباشندصاحب عزا را از خود رنجانیده اند وبقول محلی ها نسبت به بانیان عزا بی محلی یعنی بی احترامی کرده اند .بنابراین رسم بود که هرکه ازراه دور یا نزریک به مجلس عزاو ماتم می آمد هنگام روبرو شدن با صاخبان عزا اشعاری متناسب به عنوان تسلیت گویی خطاب به صاحب عزا می خواند ویکی از نزریکان صاحب عزاهم به او پاسخی در خور ومناسب می داد .مثلا تسلیت گو با صدای بلند وسوزان شعر زیر را می خواند :ای چرخ چه خانه ها که ویرا ن کردی در ملک بدن تو غارت جان کردی هردانه ی قیمتی که آمد به جان بردی توبزیر خاک پنهان کردی یا می خواند : چه شد که ای گل من این چنین تو پژمردی چراغ محفل من از چه زود افسردی ؟ مگر بخواب چه دیدی که لب فرو بستی دل شکسته ی مارا دو باره بشکستی یکی از نزدیکان صاحب عزا جواب میداد باصدای بلند وسوزان : ای دوستان به مجلس ماتم خوش آمدید مستو فیان دایره ی غم خوش آمدید اجر شما بروز جزا می دهدحسین با حوریان ،خدیجه ومریم خوش امدید وباز فرد اول یعنی تسلیت گو اشعار دیکری مناسب عزا می خواندو ویکی از صاحبان عزا پاسخ مناسب می داد وسپس تازه واردین اخلاص وفاتحه سر می کرد ومثلامی گفت : الحکم للله تعالی یا می گفت : ارواح روح مومنین ومومنات مسلمین ومسلمات کافه وعامه ی اهل ایمان ذکورا اناثا شیخا شابا با ارواح اموات جمع حاضر الخصوص روح نورفته ی تازه گذشته مرحوم مغفورملا علی را از روح پاک شهدای دشت کربلا متبرک گردانیده یکبار فاتحه الکتاب وثلاثه الاخلاص والصلوات .آنگاه همه افرادا فاتحه وسه بار سوره اخلاص رامی خواندند ووقتی تسلیت گو مطمِءن می شد که همه اخلاص خوانده اند خطاب با صاحبان عزا می گفت : خداوند رحمت کناد خداوند بیامرزد خداوند به شما صبر بدهد وصاحب عزا چاسخ می داد :گویا بحق باشید، زحمت کشیدید، خوش آمدید، قدم بر چشم ما نهادیدف صفا اوردید . خدااموات ورفتگان شماراهم بیامرزدخداوند به شما طول عمر بدهد.... واما در مجلس زنانه هم غوغایی بر پابود وهریک از زنان که واردمی شدند وبه زن ویا دختر خانواده می رسیدند نواهایی متناسب با کسی که در گذشته وهم چنین متاسب با نسبتی که با شخص متوفی داشتند ویا اینکه مرده مادر بوده یا پدرخانواده بوده یا اینک جوان بوده ویادختر بوده ویا پسر جوان بوده با در نظر گرفتن همه ی این جوانب نوا یی مناسب آن احوال می خواندندکه ذیلا مشاهده خواهید ومادر خانواده یا خواهر شخص متوفی پاسخی مناسب با نوای خوانده شده می دادکه در اشعار ذیل نمونه های آن به خوانندگان تقدیم می گردد مثلا تازه وارد می خواند : درآن خانه که مادر ناله می کرد شکایت با گلای لاله می کرد سر بالین خود هیچ کس نمی دید به صد حسرت گریبون پاره می کرد .وصاحب عزاپاسخ می داد : ای دوست خوش امدی (امدید) صفا آوردی صد خدمت شایسته بجا آوردی صد رحمت و آفرین براین عقل شما امروز بزرگتری بجا آوردی ! در اخرین وداع با میتی که غسل داده شده واماده حرکت بسوی قبرستان می باشد زنان ویا دختران متوفی میخوانند :فلک چو طرح جدایی میون ما انداخت ببین ترا بکجا ومرا کجاانداخت تورا به کنج لحد ومرا به خانه ی غم که سنگ تفرقه آخر میون ماانداخت یا می خواندند: ببردند گل ، گل از گلخانه بردند گل مارا به غسالخانه بردند دمی که آب وکافورش بریزند رمق از پا ونور از خانه بردند واما برگردیم به نواهای زنانه در مجلس عزا از زبان دخترکه مادرش مرده : مادرمایم وجون مادر مایم مو چایی خور(خودرا) زدست مادر مایم دوستو (دوستان) همگی بحال مو میگریند مو چایی خور زدست مادر مایم (می خواهم) راه اومده یم تموم راه اومده یم ای(این)راه تمو م سنگ وسخال اومده یم پنداشتم که مادرم بر جایه حالا که نیه (نیست) مو به چه کار امده یم (امده ام ) یک نیم دلم کباب ویک نیم خراب یک نیم بسوخت زداغ ونیمی زفراق گر داغ وفراق هردو بیایند بر مو از داغ ننالم که بسوختم زفراق پیشون سرا گرد وغبار آورده چار گوشه ی سرا بنفشه بار آورده دیدار که هر صبح ومسا می دیدم امروز خدا زمو زوال آورده ای دوست خوش آمدید به غم خونه ی ما روشن کردی خونه ی ویرونه ی ما شیرین تر از این سخن نمی تونم گفت هرجاکه قدم گزاردی بر دیده ی ما ای چرخ فلک خرابی از کینه ی توست بی داد گری پیشه ی دیرینه ی توست ای خاک اگر سینه ی تو بشکافند صد گوهر قیمتی که در سینه ی توست ماغمزده ها زکربلا می آیم( می اییم) پوشیده سیاه به هر عزا می آیم ( میآییم) ما غمزره هاحسین را ناداریم ( بگذاردم) آیابه چه رو زکربلامی آیم در مرگ برادر از زبان خواهر :هرکس که برادر عزیزی دارد در نقره نشونده که عقیقی دارد هرکس که ندارد زقیامت خبری ازروی دلم نشانه ای بر دارد در خاک تویی وبر سر خاک مویم (منم) بی غم تویی به غم گرفتار مویم ( منم) تو تکیه بجای جاودانی زده ای با طعنه ی دشمنان گرفتار مویم ( منم ) آیم بسر خاک تو روزی صد وبیست خشتون ( خشتهای) سر لحد بحالم مگریست ( می گریست ) گر از تو بپرسند سر خاکت کیست ؟ خود می دانی که سوخته ی زار تو ، کیست ؟ فلک کورشی (شوی)که کور کردی چراغم ببردی بلبل خوش خوان باغم ببردی بلبلم زندان نمودی دگر بلبل نمی خواند به باغم آن خواهر دلکباب مو خواهم بود بنشسته به درد وداغ مو خواهم بود غمهای جهان وجملگی بر دل مو آن سوخته ی نامراد مو خواهم بود یارب چه مشد ( می شد ) مرگ برادر نمبود(نمی بود) این شال عزا بر سر خواهر نمبود یارب چه مشد که خواهرو( خواهران ) می مردند این داغ گران بر دل خواهر نمبود(نمی بود) مرا باور نمی آید که ماه از آسمان رفته مرا باور نمیآید که خورشید از جهان رفته از آن ماه واز ان ابرو از ان محراب پیشانی مراباور نمی آید عزیزم از میان رفته مادر که مرا بناز می داشت برفت غم بر دل مو روا نمي داشت برفت آن كس كه مرا به غم نمي تونست دید بر اسب اجل نشست ودچون باده برفت همی نالم که مادر در برم نیست شکوه سایه ی او بر سرم نیست مراگردولت عالم ببخشند. برابر با نگاه مادرم نیست نوحه های دسته جمعی که در مجلس زنانه یک خانم ذاکر اهل بیت می خواند وهمه ی زنان حاضردر مجلس دسته جمعی یا با دو دست برسد می زنند ویا بادودست به سینه می زنند وبه این کارسروازدن ویا برسرزدن وسر واکرون می گویند بعداز هر بیت یا بعد از هردو بیت یک عبارت به عنوان:میان بندتوسط همه حاضرین تکرار می شود مثل:واویلا صدواویلا: چون دید جوان گل عذارش اکبر خلف بزدگوارش. قامت به لباس رزم آراست رخصت زپدر گرفت وبرخاست. واویلاصدواویلا بردامن او بزار آویخت ازدیده بجای اشک خون ریخت. فرمود که ای عزیزمادر. بنشین تودمی ای علی اکبر واویلا صد واویلا... تا شانه کشم به کاکل تو شویم به گلاب سنبل تو. پنهان نظری به مادر انداخت. تا باردگر به سرمه ی ناز. چشمی که نهان بود نگاهش چون طالع خود کنم سیاهش- ای اکبر تاجدار مادر ای یوسف گل عذار مادر واویلاصد واویلا زانروزکه شیر خواره بودی. زینت ده گهواره بودی شب تا به سحر نیارمیدم درپای تو رنجها کشیدم که امروز تو بدستگیری من باشی تو عصای پیری من من هم به شب عروسی تو آیم به دیده بوسی تو واویلا صد واویلا--- دربزم تو عون پاگذارد مسلم به کفت حنا گذارد در حجله سکینه خواهر تو آیینه نهد برابر تو در حجله تو چون قرار گیری. باب تو جوان شود به پیری آخر به تنت به نامرادی گردیده کفن قبای شادی اکنون چه کنم سرور گویم یا گریم ورودرود گویم - واویلا صد واویلا....... پدرم رفتی وچون شمع تو خاموش شدی. ترک ما کردی وبا خاک هم آغوش شدی خانه را نوری اگر بودزرخسار تو بود ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی---- پنهان بخاک گشته چو قدرسای تو غمگین مباش در دل ما هست جای تو ازمرگ ناگهانیت ای مهربان پدر بیگانه سوخت تا چه رسد آشنای تو---- حیف از توای پدر که شدی هم نشین خاک. زیراکه جایگاه تو بر دیدگان ماست عمرت به نیک نامی ومهر ووفا گذشت یادت همیشه دردل وروح وروان ماست--- پدرجان یاد ان شبها که مارا شمع جان بودی میان ناامیدیها امید جاودان بودی برایت زندگانی گرچه یکسررنج وسختی بود بنازم همتت بابا که تا بودی صبورومهربان بودی---- چهل روز گذشت پدر که جمالت ندیده ایم. دیگر گلی زباغ وصالت نچیده ایم صد سال اگر بگذرد از فراق تو ما از فراق ودوری تو قد خمیده ایم---- نوحه دسته جمعی که در مجلس زنانه می خوانند وهمه ی افراد برسریا برسینه میزنند وبه عمل انها سر وازدن می گویند که با شوروشین خاصی همراه است وعبارت :کربلا یا کربلا یا کربلا -بعد از هر بیت توسط زنان حاضر ضمن برسرزدن ویا برسینه زدن تکرار می گرددوبقول اهل محل پی خوانی دسته جمعی می شود:ازکجا می آیی ای مرغ حزین ازچه نالانی چنین ای دلغمین؟ کربلا یاکربلا یاکربلا.---خود چه گویم ای علیل بینوا میرسم از سرزمین کربلا. کربلا یا کربلا یاکربلا--- ای زبان بسته دلت محزون چیست ؟ میچکد ازبالهایت خون زکیست؟ کربلا یا کربلا یا کربلا.---لال گردم لال ای حسرت نصیب باشد این خون، خون حلقوم غریب کربلا یا کربلا یاکربلا --- زود بر گونامش ای خونین جگر چون که میدارم غریبی در سفر نام او باشد مقتول سنین باب زارش شاه بی لشکر حسین- کدبلا یا کربلا یا کربلا---- باز گو از اکبر شیرین سخن. کی بیایددروطن دنبال من کربلا یا کربایا کربلا. خاک بر سر کن که اکبر کشته شد از جفا شبه پیمبر کشته شد کربلا یا کربلا یا کربلا. باز گو از قاسم ودامادیش. ازحنا بندان وعیش وشادیش. کربلا یا کربلا یا کربلا.عیش قاسم شد مبدل با عزا. بستهشد ازخون حنا بردست وپا کربلا یاکربلا یا کربلا. باز گو میر علمدارم چه شد شش برادر یار وغمخوارم چه شد. قطع شد دست علمدار حسین. کشته شد یاران به صد افغان وشین. کربلا یا کربلا یا کربلا باز گو از عمه ه وخواهرانم ای صغیر. عزتی دارند یا خوار وذلیل؟ کربلایاکربلا یاکربلا. عمه ها وخواهرانت خوار وزار چون اسیران فلک در زنگبار کربلا یا کربلا یا کربلا.....نوحه دیگر ویژه مجلس زنانهکه در ماتم افرتد خوانده می شد ذیلا به نگارش میآید:حسینم واحسینم واحسینم---- بیاد آمد مرا از حال زینب. بسوزد دل بر آن احوال زینب. حسینم واحسینم واحسینم زداغ نوجوان شاهزاده اکبر کمان شد قامت رعنای زینب حسینم واحسینم واحسینم زداغ قاسم ودامادی او. سفید گردیده گیسوهای زینب حسینم واحسینم واحسینم. زداغاکبر شیرین زبانش بسوخته هم پر وهم بال زینب حسینم واحسینم واحسینم. فلک بر هم زدی سامان زینب. خرابه کردی آخر جای زینب حسینم واحسینم واحسینم. بشامش بردی ودادی به دشمن چه می خواهی فلک از جان زینب. حسینم واحسینم واحسینم. که زینب طالع بر گشته دارد. زدوران شش برادر کشته داردحسینم واحسینم واحسینم. انیس بی کسان داد از جدایی برادر داد وبیداداز جدایی حسینم واحسینم واحسینم. جدایی می کند بنیاد زینب خدا بستان زدشمن داد زینب حسینم واحسینم واحسینم. مسلمانان مرا زینب نخوانید. مرا محنت کش دوران بخوانید. حسینم واحسینم واحسینم. بیا که از سفر برگشته زینب بیا که بی برادر گشته زینب حسینم واحسینم واحسینم. بیا که زینبی بر جا نمانده. زبس که گریه کرده جان سپرده حسینم واحسینم واحسینم.-----پدرم رفتی وچون شمع تو خاموش شدی. ترک ما کردی وبا خاک هم آغوش شدی خانه را نوری اگر بودزرخسار تو بود ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی---- پنهان بخاک گشته چو قدرسای تو غمگین مباش در دل ما هست جای تو ازمرگ ناگهانیت ای مهربان پدر بیگانه سوخت تا چه رسد آشنای تو---- حیف از توای پدر که شدی هم نشین خاک. زیراکه جایگاه تو بر دیدگان ماست عمرت به نیک نامی ومهر ووفا گذشت یادت همیشه دردل وروح وروان ماست--- پدرجان یاد ان شبها که مارا شمع جان بودی میان ناامیدیها امید جاودان بودی برایت زندگانی گرچه یکسررنج وسختی بود بنازم همتت بابا که تا بودی صبورومهربان بودی---- چهل روز گذشت پدر که جمالت ندیده ایم. دیگر گلی زباغ وصالت نچیده ایم صد سال اگر بگذرد از فراق تو ما از فراق ودوری تو قد خمیده ایم---- نوحه دسته جمعی که در مجلس زنانه می خوانند وهمه ی افراد برسریا برسینه میزنند وبه عمل انها سر وازدن می گویند که با شوروشین خاصی همراه است وعبارت :کربلا یا کربلا یا کربلا -بعد از هر بیت توسط زنان حاضر ضمن برسرزدن ویا برسینه زدن تکرار می گرددوبقول اهل محل پی خوانی دسته جمعی می شود:ازکجا می آیی ای مرغ حزین ازچه نالانی چنین ای دلغمین؟ کربلا یاکربلا یاکربلا.---خود چه گویم ای علیل بینوا میرسم از سرزمین کربلا. کربلا یا کربلا یاکربلا--- ای زبان بسته دلت محزون چیست ؟ میچکد ازبالهایت خون زکیست؟ کربلا یا کربلا یا کربلا.---لال گردم لال ای حسرت نصیب باشد این خون، خون حلقوم غریب کربلا یا کربلا یاکربلا --- زود بر گونامش ای خونین جگر چون که میدارم غریبی در سفر نام او باشد مقتول سنین باب زارش شاه بی لشکر حسین- کدبلا یا کربلا یا کربلا---- باز گو از اکبر شیرین سخن. کی بیایددروطن دنبال من کربلا یا کربایا کربلا. خاک بر سر کن که اکبر کشته شد از جفا شبه پیمبر کشته شد کربلا یا کربلا یا کربلا. باز گو از قاسم ودامادیش. ازحنا بندان وعیش وشادیش. کربلا یا کربلا یا کربلا.عیش قاسم شد مبدل با عزا. بستهشد ازخون حنا بردست وپا کربلا یاکربلا یا کربلا. باز گو میر علمدارم چه شد شش برادر یار وغمخوارم چه شد. قطع شد دست علمدار حسین. کشته شد یاران به صد افغان وشین. کربلا یا کربلا یا کربلا باز گو از عمه ه وخواهرانم ای صغیر. عزتی دارند یا خوار وذلیل؟ کربلایاکربلا یاکربلا. عمه ها وخواهرانت خوار وزار چون اسیران فلک در زنگبار کربلا یا کربلا یا کربلا.....نوحه دیگر ویژه مجلس زنانه که در ماتم افراد خوانده می شد ذیلا به نگارش میآید:حسینم واحسینم واحسینم---- بیاد آمد مرا از حال زینب. بسوزد دل بر آن احوال زینب. حسینم واحسینم واحسینم زداغ نوجوان شاهزاده اکبر کمان شد قامت رعنای زینب حسینم واحسینم واحسینم زداغ قاسم ودامادی او. سفید گردیده گیسوهای زینب حسینم واحسینم واحسینم. زداغ اکبر شیرین زبانش بسوخته هم پر وهم بال زینب حسینم واحسینم واحسینم. فلک بر هم زدی سامان زینب. خرابه کردی آخر جای زینب حسینم واحسینم واحسینم. بشامش بردی ودادی به دشمن چه می خواهی فلک از جان زینب. حسینم واحسینم واحسینم. که زینب طالع بر گشته دارد. زدوران شش برادر کشته داردحسینم واحسینم واحسینم. انیس بی کسان داد از جدایی برادر داد وبیداداز جدایی حسینم واحسینم واحسینم. جدایی می کند بنیاد زینب خدا بستان زدشمن داد زینب حسینم واحسینم واحسینم. مسلمانان مرا زینب نخوانید. مرا محنت کش دوران بخوانید. حسینم واحسینم واحسینم. بیا که از سفر برگشته زینب بیا که بی برادر گشته زینب حسینم واحسینم واحسینم. بیا که زینبی بر جا نمانده. زبس که گریه کرده جان سپرده حسینم واحسینم واحسینم..... اما ادامه نواهای زنان روستای کوچ ذیلابه نگارش درمی آید: تو ای برادر با جان ودل برابر من بیا که مرگ حسن ریخت خاک بر سر من بیا که شددل زینب زغصه ریش آخر بیا که کرد معاویه کار خویش آخر ---- هنوز هجر نی آورد بفریادم هنوز ماتم زهرا نرفته از یادم هنوز دیده ی خونبار در سراغ علی است هنوز لاله ی دل داغدار داغ علی است --- زمانه رخت سیه باز در برم نکند خدا نکرده فلک بی برادرم نکند ------- یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم (بندبرگردان در نوحه زنانه زیر در مجالس ماتم وعزاداری ) چرابرتن برادر سرنداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم کفن در بر تو ای سرمر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم به کهنه جامه ای کردی قناعت یا مظلوم حسینم یا محروم حیبنم چرا آن کهته را در بر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---چرا جسمت میان آفتاب است یا مطلوم حسینم یا محروم حسینم نسب گویا زپیغمبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---سود خواهر فدای دستهایت یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم چرا انگشت وانگشتر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---بغل بگشا وخواهر را بغل کن یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم مگر مهری تو با خواهر نداری یا مظلوم حسینم یامحروم حسینم ---دهن واکرده زخم سینهی تو یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم مگر با خود علی اکبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ----لبت خشکیده هم چون لعل بی آب یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم مگر عباس نام آور نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ----سلیمان جهانی ای برادر یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---نسب گویا زپیغمبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم-- اگر کشتند چرا آبش ندادند یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم گلوی نازکش خنجر نهادند یا مظلوم حسینم یامحروم حسینم--- یقین دانم که در دل آرزویی یامظلوم حسینم یا محروم خسینم بجز دامادی اکبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ------
نوشته شده در تاريخ جمعه 19 ارديبهشت 1399برچسب:طوایف مهم روستای کوچ بیرجند, توسط محمدحسن اسایش

 

                                                                                                                                         باسمه تعالی - طوایف مهمی که در روستای کوچ نهارجان یا کوچ باقران فعلی می زیسته اند به اندازه ای که حافظه بنده یاری دهد به قرار ذیل از آنها نام می برم وامید وارم اگر اشتیاهی رخ دهد ویا طایفه ای از قلم بیفتد اهل اطلاع آنرا به حساب بی اطلاعی من گذاشته واطلاعات تکمیلی را به حقیر اطلاع دهند تا رفع نقص گردد وتکمیل شود .طوایف معروف عبارتند از :

1- طایفه ملا هاشم که بنده خیلی آز آنها اطلاع ندارم  که کدام خانواده ها از نسل آن مرحوم انداز نام بردن ها چنین بر می آید که جد بزرگ استاد محمد حسین مصیب یکی از فرزندان آخوند هاشم بوده است وفاطمه ساره مادر استاد محمد حسین از نسل آخوند معصوم با محمد مصیب  ازدواج کرده است ورقیه معصوم از نسل آخوند معصوم با فرزندان آخوند هاشم ازدواج نموده است .وطایفه ملاحسن وملا علی هم از اخلاف این مرد بزرگ هستند که نام آنها خواهد آمد

2- طایفه ملا معصوم  که تنها نام کربلاییه معصومه ورقیه معصوم به گوشم خورده است جده مادری بنده در چند نسل قبل بوده اند وبیش از این من اطلاع ندارم .و فاطمه ساره دختر خاله رقیه معصوم زوجه محمد مصیب بوده است ,طایفه زین  العا بدین  که مادرمحمد ابراهیم عسکری یکی از آنهاست وملارحیم  ملا علی ملاحسن  وبرادرش محمد حسن ملاحسن وحوا علی ملا حسن ومحمد ملاعلی ملاحسن  وحتی علی حسین کربلایی علی واستاد  رضاپری علی حسین کربلایی علی از ناحیه مادر به نسل زین العابدین مربوط می شوند .از طرفی بر اساس شنیده های من از دیگران  گویا محمد عمو محمد حسین وعلی محمد حسین عبدالحسین از ناحیه مادروهم چنین میر محمد بهنیااز ناحیه مادر وابسته به نسل آخوند زین العابدین هستند وگفته میشده است که بهنیا وپدر وعموی سلیمان  وزن عموی سلیمان وعسکری ومیرمحمد بهنیا پسر خاله ویا نواده خاله هم هستند وبه نسل زین العابدین مربوط هستند .ازحسن صالح که خانه های پدری من در اصل مال او بوده است که اکنون فرهاد مالک آن است - فقط نامی باقی است واز اخلافش خبری واطلاعی در دست نیست تنها گفته می شد این خانه ها خانه های  علی ملاحسن صالح است .

3-طایفه عبدالحسین که فرزندان آن مرحوم عبارت بوده اند از: محمدحسین عبدالحسین که پدر بزرگ سلیمان بوده است ودوفرزند پسر او عبارت بوده اند از : محمدعمو محمد حسین که فرزندی از وی به جای نمانده است  ئگویا زنش وابسته به اخلاف زین العبدین بوده است-2-علی محمد حسین عبدالحسین (پدر سلیمان ) که تنها پسر باقیمانده از وی مر حوم سلیمان کوچی پسر خاله زینب من است که چند سالی شده رهین خاک گردیده  وسلیمان دو خواهر بنام حوا وکبری داشته که یکی زن علی صبوری ودیگری زن اول غلام حسین ملا عباس بوده وهر دو موقع زابمان بر سر فرزند وهمراه با فرزند در گذشته اند وچند دختر دیگر هم خاله زینب داشته که در نوجوانی فوت کرده اندواز  مر حوم سلیمان - جمعا هشت فرزند دختر وپسر باقی مانده اند که خدا حفظ شان کناد ودختر بزرگ سلیمان عزیمه است که اکنون معلم باز نشسته شده است -2-فرزند دیگر عبدالحسین ، علی عبدالحسین  بوده که پدر بزرگ پدر ی این بنده حقیر بوده وفرزندان او از دوزن عبارتند از محمد علی عبدالحسین که پدر من بوده ودر سال 1350 شمسی در سن 63 سالی دار دنیا را وداع  گفته است خدایش ببخشاید مادر پدری من - ابتدا زن علی برات بوده که ابراهیم علی برات  که زنش سکینه حاجی احمد نام داشته استوهردو سالهاست که فوت نموده اند وفرزندی از آنها باقی نمانده است. -فرزند دیگر علی عبدالحسین .مرحوم عمویم حاجی حسن وپدر مصطفی بوده است که چند سال بعد از پدرم مرحوم شده است .این دو از زن اول بوده اند وفرزندان دیگر علی عبدالحسین عبارت بوده اند : غلام کوچی که متولد سال 1307 شمسی است وهنوز در قید حیات است وبه عمو غلام موسوم است.چهار خواهر هم عموغلام داشته که عبارت بوده اند از: صغری وفاطمه _ که هردو در جوانی از دنیا رفته اند ودوخواهر دیگرشان که هردو عمر طبیعی کرده وهردو رهین خاک شده اند عبارتند از : کلثوم علی عبدالحسین ومریم علی عبدالحسین و3- فرزند سوم عبدالحسین ،حسن عبدالحسین بوده است که جدمادری من است .حدود 70 سال پیش از دنیا رفته است وفرزندان او عبارت بوده اند از: فاطمه حسن عبدالحسین زوجه کربلایی محمد هریوندی ومادر مهندس هریوندی رییس برق فیروزکوه وساوه ومیگون ولشکرک وشمیرانات که مهندس هریوندی  درمهرماه 1397 در هریوند داردنیا را وداع گفت واراهیم برادر بزرگترش هم چهل روز زود تراز ویدعوت حق را لبیک گفته است وحسین اقا برادر بزرک انها در کارخانه پنبه گر گان توسط افراد خاین در حوض آب خفه گردید وزینب وعلی ورقیه کربلایی محمد هم در ده ه اخیر در گذشته اند - محمد حسن عبد الحسین دایی بنده وپدر ابراهیم  -زینب حسن عبدالحسین (خاله زینب مادر سلیمان)-حاجیه مرضیه حسن عبدالحسین ( مادر ملک وعلیرضا الهامیان وخاله دیگر بنده وزوجه عیسی محمد علی برات که حدود سال 1346 شمسی دارفانی را وداع کرد ورهین خاک گشته است ومریم حسن عبدالحسین مادر بنده که نام مادرش هم رقیه معصوم بوده است  ومادر بنده هم متولد 1295 شمسی ودر تاریخ دیماه 1372 شمسی از دار دنیا رفت ودر قبرستان بیرجنددفن گردید ودوفرزند باقیمانده از وی من وذوالفقار کوچی موسوم به استاد حسین بوده ایم  که مرحوم برادرم هم در 14 دیماه 1396 دار دنیا رادر سن 73 سالگی - وداع گفت خدایش بیامرزد وپسر بزرگ برادرم - علیرضا کوچی - حافظ واستاد ومدرس قرآن وکارمند بیناد شهید وخبر نگارصدا وسیمای خراسان ومکبر نماز جمهع ومجری نمونه نمایش ها وهمایش های فرهنگی ومذ هبی  است وبه زودی دکترای زبان وادب فارسی می شود وهمه هم اورا می شناسند وفعالیت های دیگری هم دارد چون مداحی وراه اندازی موسسه تسنیم - .از عبدالحسین دو دختر هم باقی بوده بنام های عمه حلیمه وعمه سکینه که هر دو قبل از کودکی من رهین خاک گشته اند وامروز از آنها فرزندی باقی نمانده است فقط شنیده ام که عمه حلیمه زوجه اول مرحوم ملاعباس جد شیخ زاهدی اصل بوده است . 

2- طایفه دوم ، طایفه بخش الله می باشد که فرزندان پسر وی عبارت بوده اند از :علی بخش الله- محمد بخش الله - موسی بخش الله  که از موسی بخش الله فرزندی باقی نمانده است .ولی فرزندان علی بخش الله عباتند از : مر حوم حسین علی بخش الله - مرحومه حاجیه فاطمه  علی بخش الله -  مادر محمد حسین برزچی ساکن نوفرست که او هم دو سه سال قبل راهی دیار آخرت شد وبه مادرش پیوست وخواهرش حاجیه نسا  هم زوجه میرزا نوفرستی گشته ودر نوفرست زندگی می کرده است وچهارم  فرزند علی بخش الله- فاطمه نسا زوجه مر حوم محمد علی غلام حسین کر بلایی علی - پدرمرحوم حسن رضا آزادگان بوده است  _ پنجمین فرزند علی بخش الله _معصومه علی بخش الله زوجه  مرحوم احسن الله ملا محمد حسن صبوری است که در قید حیات است ودارای چند فرزند دختر ویک پسر می باشد.و3-واما فرزندان محمد بحش الله عبارتند از مرحوم رضا محمد علی بخش الله که سال قبل در سن 102 سالگی از جهان رفت ومرحوم یحیی محمد بخش الله -که نام مادرش حوا علی ملاحسن بوده بودودو خواهر یحیی بنام مریم وفاطمه محمد بخش الله مادر معنوی پور ومادر علی معنویان می باشند وهردو در قید حیات اند-مریم زوجه مرحوم استاد رضا پری حسین کربلایی علی وفاطمه محمد  بخش الله - زوجه مرحوم عمو حاجی حسن ومادر مصطفی وعلی وکبری (زوجه  علی اصغر دستجردی) است .

3-طایفه سوم - طایفه وخاندان کربلایی حاجی محمد وزوجه اش خیرالنساء می باشند .فرزندان کربلایی حاجی محمد عبارتند از: محمد اسماعیل که زن از چاج گرفته.علی وکبری وصغری وفاطمه کوچی فرزندان محمد اسماعیل هستند - علی وکبری وصغری هرسه  مرحوم شده اند وفاطمه زوجه استاد حسین یوسفی هریوندی و مادر دکتر محمد رضا یوسفی وکیل پایه یگ دادگستری می باشد ودر قید حیات است -فرزند دیگر کربلایی حاجی علی - مر حوم حاجی غلام رضا  پدر مرحوم محمد حسین حبیب نیا بوده  که هردوبزرگوار به رحمت حق رفته اند - فرزند دیگر کر بلایی حاجی محمد - مر حوم حاجی علی رضا ست که زن از خراشاد گرفته وچهار فرزندداشته بنامهای محمد علی - فاطمه زوجه مرحوم غلام حسین بشیری زاده در نوفرست که او هم دعوت حق را لبیک گفته ولی فرزندانی نیک از ایشان برجای مانده مانند بشیری زاده فرماندار فعلی درمیان -فرزند سوم حاجی علی رضا  کربلایی غلام حسین بوده که مانند برادش معلم بود ولی سالهاست رهین خاک شده است وچهارمین فرزند حاجی علیرضا فروردین نامیده می شده است که زوحه حاجی پور ودر تهران سکونت دارد ویک پسر مهندس ودودختر پزشک بنام های لادن وسحر دارد  - دو فرزند دیگرکر بلایی حاجی محمد - عبارتند از کر بلایی سکینه زوجه علی کربلایی رجب ومادر حسین اقا بازنشسته مخابرات - که سالهاست کربلایی سکینه رهین خاک گشته است خواهر دیگر وی فاطمه کر بلایی حاجی محمد وزوجه ابراهیم لی لا چاجی (حسن زاده مفرد )بوده باز هم دار دنیا را وداع گفته وسه فرزند پسر وی عبارتند از : محمد حسین حسن زاده - غلامرضا حسن زاده - مرحوم محمد علی حسنزاده دبیر شیمی که سه سال قبل دعوت حق را لبیک گفت ولی از ایشان وزوجه اش خانم ثابت رای چهار دکتر باقی مانده که عبارتند از: دکتر ملیحه حسن زاده مفرد- استاد ومدرس دانشگاه پزشکی مشهد وفوق تخصص بانوان وفوق تخصص سرطان بانوان -ودکتر فرشته حسن زاده مفرد دکترای حرفه ای دارو سازی -دکتر مریم حسن زاده مفرد فعلا در کانادا ست - دکتر محمد حسن زاده مفرد فعلا در آمریکاست.

4-چهارمین خاندان - طایفه ملاحسن وملا علی  از نسل آخوند هاشم بوده اند ملاحسن فرزند هاشم - خود دوپسرداشته بنام ملاعلی- جد پدری حاجی کلوج وملا حسن( جد مادری استاد یحیی ) ملاعلی  ملاحسن-سه فرزند داشته با نامهای ملا  رحیم  ملاحسن -دایی استاد یحیی -وحوا علی ملاحسن مادر استاد یحیی -ومحمدحسن اقدامی پدر فتاحیان که حوا ورحیم واقدامی وحاجی کلوخ  همه دار فانی را وداع گفته وتنها فتاحیان کارمند باز نشسته اداره پست هنوز در قید حیات است وخواهر تنی فتاحیان-( عذرا) زوجه استاد یحیی  سال قبل از دنیا رفته وخواهر ناتنی فتاحیان که در کفکین زوجه حاجی کفکینی بوده است وخواهر تنی استاد پری بوده است - چند سال قبل دار دنیا را وداع گفته است .

5-پنجمین طایفه- خاندان حاجی رضا هستند که در چند نسل قبل در کوچ زندگی می کرده است.از حاجی رضا دو پسر بوده بنام های رجب حاجی رضا وحسین حاجی رضا - رجب حاجی رضا دو فرزندداشته بنام : حسن رجب وکربلایی علی رجب- حسن رجب درویش ومداح بوده ودوفرزند داشته بنام ذوالفقار وزینب که زینب در مشهد فوت نموده است وذوالفقار در امین آباد خوسف در قید حیات است - واما کربلایی علی رجب که فامیل افروز گرفته وپدر مسلم افروز بوده وخود درویشی بسیار معروف ومداح وروضه خوان ومنبر بروبوده وپنج فرزند داشته بنام های :مسلم افروز - غلامرضا فروز وغضنفر افروز وکنیز افروز ومحمد افروز- غضنفر در سال 1354 جوانمرگ شد ه است واکنون محمد رضا پسر غضنفر هم در جوانی سکته کرده وبه پدرش پیوستهاست. روح هردوشان شاد- از غضنفر یک دختر بنام صدیقه باقی است که دبیرادبیات و باز نشسته در مشهد می باشد - غلامرضا افروز در سال 1374 فوت نموده است ومسلم افروز که برادر بزرگ بوده است در 16 بهمن ماه 1398 فوت نموده است در سن 83 سالگی واو کارمند بازنشسته دانشگاه پزشکی بوده است.کنیز افروزکه بازنشسته دانشگاه پزشکی زاهدان بوده است در زاهدان در قید حیات است وبه مود هم رفت وآمد دارد - محمدافروز فرزند کوچک کربلایی علی افروزبازنشسته دانشگاه پیام نور مشهد است ودرمشهد در قید حیات است- اماحسین حاجی رضادارای سه فرزند پسرویک دختر بوده است به نام های :علی حسین حاجی رضا - حسن حسین حاجی رضا -کربلایی عیسی حسین حاجی رضاوفاطمه حسین حاجی رضا- فاطمه فرزند نداشته است ورهین خاک گشته .

از علی چهار فرزند باقی مانده است بنامهای :  حسین ومحمدوغلام ومریم. حسین ومحمد به سیستان وبلوچستان هجرت کرده اندومن از فرزندان آنها هیچ خبری ندارم چون هیچ گاه به کوچ برنگشته اند- غلام علی در بیرجند فوت نموده بی آنکه از او فرزندی باقی بماند  واما مریم علی حسین حاجی رضا زوجه غلامرضا ثابت رای بوده وفرزندانش همه کارمند ومعلم ودبیر شده اندواکنون چندین نواده او دکتراهستند از جمله چهار فرزندمرحوم : محمد علی حسن زاده مفرد- که محمد در آمریکاست ومریم در کانادا وملیحه استاد ومدرس دانشگاه پزشکی مشهد وفوق تخصص سرطان بانوان در مشهد وفرشته دکترای حرفه ای داروسازی در سربیشه می باشد . اما فرزندان حسن حسین حاجی رضاعبارتند از :فاطمه زوجه پسر دایی اش در برزج- نسا زوجه غلامرضا ملک آبادی در ملک اباد که خود هشت فرزند دارد - محمد حسین حسن حاجی رضا که سالهاست به گسک رفته تا سر پرستی چند دستگاه قالیبافی را عهدار شود واینک در حاجی آباد بیرجند می باشد واما عذرا دختر کوچک حسن -زوجه محمد رهبر دار است -که فرزند آنها مامور نیروی انتظامی است.- واما کربلایی عیسی که به خراشاد رفته در آنجاساکن شده وفرزندانش فامیل ذاکریان گرفته اند وعبارتند از : محمد علی ذاکریان (سرهنگ بازنشسته سپاه پاسداران - غلامرضا ذاکریان تاجر موکت - ابراهیم ذاکریان مالک صنایع چوبی در بیرجند که بسیارهم در کار خود موفق بوده است - وفاطمه ذاکریان رییس شرکت تعاونی زنان خراشاد که صنعت تو بافی وپارچه وحوله بافی خراشاد است ودر جهان شناخته شده است .

6-طایفه حسینا-جد بزرگ این خاندان در شش نسل قبل حسینا نام داشته است .حسینا فرزندی داشته به نام حسین حسینا  وحسین فرزندی داشته  بنام محمد حسین حسینا  ومحمد فرزندی داشته بنام حسین محمد حسین حسینا که جد بزرگ علی موسی  بوده است .فرزندان این حسین دوم عبارتند از محمد حسین محمد حسینا -وموسی حسین محمدحسینا - وکلثوم حسین محمد حسین حسینا - ومریم حسین محمد حسین حسینا که این چهار فرزند از زن اول حسین محمد حسین حسینا بوده اند - محمد با مریم قیصر علی مراد ازدواج کرده است- موسی حسین با سکینه مولا ازدواج کرده است وعلی موسی وسه خواهرش فرزندان موسی بوده اند .زن مرحوم علی موسی از خنگ بوده است  که در قید حیات است.دایی موسی ومحمد - حسین علی برات نام داشته است.کلثوم ومریم حسین هردو در مود ازدواج نموده اند وشوهر کلثوم - محمد حسین بیجاری نام داشته است که هرسه به رحمت حق رفته اند.واما فرزندان زن دوم حسین محمد حسین حسینا که زنش از سیدان وخواهر سید محمد رضوی بوده است عباتند از : رضا حسین محمد حسین حسینا - مهدی حسین محمد حسین حسینا- وخواهرشا ن کربلایی صدیقه که زوجه غلامرضا کربلایی رجب ( غلامرضا مقامی) ومادر یعقوب مقامی است.زن دوم حسین حسینا وبعدا زوجه اول ملامحمد رضا صبوری شده وازایشان دو فرزند بنام کبری ملامحمدر ضا ویوسف ملامحمدرضا صبوری به دنیا آمده است وخود محمد رضا صبوری فرزند بزرگ ملامحمد حسن صبوری بوده است وآخوندکوچ بعد از پدرش بوده است که در جایی دیگر هم از وی نام برده خواهدشد.کبری صبوری زوجه حبیب لطفی( فرزند محمد حسن ملاعلی ملاحسن - شده است وفرزند بزرگ این دو محمد علی کوچی افسر بازنشسته راهنمای است.

7-طایفه ملاعباس- من از جد ملاعاس بی اطلاع هستم ولی ملاعباس جد بزرگ شیخ زاهدی بوده است که با خاله ظریف ازدواج کرده والبته خاله طریف خاله زن کربلایی علی افروزوزن دوم ملاعباس بوده است وملاعباس قبلازن دیگری داشته که عمه حلیمه بوده است واگر چه فرزندی داشته ولی فرزند آنها -در جوانی از دنیا رفته است واز وی فرزندی باقی نمانده است - زن  حسین علی بخش الله هم خاله خاله طریف بوده است وحاجی محمد علی آبادی هم فرزند اول زوجه حسین علی بخش الله از شوهر اول او در حاجی اباد بوده است .اما فرزندان ملا عباس - ازخاله طریف عبارتند از : محمد حسن ملاعباس- کلثوم ملاعباس وغلام حسین ملاعباس که این سه هرسه به مودمهاجرت کرده وسالها بعد به جهان آخرت رفته اند یکی از فرزندان غلام حسین ملاعباس - جناب شیخ زاهدی است که البته از زن دوم غلام حسین ملاعباس می باشد که از علی اباد بوده است - از فرزندان محمد حسن وکلثوم ملاعباس من اطلاعی دردست ندارم - اما سه فرزند دیگر ملاعباس از خاله ظریف عبارتند از کبری ملاعباس که زوجه علی رمضان حاجی ابادی بوده ودر علی آباد سرکار ازدواج وزندگی می کرده است - حسن رضا ملاعباس که در مود ساکن شده وهنوز در قید حیات است ومحمد یکی از فرزندان اونانوایی دارد ومداح هم هست وفرزنددیگر وی عضو سپاه پاسداران است .- آخرین فرزند ملا عباس - فاطمه ملاعباس  بوده که زوجه حسین محمد حسین کربلایی علی شده است ومادر زیبا وزهره ومحمد وعلی کوچی است که محمد دربیرجند خادم مسجدآیه الله حایری است وعلی کوچی در مود وداماد رجب اسلامی نیا می باشد ودر عشق آباد شریک بزرگ این قنات است.

8-طایفه غلام کربلایی علی: جد بزرگ این خاندان در چند نسل قبل کربلایی علی نامیده می شده است فرزندان او- حسین کربلایی علی و  غلام نام داشته که غلام کربلایی علی نام گرفته است وفرزند غلام کربلایی علی غلام حسین نام داشته است که فرزندان غلام حسین کربلایی علی عبارتند از :مرحوم : محمد علی غلام حسین کربلایی علی(پدر حسن رضا آزادگان ) وشوهر فاطمه نسا/ علی بخش الله - مرحوم حاجی غلام حسین کربلایی علی (شوهر رباب) وپدر گلشا-کلثوم غلام حسین کربلایی علی که زوجه محمد حسین کربلایی علی بوده ومادر محمد علی آزادگان است- فرزندان محمد وکلثوم عبارتند از :حسین وابراهیم-که هردو فوت نموده اند وضغری ومحمد علی محمد حسین کربلایی علی -(که فامیل آزادگان گرفته وفرزند بزرگ او علی کارمند پست بیرجند است -وچهارمین فرزند غلام حسین کربلایی علی - بیگمغلام حسین کربلایی علی بوده -که زوجه استاد محمد حسین محمد مصیب شده  ومادر پروین می باشد وچهار  دختر ویک پسرداشته است نام پسر بیگم - رضا استاد محمد حسین می باشد-حسین کربلایی علی از دوزن سه پسر ویک دختر داشته بنام های : محمد حسین کربلایی علی( پدرمحمد علی آزادگان)- علی حسین کربلایی علی که از وی فرزندی نمانده است وزنش هم آخر عمر در خانه سالمندان  کاخک گنابادبوده وهمان جا فوت کرده ونمی دانم کجا دفن شده است- پری حسین کربلایی علی که البته در اصل رضا پری بوده است ومعنوی پورها فرزندان استاد رضا پری هستند وفرزند چهارم حسین کربلایی علی - فاطمه نام داشته که از زن دوم وی بوده است وبه نوعی خواهر فتاحیان هم بوده البته خواهرناتنی ودر کفکین زوجه حاجی کفکینی بوده وهردو زن ومرد فوت نموده اند واز آنها پنج یا شش فرزند دختروپسر باقی مانده اند- ابراهیم وحسین فرزندان محمد حسین کربلایی علی هردومرحوم شده اندودختران ابراهیم که پنج نفرند اکثر در زاهدان زندگی میکنند . وفقط پسرش در بیرجند وکوچ می باشد وزن ابراهمی هم فاطمه حسین علی بخش الله می باشد که نواخوان خوبی هم هست .

9- طایفه ملاعلی ملاحسن_ جد بزرگ این خاندان در چند نسل قبل-ملاحسن نامیده می شده است  که می گویند از اخلاف آخوند هاشم بوده است  .از ملاحسن دو فرزندبوده است ینامهای :علی ومحمد علی - که هردو ملا بوده اند  علی ملاحسن فرزندی داشته است بنام : محمدحسن علی ملاحسن که فامیل صبوری را برای خود برگزیرده است وفرزندان او عبارتند از :احسن الله محمد حسن صبوری - علی محمد حسن صبوری -وحسین صبوری وهدایت الله صبوری -که علی صبوری واحست الله در گذشته اند وعلی دامادنشده وفرزند هم نداشته است ولی احسن الله چند دختر ویک پسر دارد ویکی ازفرزندان حسین صبوری بنام قدرت صبوری -  در گذشته است وهدایت الله صبوری شوهر صغری علی کربلایی رجب می باشد احسن الله شوهر معصومه علی بخش الله بوده است وحسین صیوری از خراشادزن گرفته ودر همانجا ساکن شده است والبته اینها یک برادر بزرگتر بنام ملا محمد رضا داشته اند که از زن اول ملامحمد حسن صبوری بوده است وشیخ کوچ هم بوده است و دوزن گرفته واز زن اول دارای دو فرزنداست که کبری ملامحمد رضا زوجه مر حوم :حبیب لطفی بوده است ویوسف صبوری هم معروف است وزوجه وی پروین دختر دوم استاد محمد حسین بوده است .ملا محمد رضایک خواهر تنی داشته که فاطمه نام داشته وزوجه ملا علی اکبر ملک آبادی شده وولی علی اکبر فرزند بزرگ ملا علی اکبروفاطمه صبوری می باشد وخواهر ولی بنام حوا زن رمضا ن محمد علی غلام حسین کربلایی علی بوده است وبعد از فوت رمضان -در ملک اباد زوجه پسر عموی خود شده است دختر دوم علی اکبر زوجه فرهاد علی آبادی می باشد وچند فرزند کارمند دارند که یکی کارمند دانشگاه علوم پزشکی ویکی هم مامو ر نیروی انتظامی است .رمضان برادر حسنرضاآزادگان را در جوانی- در خانه بیرجندش  کشتندولی قاتل او پیدا نشد .واما- برادردیگر علی ملاحسن -ملا محمد علی ملاحسن نام داشته وفرزندان او : ملا غلام ملا محمد علی ومحمد حسن ملامحمد علی ملاحسن نام داشته اند که تنها فرزند ملامحمد حسن حبیب لطفی داماد محمد رضا صبوری بوده وفرزندان ملا غلام - فاطمه زوجه حاجی کلوخ و ضغری ملا غلام - زوجه عباس علی حاجی غلامرضاست وزین العابدین پسر ملا غلام معلم باز نشسته آموزش وپرورش وداماد حسین محمدحسین کربلایی علی وشوهر زیبا  می باشد . ملا غلام خواهری داشته بنام فاطمه که زوجه مر حوم حاجی غلامرضا پدر حبیب نیا یوده است وهردو زن ومرد فوت نموده اند وحبیب نیا هم قبل از پدرش فوت نموده است والبته حبیب نیا دبیر شیمی آموزش وپرورش بیرجند بوده است ویک داماد حبیب نیاهم در تصادف ماشین از میان رفته وزن حبیب نیا هم دختر روشن روان  اهل خراشادبوده وخود دبیر بازنشسته می باشد .

10-طایفه کربلایی رجب-جد بزرگ این خاندان در کوچ نبوده است ومن اطلاعی از آنها ندارم لیکن کر بلایی رجب درکوچ ساکن بوده است ومنزلش روی آسیا ودیوار به دیوار مسجد بوده است ک سه فرزند پسر کر بلایی رجب به تر تیب عبارتنداز:علی کربلایی رجب( پدر حسین کوچی - مهندس بازنشسته مخابرات ومالک مر غداری کوچ- محمد کربلایی رجب که از بیجار زن گرفته است - غلامرضا کربلایی رجب( مقامی)که زوجه دومش بی بی صدیقه حسین محمد حسین حسینا می باشد  ومادر یعقوب مقامی است- زن اول غلامرضا رجب(مقامی) از نوفرست بوده است ودو فرزند پسر از او باقی است- چهارم -فاطمه کربلایی رجب که زوجه بزرک - بشیری زاده بزرگ(کدخدا نوفرست) بوده است-زوجه علی کربلایی رجب- کربلایی سکینه- دختر کربلایی حاجی محمد بوده وفرزندان این دو -عبارتند از کبراعلی کربلایی رجب که زوجه رضا حسین بوده وسالهاست دار دنیا را وداع گفته است -حسین علی کربلایی  رجب که اکنون بازشسته مخابرات می باشد وفرزندش هم مهندس ارشد مخابرات می باشد -فاطمه علی رجب که زوجه مهدی حسین بوده وهردو بزرگوار در تصادف سه راهی شوکت آباد کشته شدندوفرزندان آن دویکی در کویر طایر کار می کند -حسن علی کربلایی رجب - شوهر شرف محمد علی غلام حسین کربلایی علی - صغری علی کر بلایی رجب - زوجه هدایت الله صبوری می باشد- تقی علی کربلایی رجب شوهر رقیه حاجی غلامرضا کر بلایی حاجی محمدمی باشد - عذرا علی کر بلایی رجب که زوجه رستم در دستجرد مود شده است وعباس علی کربلایی رجب که در تشییع جنازه دوستش شهید شد-غلامرضاکربلایی رجب که سواد هم داشت وفامیل مقامی را بعدا گرفته است دو فرزند از زن نوفرست دارد که برادر بزرگ محمد حسین راننده تاکسی می باشد ونوحه خوان خوبی هم هست - برادر دوم در نوفرست است ومن از شغل وی اطلاعی ندارم -فرزندان غلامرضا مقامی از بی بی صدیقه - عبارتند از:زهراکه زوجه مرحوم کربلایی غلام حسین حاجی علیرضا است- خدیجه که در امیرآباد مود ازدواج کرده است وبتول که زن مجید مودی است ویعقوب آخرین پسر مرحوم غلامرضا مقامی کارمند کویر تایر می باشد - وامامحمدکربلایی رجب-از بیجار خواهر رخشانی هارا گرفته است واکنون هردوزن ومرد چند سال است در بیرجند بخاک سپرده شده اند ومحمدمقامی 91 سال عمر نموده است - فرزندان محمد مقامی عبارتند از :حاجی غلامرضا مقامی که بازنشسته تصفیه خانه شرکت آب وفاضلاب زاهدان بوده وداماد بشیری زاده بزرگ می باشدوزوجه اش در سفر کربلا در چند سال قبل فوت نمود واکنون یکی از پسران حاجی غلامرضا مقامی درمالزی دوره دکترارا می خواند -دوم فرزند مقامی - غلام حسین محمد کربلایی رجب می باشد که اکنون بازشسته شرکت نفت زاهدان هست ودر کوچ ساکن است زوجه او دخترمرحوم موسی حسین محمد حسین حسیناست ویک پسر او مهدی چند سال است درتصادف از زبان افتاده ودر خانه بستری می باشد- فرزندبزرگ دختر کربلایی رجب مرحوم غلام حسین بشیریزاده نوفرست بود که داماد کربلایی علیرضا کوچی بوده وبسیار مردنیکی بود ومردمدار وخوش اخلاق وچند سالی است که مرحوم شده ویکی از پسران اوفرماندار فعلی درمیان است ودیگری کارمند بانک ملی واز مابقی اطلاع ندارم -فروردین حاجی علیرضا کربلایی حاجی محمد خواهر زن غلام حسین بشیری زاده هم زوجه حاجی پور شده است ودر تهران  می باشد .زهره مقامی خواهر اول حاجی علامرضا زوجه پسر الله داد بیجاری است واکنون یکی از پسرانش کارمند استانداری خراسان جنوبی می باشد وخواهر کوچک زهره خانم زوجه رضا علی محمد اسماعیل بود که طلاق گرفت واکنون در امیرآباد مود ازدواج کرده است وزیاد ازوضع وی باخبر نیستم .

11-طایفه کر بلایی حاجی علی- جد کر بلایی حاجی علی رادرست نمی دانم ولی کربلایی حاجی علی از پخن سربیشه بوده است که در کوچ سکنی گزیده وآب وملک داشته است وچند فرزند وی عبارتند از :غلام کربلایی حاجی علی(پدر اکبر غلام وصغری غلام)-کلوخ کربلایی حاجی علی- که زنش از استانست بوده وهردو مرحوم شده اند وغلام زن از پخت گرفته که مادر محمد جعفری بوده ومحمد جعفری شوهر طاهره کدخدا بود ه است وچند سال قبل در گذشته است وفرزند بزرگ کلوخ نیز کارمند فرودگاه مشهد بوده وزنش که زهرا رضا حسین بوده است چندین سال قبل در گذشته ومحمد خود در قید حیات است ازفرزندانش خبری ندارم -دختران کربلایی حاجی علی سه نفرند که  فاطمه کربلایی حاجی علی که زوجه مرحوم حاجی علی سرزهی بوده است- لیلی کربلایی حاجی علی که در نوفرست ازدواج کرده است وپسر بزرگ او بنام محمد لیلی سالها قبل به پایش در شب تیر زده اند وخواهرانش را من نمی شناسم - سومین دختر کربلایی حاجی علی - حاجیه کربلایی حاجی علی بوده که زوجه  غلام حسین کدخدا(فرزند محمد علی برات) بوده وپنج دخترو یک پسر داشته پسرکدخداوحاجیه بنام محمد سامانی کارمند پست وبازنشسته شرکت تعاونی وبنیاد مسکن انقلاب اسلامی است  ودختران کدخداوحاجیه کربلایی حاجی علی عبارتند از: کبری کدخدا ،زوجه ذبیح الله فتاحیان که خود دوازده فرزند دختر وپسر داشته ودر قید حیات است ودختر بزرگش بنام مهری فتاحیان زوجه دوم علیرضا الهامیان می باشد --دوم طاهره کدخداکه زوجه محمد لیلی پسر خاله اش در نوفرست بوده وطلاق گرفته وچند سال بعد با محمد جعفری ازدواج نموده واز او چهار فرزند دارد واکنون در پخت زندگی می کند وقبلا مشهد وزاهدان وبیرجند بوده است -سومین دختر کدخدا فرخ نام داشته که زوجه پرویز علی محمد(پرویز فرید ) شده است وپنج فرزند دارد وپرویز فرید چند سال قبل در گذشته است - چهارمین دختر حاجیه کربلایی حاجی علی - منور نام داشته که فامیل شوهرش را من فراموش کرده ام - وآخرین دختر کدخدا - سلطان نام داشته که باز هم من از فامیل شوهرش اطلاعی ندارم  ومحمد سامانی از حاجی آباد زن گرفته است وزنش معلم بازنشسته شده است ویکی از پسران محمد سامانی در جوانی فوت کرده است واحتمالا گرفتار موادمخدر بوده است- واما فرزندان حاجی علی سر زهی عبارت بوده اند از : علی کربلایی حاجی علی که شاطردر سراوان بوده واکنون فوت نموده است ودر کوچ مدفون شده است - دوم عیسی حاجی علی سرزهی که کارمند گمرک بوده وبازنشسته بوده وسال قبل در کوچ فوت کرده ودرجواربرادر وخواهرش مدفون  می باشد- سومین فرزند حاجی علی صغری نام داشته که زوجه محمد حسن باردل در خراشاد شده ودر زاهدان زندگی میکرده است واکنون دوسال قبل در کوچ فوت نموده است واز او یک پسرودو دختروجود داشته اند طوبی وبتول باردل وامیرباردل که  فامیل مادر این ها سرزهی می باشد می باشد  محمد حسین عیسایی-دامادصغری وشوهر بتول بوده وهردو هم معلم بوده اند وباز نشسته شده اندوازطوبی باردل خبری ندارم وامانساء حاجی علی سرزهی هم در زاهدان ازدواج کرده ومدتی در تهران زندگی میکرده است وفامیل شوهر او نارویی است وچند فرزند داشته ویکی از پسرانش در تصادف جاده های بلوچستان چند سال قبل کشته شد ودر کوچ دفن گردید ونساءسرزهی خود هنوز در قید حیات است ازدیگر فرزندان آنها من اطلاعی در دست ندارم که بیشتربیان کنم .

12-طایفه علی برات- جد بزرگ این خاندان برات نامیده می شده است که دو فرزند بنام اسدالله برات وعلی برات داشته است - اسدالله برات-پدر اسحاق اسدالله بوده واسحاق  اسدالله برات زنی از برزج گرفته ومحمد وعلی وحسن ویک خواهر فرزندان اسحاق اسدالله نانوا هستند وخواهرشان هم زن یکی از پسران فرهاد علی ابادی می باشد -- علی برات سه پسر داشته بنام ابراهیم علی برات که فرزند نداشته سالهاست در گذشته است  وعموی ناتنی بنده هم محسوب می شده است ودوم  محمد حسین علی برات که دایی موسی حسین بوده وخواهرش زن اول حسین محمد حسین حسینابوده است ومحمد حسین علی برات هم حدود۶۰ سال پیش در گذشته بی آنکه از او فرزندی باقی بماند.سومین فرزندعلی برات _ محمد علی برات نام داشته وخواهردومش هم لیلی علی برات بوده که در چاج ازدواج کرده است ونسل آنها در چاج وبیرجند وتهران هستند  وخواهرسومی داشته اند بنام فاطمه علی برات که مادر محمد علی یادگار واسحاق یادگار- .زهره یادگار بوده است ومادریادگارزن یحیی یادگاربوده ودرواقع مادر یادگار که سرا دارمدرسه در قاین بوده است اولین کارمندواقعی از مردم کوچ محسوب می شده اندومحمد علی یادگارکه پدرش مامور ژانداری مری بوده است در تهران سردفتر شماره 63 خیابان لاله زار تهران بوده که فوت نموده است ویکی از دختران محمد علی یادگار زوجه پسر آیه الله محلاتی می باشد -نام شوهر مادر یادگار یحیی بوده است - وامافرزند دیگر علی برات- محمد علی برات بوده است که با قیصر علی مراد از بیجار ازدواج کرده است وفرزندان علی برات پنج نفرند: غلام حسین محمد علی برات (کدخدای کوچ )که داماد کربلایی حاجی علی بوده وپدر سامانی بوده وازفرزندان آنها قبلا نام بردم -علی محمد علی برات که در خراشاد سکنی گزیده وپرویزفرید ومحمد فرید ویک خواهر آن دو فرزندان علی محمد علی برات بوده اند که هرسه هم فوت نموده اند- وفرزنددیکر محمد علی برات - عیسی محمد علی برات بوده که شوهردوم خاله ام  حاجیه مرضیه بوده است وعلیرضا الهامیان ونرجس زن اسحاق یادگار وصغری زن سنگ آبادی فرزندان عیسی محمد علی برات می باشند که هرسه هم در قید حیات اند وعلی رضا الهامیان یا علی عیسی بقول کوچی ها مامور نیروی انتظامی بوده ودوران بازنشستگی خود رامی گذراند وپسر بزرگ او مهدی الهامیان کارمند بانک ملی است وخود علیرضا الهامیان داماد بزرگ فتاحیان وشوهر مهری فتاحیان می باشد که البته خانم فتاحیان زوجه دوم علیرضا الهامیان می باشد زن اول که خواهرزاده ناتنی یادگا ربوده است از او طلاق گرفته است.نرجس  ده فرزند دارد که دو تا دکتر شده اند وبقیه هم کارشناس ارشد ویا کارسناس هستند ودکتر مریم یادگار ودکتر فریدون یادگار از فرزندان نرجس واسحاق یادگار هستند .صغری هم سه دختر ودو پسر داشته است که هایده سه سال قبل خود کشی نمود وبقیه هستند وهادی سنگ ابادی شغل شیشه فروشی دارد وحسین مامور انتظامی وشوهر عالیه ملک بود که کارش را رها کرده وزنش را هم طلاق داده وعالیه زنش هم جوانمرگ شد در 6 آذر 1396 که مبینا سنگ آبادی حاصل این ازدواج می باشد دو دختر دیگر سنگ ابادی هم پرستارند

دو دختر محمد علی برات - مریم قیصر وحوا قیصر بوده اند که بنام مادرشان نامیده می شده اند - مریم محمد علی برات یا مریم قیصر - زوجه محمد حسین محمد حسین حسینا شده است که هردو زن وشوهر به رحمت خدا رفته اند وچهار فرزند دختر وپسر آنها عبارتند از کبری که زوجه غلام حسین بوته در بیرجند شده است چند سال است که هردو فوت کرده اند ودختری پرستار از آنها بوده است که بازنشسته شده است - صغری محمد حسین که زن استاد اصغر فلاحی-استادقالینهای امینی- شده است اگر چه شوهرش از میان رفته است ولی خود صغری در قید حیات است واستاد اضغر استاد قالین بافی بود وبرای امینی کار می کرد - سوم - غلام محمد حسین محمد حسین حسینا- که مدتی زندان بود وآخرهم حکم اعدامش را دادند وچندین سال است که بخاک سپرده شده است - چهارم حسین محمد حسین محمد حسین حسینا که نانواست وفامیل رضوی گرفته است - اما حوا محمد علی برات-زوجه دوم غلامرضا علی محمود علی محمود از دستجرد شده است وغلامرضا شوهر او فامیل حبیبی برای خود برگزیده وغلامرضا حبیبی نامیده می شده است وفامیل اصلی او دستجردی بوده است. حوا سه پسر دارد بنام های جمشید- محمد ومحمود که تنها محمود به شهربیرجند آمده است وازدواج کرده است ودوبرادر بزرگ او هیچ کدام داماد نشده ومجرد باقی مانده اند.غلامرضا علی محمود قبل از حوا زن دیگری داشته بنام : کلثوم علی عبدالحسین عمه ناتنی حقیر که دوفرزند پسر داشته اند بنام : علی اکبر دستجردی و علی اصغر دستجردی که علی اکبر سه سال قبل در سن 72 سالگی ومجرد فوت نموده است ودر روز برات هم فوت کرد- برادر کوچک علی اکبر - علی اصغر دستجردی زنده است وعلی فرزندش نمایندگی روز نامه خراسان در بیرجند را دارد .

13-طایفه علی محمود علی محمود که قبلا از غلامرضا علی محمود نام بردم .غلامرضا علی محمودکه از دستجردبا خواهرش صفورا علی محمود علی محمود به کوچ آمده اند ودر کوچ سکنی گزیده اند .وصفورا 90 سال عمرکرده وده سالی است که در گذشته است فرزندان صفوراکه به سکینه مولا زن موسی حسین عمه می گفتند :عبارتند از :ولی که نابینابود ومجرد وچند سال قبل در کوچ فوت کرد وبخاک سپرده شد - طلعت دختر بزرگ صفورا دستجردی که نود سال عمر کرد ومجرد بود وچند سال قبل در گذشت - سوم عبدالحسین صفورا که دوزن داشته اولی عذرا محمد محمد رضا دستجردی - خواهر حسین دادشاه وزن دوم از ملک آباد است وعبدالحسین از هردو زن چند فرزندپسر ودختر دارد وچندین سال هم راننده خط کوچ و بیرجند بوده است.فرزند بزرگ عبدالحسین هم در سن 45 سالگی چند سا ل قبل بنام رضا عبدالحسین در اثر سرطان در گذشت ودر کوچ در کنار مادر بزرگ وعمویش ولی وعمه اش طلعت به خاک سپرده شده است - دختر دیگر صفورا زهره نام دارد که او هم ازدواج نکرده ودر قید حیات است .اخرین فرزند صفورا علی اصغر علی آبادی از شوهر دوم صفورا و فرزند حاجی محمد علی آبادی است که سالها راننده کوچ بود وبعدراننده حاجی آباد ومود وبیرجندبود واکنون ماشین سواری دارد وپسر بزرگ او از لیلا غلامرضا لطافت - بنام غلامرضا علی آبادی کارمند آتش نشانی بیرجند می باشد .حاجی محمد علی آبادی ازز ن دوم خود که مریم علی عبدالحسین بوده است دو پسر بنام : فرهاد وغلامرضا علی آبادی داشته ویک دختر به نام کنیز که در حاجی آباد ازدواج نموده است .- اماحبیب قلی علی محمود علی محمود که برادر زاده غلامرضا دستجردی یا حبیبی ونیز خواهر زاده صفورا می باشدنیز از دستجرد مود به کوچ آمده وپس از چندین سال زندگی در کوچ به امین آباد خوسف رفت وچند سالی هم هست که در بیرجند سکنی گزیده است حبیب دوزن دارد کربلایی رقیه علی آبادی وصغری غلام کربلایی حاجی علی واز هردو زن چند فرزند دارد که فرزند بزرگ او رضا نام دارد وحبیب قلی به حبیب رستمی هم معروف بوده است .

14-طایفه مصیب - که جد این خاندان مصیب از فرزندان آخوند هاشم بوده است وزنش از فرزندان آخوند معصوم بوده است فرزند مصیب علی مصیب بوده است وفرزند علی مصیب - محمد مصیب بوده است وزوجه محمد مصیب- فاطمه ساره از نسل فرزندان آخوند معصوم وخواهرزاده رقیه معصوم بوده است که مادر استاد محمد حسین محمد مصیب  بوده است خواهران استاد محمد حسین (پدر عزت وپروین وصفا وسیما وشهین وآقا رضا )- رقیه محمد مصیب ورباب محمد مصیب وعذرا محمد مصیب بوده اند که رقیه فرزند نداشته وسی سال قبل فوت نموده است ورباب مادر محمد وگلشا وعذرا وزوجه حاجی غلامحسین کربلایی علی بوده است وسه سال قبل فوت نمود وعذرا زوجه محمد حسین محمودی است در دستجرد مود که بهاءالدین پسر بزرگ عذرا می باشد ودکتربوده وبازنشست شده است.خود استاد محمد حسین شوهر بیگم غلاحسین کربلایی علی بوده وهردو به رحمت خدا رفته اند .کلاته اندرگ مال محمد حسین محمد مصیب می باشد . محمد علی آزادگان ویوسف صبوری وحسن رضا آزادگان وغلامرضا علی آبادی ویک نفر از سده پنج داماد استاد محمد حسین می باشند که سال قبل حسنرضا آزادگان در سانحه رانندگی در جاده بیرجند مشهد دار دنیا را وداع گفت ودر قبرستان بیرجند بخاک سپرده شد .دوتا از فرزندان پسر آزادگان دکتر هستند وسه نفر کارشناس ارشد ودخترآزادگان هم می رفت که از پایان نامه دکترایش دفاع کند که در سانحه رانندگی مصدوم شد ونتوانست از پایان نامه اش دفاع کند وفعلا سالم نیست وبازحمت ورنج به زندگیش ادامه می دهد . رمضان برادر بزرگ آزادگان بدست افراد ناشناخته در خانه اش چندین سال قبل خفه شد ویک دخترش پرستار است ویک پسرش هم نیز پرستار است -شرف خواهر حسن رضا آزادگان زوجه حسن علی کربلایی رجب است وعذرا خواهر دیگر شرف - زوجه غلامرضا حسنزاده است یکی از بچه های کمتر هوشیار اول غلامرضا حسن زاده در مر کز معلولین علی اکبر بیرجند می باشد .دوپسر آزادگان رییس دبیرستان در درمیانندویک پسرش در سازمان آب وفاضلاب بیرجندکارمند است ویک پسرش در شرکت نفت کارمند است وآخرین دوران امریه را درشرکت نفت می گذراند

15- شیخ های ملک آباد  حاجی شیخ مرحوم حاجی قدیر ومر حوم برادرویوخواهر آنها هم در کوچ ملک واملاک داشته اند که دست دایی بنده بوده ولی حدود 43 سال قبل محمد کر بلایی رجب یا مقامی که زنش هم از بیجار بوده ملک شیخهای ملک آباد را خریده است ودر اختیار گرفته است .

16--اجداد دکتر رضوانی از جمله شیخ جعفر رضوانی هم در کوچ ملک داشته از جمله یک نیمه کلاته آخوند که درخت شاتوت بسیار قدیمی در آن است مال رضوانیهای خراشاد بوده است که محمد حسین حسن زاده آن را خریده است .باز باید عرض کنم که وراث کربلایی حاجی محمد هم در خراشاد مقداری آب وملک داشته اند چون خیر النسا زوجه کربلایی حاجی محمد از خراشاد بوده است 

17- خاندان بهنیا : میر محمد بهنیا متولد شورستان پخت برکوهسربیشه بوده ودر مدارس شوکتیه بیرجند درس خوانده وابتدا فامیل عسکری داشته وبعدفامیل گواهی گرفته که فامیل زوجه اش زهرا گواهی متولد مود بوده است وبهنیا با زهرا گواهی که او هم فارغ التحصیل مدارس شوکتیه بوده - ازدواج کرده است وده سال اول در درمیان وآسیا بان درخش معلم بوده است ودر همان سالهای اول معلمی  با زهرا گواهی ازدواج نموده ودکتر بهنیاکه متولد سال 1309 شمسی است در آسیابان درخش متولد شده است ومتولد آسیابان درخش می باشد میر محمد بهنیا بعد از استخدام در دادگستری که مجبورشده است از ده سال سابقه خدمت معلمی صرف نظر کند وبه عنوان کارمند سال اول دادگستری کارش را شروع کرده است به کوچ میآید در حالی که ساکن بیرجند است چهل فنجان آب کوچ را اِز اخلاف آخوند زين العابدين خريىده است -البته  با باغ وملک مربوطه خریداری می کند وچون آز آب وهوای کوچ بسیار خوشش می آید ایام تعطیل ونوروز وتابستانهارا بویژه بعد از بازنشستگی در کوچ می گذراندوزمستان وپاییز را در بیرجند می گذراند وبه همین جهت آب بهنیا وعسکری در آبهای فرزندان آخوند زین العابدین قرار گرفته است بهنیا چون تعلق خاطر به کوچ داشته به مردم کوچ عشق می ورزیده وبه همین دلیل - بسیار کوشیده است تا سر انجام در آبانماه سا ل1343 موفق می شود موافقت دولت را برای ارسال سپاه دانش به کوچ بگیرد وخود وی با راهنمای سپاه دانش - آقای لطفی -اولین سپاه دانش را به کوچ میآورد وباعث ساختن مدرسه در کوچ وآموزش دختر وپسر کوچ می شود در حالیکه هنوز بسیاری ازروستا ها مدرسه ومعلم یا سپاه دانش نداشتند ومن خود اولین نوآموز مدرسه کوچ ودانش آموز اولین سپاه دانش کوچ هستم وبرای بهنیا وهمسرش بهشت برین رآ آرزومندم - بهنیاسی سال برای دادگستری خدمت می کندوبیست سال آخر آن رادر سمت مدیر کل دادگستری بیرجند بوده وخطی بسیار خوش وفنی داشته که هرکسی قادر به خواندن آن نبوده است .بهنیا 40 سال تمام خدمت دولتی کرده است تابازنشسته شده وحقوق سی سال خدمت را می گرفته است ناگفته نماند که حقوق معلمی بهنیا ماهی 15 ریال بوده ولی حقوق دادگستری در سالهای اول خدمت ماهی 25 ریال بوده است وهمین تفاوت حقوق باعث شده است که بهنیا ترک ده سال سابقه معلمی بکند وبه استخدام دادگستری درآید .فرزندان بهنیا علاوه بر دکتر محمد رضا بهنیا که 46 سال در خدمت دولت ودانشگاه در سمتهای مختلف استادی ومدرس وریاست دانشگاه کشاورزی ورامین و چند دانشکده  دیگر را داشته وتالیفات بسیاری هم دارد که یکی آز آنهادر زمینه زعفران است ودیگری کتاب وزین : بیرجند نگین کویرمی باشدودوتا از فرزندان دکتر بهنیا درآمریکا وانگلیس استاد ومدرس دانشگاه هستد وبقیه در تهران هستند .دختر بزرگ مرحوم بهنیا؛ انسیه نام داشته که در سال 1313 در بیرجند متولد شده است ودبیر دبیرستانهای مشهد ورییس مدرسه دخترانه وراهنمایی در مشهد بوده است ودر سال 1389 شمسی فوت نموده ودر بهشت رضای مشهد بخاک سپرده شده است شوهرانسیه خانم بهنیا دکترمحمد حسین محمدی فرد بوده است که در مشهد دبیر ونیز رییس دبیرستان دخترانه  بوده ومشهدی ها اورا با نام نیک یادمی کنندودر سال 1395 فوت نموده است فرزندان آنها هر سه دکتر هستند- دختر دوم میر محمد بهنیا -  نرجس بهنیا  متولد 1324 شمسی است که بعد از فراغت از تحصیل در دبیرستان شوکتیه  ابتدا دوسال در خراشاد همکار دکتر فروزانفر دردوره معلمی بوده است وبعد به مشهد مهاجرت ومنتقل شده وشوهر ایشان - دکتر علامرضا آمالی بوده که دندان پزشک بوده وبه درستکاری معروف بده است ونرجس بهنیا دبیر ورییس چند دبیرستان دخترانه در مشهد بوده است وسه فرزندش همه پسر وهرسه دکتر هستنداز جمله دکتر رامین آمالی ودکتر امید آمالی که متخصص قلب می باسد وبرادر بزرگشان که نام کوچکش یادم نیست استاد ومدرس دانشگاه تهران ومتخصص زیبایی دهان وفلک وصورت می باشد - دکترآمالی هم در سال 1383 فوت نموده است ودر خواجه اباصلت بخاک سپرده شده است خداهمه شان را رحمت کناد .نرجس بهنیاکه حاجیه نرجس شده است دوران بازنشستگی را در مشهد می گذراند-چهارمین فرزند بهنیا - عبدالحمید بهنیا است متولد 1327 شمسی که حدودا از هم دوره های حبیب نیا ومرحوم علی حسن زاده مفرد بوده است ودر سال 1349 خورشیدی از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شده ودر بهمن ماه 1352 شمسی به استخدام بانک مرکزی تهران _ ملت فعلی درآ مده است وچندین دوره کار آموزی وکارشناسی بانگ را گذرانده ودر سال 1354 رییس کارگزینی بانک تهران بوددرسال 1356 معاونت بانک فرهنگیان تهران را عهده دار شد وچندماه قبل ازپیروزی انقلاب اسلامی به مشهد منتقل شد ورییس گار گزینی بانک تهران یا ملت فعلی مرکزی مشهد شد ویاد آور می شوم که بعد از انقلاب ده بانک وموسسه بانکی در هم ادغام شدند ومجموعا نام بانک ملت بر آنها نهاده شد وبانک ملت چکیده ده بانک می باشد .حمید آقا رییس گار گزینی بانک ملت شعبه مرگزی خراسان بزرگ آن روز گردید وبعدها کارشناش ارشدامورواعتبارات بانگی کردید وسر انجام هم درسال 1378 بازنشست گردید حمید آقا داماد حاج محمد حسین امینی معروف است ومرحوم عرب زاده واسد زاده هم از باجناقهای عبدالحمید هستند.از حمید آقا دوپسر دکتردر رشته های مدیریت وپزشکی در مشهد مشغول خدمت هستند ویک دختر پزشک است و در خوسف خدمت می کند .ناگفته نماند که مرحوم میر محمد بهنیا که حاجی هم هست بهترین قانون دان زمان خود بوده بطوری که بعد از بازنشستگی بهنیا رییس دادگستری در هر مساله ای که به ابهام یا مشکل برخورد می کرده است نزد بهنیا می رفته وبا مشورت گرفتن از مرحوم بهنبا بزرگ  مشکل قانونی را حل می نموده است وباز باید عرض کنم که بهنیادرموقع خدمت در در میان فامیل گواهی را به گواهی درمیان تغییر می دهد وحدوسال 1330 فامیل بهنیاکه در آن موقع منحصر بفرد بوده است را برای خود انتخاب می کند  

16- علی اکبر ملک آبادی که میرزا علی اکبر نامیده می شد فرزند محمد حسن ملک آبادی است وزوجه او فاطمه ملامحمد حسن صبوری  وخواهر محمد رضا صبوری است وولی علی اکبر فرزند بزرگ علی اکبر ملک ابادی ساکن کوچ می باشد که هردو به رحمت حق رفته اند .

17- حاجی محمد علی ابادی که از حاجی اباد بوده است وشوهرعمه ام مریم ونیز قبل ازمریم شوهر صفورا بوده است ومادرش هم در ازدواج دوم زوجه حسین علی بخش الله شده است وحسین دو فرزند به نام رجب علی وفاطمه داشته است که رجب علی پس از استخدام در شرکت نفت زاهدان فامیل اسلامی نیا رابرگزیده وچندین دختر معلم ودبیر درزاهدان وبلوچستان دارد واکنون خود دوران باز نشستگی را در کوچ می گذراند .فرزندان حاجی محمد :علی اصغر فرزند صفورا-است وفرهاد وغلامرضا علی آبادی وکنیز علی آبادی هم فرزندان زن دوم( مریم علی عبدالحسین)- عمه ناتنی بنده می باشد .

18- حاج علی سرزهی شوهر فاطمه کر بلایی حاجی علی  هم از سرزه سربیشه به کوچ آمده ودر کوچ سکنی گزیده است وداماد بزرگ کربلایی حاجی علی بوده است وفرزندان وی : علی وعیسی وصغری ونساء بوده اند که تنها نساء در قید خیات است  

20- محمد استانستی ومهدی استانستی هم دو داماد یحیی بوده اند که اهل استانست واز کوچ زن گرفته ودر بیرجند ساکن شده اند 

21- حسینا که قبلا هم گفتم از سربیشه به کوچ آمده وخاندان او رشد ونمو نموده اند  

باید اضافه کنم که بیساری از کوچیها در ر وستای اطراف مثل - خراشاد- نوفرست - چاج - ملک آباد - محمود  آباد - سورگ - بهدان - بهلگرد - محمد آباد- بیجار - استانست - فریزمرغ - کلاته بازدید - مود حاجی آباد - علی آباد سرکار -شواکند- دیشیب - علی آباد دیشیب -شوکت آباد - چهکندمود - هریوند -گیو - جلگه گیو - مختاران -شوکت آباد - وچندین روستای دیگر- فامیل دارند ویا وصلت کار هستندومثل زنجیر در هم کشیده شده اند .مثلا کربلایی محمد هریوندی شوهر خاله ام - فاطمه بوده است که مهندس هریوندی رییس برق میگون ولشکرک وشمیرانات وچند برادر دیکر فرزندان کربلایی محمد هریوندی هستند ومادر من در نوفرست ودر نصراباد وخراشاد ودختر خاله ونواده خاله داشته است 

حالا می خواهم از تعدادی از زنان کوچ نام ببرم که از خارج از کوچ بوده اند -مادر بزرگ پدری من که اول زن علی برات بوده وابراهیم علی برات فرزند بزرگ او بوده وبعد از طلاق زن علی عبدالحسین شده وپدرم محمد وعموحاجی حسن  فرزندان او بوده اند - زن دوم پدر بزرگ پدری ام - علی عبدالحسین جده پختی از پخت سربیشه بوده وفرزندانش هم - غلام - صغری وفاطمه وکلثوم ومریم بوده اند که جز عمو غلام که در سن 92 سالکی در قید حیات است بقیه فوت کرده اند .

2- زن ملا رحیم از سورگ وخراشاد بوده است - 3- زن اقدامی - از بیجار بوده ومریم  علی مراد نامیده می شده است -4-مادر حاجی کلوخ - از نوفرست بوده است - 5- زن بهنیا بزرگ - زهرا گواهی از مود بوده است .6-زن غلام کربلایی حاجی علی - مادر محمد جعفری از پخت بوده است که در ازدواج دوم زن مرحوم غلام کربلایی حاجی علی شده است واکبر وصغری دو فرزند آنهاست 

7- زن کربلایی حاجی محمد بنام خیر النسا از خراشاد بوده است .8- زن حسین علی بخش الله که مادر رجب علی است وخاله خاله ظریف هم هست از حاجی اباد بوده است 9- زن کربلایی علی  افروز هم خواهرزاده مادر حاجی محمد واز حاجی اباد بوده است  وحاجیه نام داشته است.10- خاله ظریف - زن دوم ملاعباس جد شیخ زاهدی هم از حاجی آباد بوده است - 10- زنینب حسن رجب زن حسن چهکندی شده است که ازچهکند بالای شوکت آباد بوده است 12-- خاله ام فاطمه ملاحسن در ازدواج دومش زن کربلایی محمد کربلایی غلامرضا هریوندی شده است ودر ازدواج اول زن پسر عمه حلیمه بوده وعمه حلیمه هم زن اول ملا عباس بوده است .13-زن محمد اسماعیل کربلایی حاجی محمد از چاج بوده است .14-زن ذولفقار هم از برزج بوده است .15- زن  علی موسی حسین هم از خنگ بوده است 16-وزن علی حسین حاجی رضا  از نوک یا فنودبوده است -17- زن کر بلایی رجب از نوفرست بوده است -18-زن اقدامی از بیجار بوده ومریم علی مراد نام داشته است 19- زن حسن حسین حاجی رضا  از برزج بوده است وفاطمه دختر اوهم زن پسر دایی اش - محمد در برزچ شده است وخواهردوم- نساء هم زن غلامرضا ملک آبادی شده است وخواهر کوچک هم بنام عذرا زن محمد کربلاییمیرزا برزجی ( رهبردار) شده است 20- کبری ملا عباس - زن علی رمضان حاجی آبادی شده است که برادر زن کربلایی علی افروز بوده است  .22- کلثوم ملا عباس هم زن محمد حسن گله دار در مود شده است -23-زن استاد یحیی عذرا دختر اقدامی است  که یک بار هم طلاق گرفته وزن استاد محمدحسین شده ودوباره طلاق گرفته وباز برای بار دو زن استاد یحیی شده است 28-زن  رضا محمد بخش الله کبری خواهرملک ودختر غلام حسن ملک بوده است که غلام حسن پدر ملک شوهر اول خاله حاجیه مرضیه ملاح حسن بوده است 25- فاطمه نساء علی بخش الله زن محمد علی غلامحسین کربلایی علی بوده است 26-زن ملا غلام ملا محمد علی مادر زین العابدین از چاج بوده ودر قید حیات است .27-- فاطمه کربلایی حاجی محمد زن ابراهیم لیلی از چاج شده که ابراهیم لیلی بعدا فامیل حسن زاده مفرد را برگزیده است.28- فاطمه ملامحمدعلی زوجه حاجی غلامرضا کربلایی حاجی محمد شده است ومادر مرحوم حبیب نیا می باشد  29- خاله زینب مادر سلیمان می باشد - زن محمدعمو محمد حسین از اقوام مادر بهنیا -- مادرعسکری نیزاز فامیل مادر بهنیا بوده است و  از نسل زین العابدین بوده است 

30-فاطمه ملا محمد حسن صبوری زن علی اکبر ملک آبادی است -31- زن خالوابراهیم از اقوام ملا غلام بوده است -31- زن اسحاق اسدالله از برزج بوده است -32-- زن ولی علی اکبر هم از ملک آبادودختر عمویش بوده است 32-فاطمه علی برات-زن یحیی یادگارشده واودر واقع اولین کارمندازکوچ است که در قاین سرادار مدرسه بوده است ویادگار بزرگ محمد علی در خیابان لاله زارتهران سردفتراسناد رسمی شماره 63 تهران بوده است -34-زن حسین محمد حسین حسینا سیده وخواهر سید محمد رضوی از سیدان بوده است -35-معصومه علی بخش الله زن احسن الله بوده است 36- زن حسین صبوری دختر میرزاعلی از خراشاد بوده است  که البته فوت نموده وحسین صبوری زن دیگری گرفته است -زن محمدکربلایی رجب هم از بیجار وخواهر رخشانی بوده است 38-بی بی صدیقه زوجه دوم غلامرضا کربلایی رجب شده است وزن اول غلامرضا مقامی از نوفرست بوده ودوفرزند پسر داشته ودوسال قبل فوت نموده است -39- دختر کربلای رجب به نام فاطمه- زن بشیری زاده بزرگ در نوفرست شده وغلام حسین بشیری زاده وزن قیطاسی نوفرست فرزندان او از بشیری زاده هستند -40- زن کربلایی محمد علی دختر بشیری زاده بزرگ بوده است- 41-مادر کربلایی علی زن حاجی علی رضا هم از خراشاد بوده است 42-زن مرحوم محمد حسین حبیب نیا هم خواهر جمال روشن روان از خراشاد می باشد .43- قیصرعلی مراد زن محمد علی برات هم از بیجار بوده وخاله زن اقدامی بوده است 44- زن اول ملامحمدرضاصبوری -بی بی مادر بی صدیقه بوده ویوسف وکبری- هم فرزند بی بی می باشد و45-زن دوم محمد رضا صبوری از برزج بوده است -46-کبری علی کربلایی رجب زن رضا حسین بوده که هردو در گذشته اند ودوفرزند رضا کارمند بانک کشاورزی بوده اند که حسین اقاکه زنش هم ازبیرجند است اکنون بازنشسته شده است 47-زهرا رضا حسین زن محمد کلوخ کر بلای حاجی علی بوده است که فوت کرده است 48- زن کلوخ کر بلایی حاجی علی هم از استانست بوده است 49-بیگم غلام حسین کربلایی علی زوجه اول استاد محمد حسین محمد مصیب بوده است که در گذشته است 50- کلثوم غلام حسین کربلایی علی زن محمد حسین کربلایی علی پدر محمد علی آزادگان بوده است .51-زن علی کربلایی رجب -کر بلایی سکینه دختر کر بلایی حاجی محمد بوده است .52- دختر دوم کربلایی سکینه بنام فاطمه زوجه مهدی حسین بوده که هردوزن ومردحدود بیست سال قبل در تصادف سه راهی شوکت آباد کشته شده اند .53- زن عیسی محمد علی برات خاله ام حاجیه مرضیه در ازدواج دومش بوده ودرازدواج اول زن محمد حسن غلام ملک - پدر محمد علی الهامی نیا بوده است وکبری دختر بزرگ اوخوهر ملک مادر موسی محقق است 55--فاطمه ملا عباس زن حسین محمد حسین کربلایی علی شده است 56-- زن علی حسین کربلایی علی هم خواهر شجاعی از نوفرست بوده که آخرعمرش را در خانه سال مندان کاخک گناباد سپری کرده است وکسی هم برای خاک سپاری او اقدام نکرده است ومعلو م هم نیست کجا دفن شده است 57- حوا قیصر دختر محمد علی برات زوجه غلامرضا علی محمود شده وسه فرزند پسر از آند و باقی مانده اند که جمشید ومحمد ومحمود نام دارند وتنها محمود از بیرجند زن گرفته ودو نفر دیگر مجرد هستند .-58- مریم قیصر دختر دیگرمحمد علی برات خواهر عیسی هم زوجه محمد حسین محمد حسین حسینا بوده است وکبری دختر بزرگ او زن غلام حسین بوته بوده وهرسه فوت کرده اند 60-صغری دختر محمد حسین محمد حسینا زن استاداضغر فلاحی در بیرجند بوده است 62- زن محمد  ملاحسن یا دایی بنده هم صغری هریوندی از هریوند وخواهر حاجی نخعی بوده وغلام علی سرمد فرزند نخعی هریوندی است که استاد بازنشسته دانشگاه در تهران می باشد. 63-- فاطمه کربلاییحاجی علی - زوجه حاجی علی سر زهی بوده است وعلی وعیسی وصغری ونسا سرزهی فرزندان آن دو بوده اند .64-حاجیه کربلایی حاجی علی زن کدخدایا همان غلامحسین محمد علی برات بوده که پنج دختر ویک پسر داشته ومحمد سامانی تنهافرزند پسر آنهاست 65-زن مرحوم  حبیب الله لطفی هم کبری دختر محمد رضا صبوری است که فرزند بزرگ او محمد علی کوچی افسر بازنشسته راهنمایی ورانندگی است .66- صغری محمدحسین کر بلای علی هم زوجه علی محمد اسماعیل بوده که در قید حیات است ولی علی اقا مرحوم شده است 66- زن اول غلامحسین ملا عباس هم حوا خواهر سلیمان بوده که برسر فرزندبا فرزندش مرده است وخواهر دیگر سلیمان هم زن علی صبوری شده وطلاق گرفته ومرده است البته در جوانی 67-زن حاجی کلوج - فاطمه دخترملا غلام ملامحمد علی ملاحسن می باشد که در قید حیات است.68- مریم دختر محمد ملاحسن هم زن برادرم ذوالفقار کوچی ومادر علی رضاکوچی است که استاد حسین دوسا ل وچند ماه قبل فوت کرد ومریم هم اکنون در سن 75 سالکی در قیدحیات است 69- خاله ام زینب هم زن علی محمدحسین عبدالحسین ومادر سلیمان بوده که هرسه مرده اند ودر بیرجند مادرم وخاله زینب وسلیمان خاله ام وملک فرزند خاله حاجی مرضیه واسحاق یادگار وزن بهنیا وحوا قیصر ومریم قیصر وکبری دختر مریم ومحمد حسین حبیب نیا ومحمد علی حسن زاده مفردوغلام کوچی وزن علی حسین دایی ام - از سورگ با دخترش که در تصادف کشته شدند همگی در قبرستان بیرجند دفن شده اند وزن دکتر محمد رضا بهنیا ( خانم محمدی فرد ) وفاطمه نسا کوچی مادر رمضان ومیرزا نوفرستی -همه در بیرجند بخاک سپرده شده اند .70- حاحیه فاطمه علی بخش الله هم زن محمد برزجی بوده ودر نوفرست سکنی گزیده وهمانجا مرده است وفرزندش محمدحسین حاجی فاطمه هم سه سال قبل در نوفرست در گذشته است -71- رباب محمد مصیب هم زن حاجی غلام حسین کربلایی علی یوده ومرحوم شده است ومحمد فرزند او معلم بوده است.72- رقیه محمدمصیب خواهر دیکر استاد محمد حسین که در سم سول آباد ازدواج کرده وبجه نداشته وطلاق گرفته ودر آخر عمر در کوچ می زیسته ودر کوچ فوت کرده است ومادرش فاطمه سارا دختر خاله مادرم بوده است 73- عذرا محمد مصیب  هم در دستجرد زن محمد حسین محمودی شده است وپسر بزرگش هم دکترا گرفته ودر چابهار زندگی می کرده است . 74- پدر محمد علی ملک یاالهامی نیا که از قلم افتاده هم یکی از ساکنانک وچ بوده که محمد علی ملک وکبری خواهر ملک ومادر موسی محقق هم فرزندان  حسن غلام ملک بوده اند وخاله حاجی مرضیه در ازدواج اول زن او بوده است .75- زن مسلم افروز صغری زارع از مود بوده است -76- زن غضنفر هم از مود ودختر خاله اش وخواهر علی گدا بوده است .78- زن غلامرضا افروز سکینه از مهدی اباد بوده که در ازدوج دوم -زوجه غلامرضا فروز شده و16 سال هم از غلامرضا بزرگتر بوده است و چند سال قبل فوت نمود در حالی کهتفاوت عمر غلامرضا افروز با زن اولش 31 سال بوده است وافروز خود درسال 1374 فوت نموده است وهردو نیز مسلم که اخیرا فوت کرده است در قبرستان بیرجند بخاک سپرده شده اند -79- زن دو غلامرضا افروز هم مریم بیجاری از بیجار می باشد که در قید حیات است .80- زن محمد افروز هم در اصل از علیاباد است ولیکن پدرش در امین اباد خوسفویا نصر اباد خوسف می باشد -81- صفا دختر استادمحمد حسین از عذرا اقدامی هم در سده ازدواج نموده است وسالهاست که من از خانواده آنها بی خبر هستم

وقتی یکی از بستگان فوت می کرد ودیگران خبر دارمی شدند که کدام شخص فوت کرده است همه ی اهالی روستا و اشنایان وبستگان از روستاهای همجوار وشهر خودرا موظف می دانستند که در مراسم تشییع حضور یابند وبا صاحب عزا اعلان همدردی کنند وبگویند که ما درغم شما شریک هستیم بویژه ساکنین روستازیرا عقیده داشتند که اگرخدای ناکرده در جلسه تدفین وغسل وکفن نباشندصاحب عزا را از خود رنجانیده اند وبقول محلی ها نسبت به بانیان عزا بی محلی یعنی بی احترامی کرده اند .بنابراین رسم بود که هرکه ازراه دور یا نزریک به مجلس عزاو ماتم می آمد هنگام روبرو شدن با صاخبان عزا اشعاری متناسب به عنوان تسلیت گویی خطاب به صاحب عزا می خواند ویکی از نزریکان صاحب عزاهم به او پاسخی در خور ومناسب می داد .مثلا تسلیت گو با صدای بلند وسوزان شعر زیر را می خواند :ای چرخ چه خانه ها که ویرا ن کردی در ملک بدن تو غارت جان کردی هردانه ی قیمتی که آمد به جان بردی توبزیر خاک پنهان کردی یا می خواند : چه شد که ای گل من این چنین تو پژمردی چراغ محفل من از چه زود افسردی ؟ مگر بخواب چه دیدی که لب فرو بستی دل شکسته ی مارا دو باره بشکستی یکی از نزدیکان صاحب عزا جواب میداد باصدای بلند وسوزان : ای دوستان به مجلس ماتم خوش آمدید مستو فیان دایره ی غم خوش آمدید اجر شما بروز جزا می دهدحسین با حوریان ،خدیجه ومریم خوش امدید وباز فرد اول یعنی تسلیت گو اشعار دیکری مناسب عزا می خواندو ویکی از صاحبان عزا پاسخ مناسب می داد وسپس تازه واردین اخلاص وفاتحه سر می کرد ومثلامی گفت : الحکم للله تعالی یا می گفت : ارواح روح مومنین ومومنات مسلمین ومسلمات کافه وعامه ی اهل ایمان ذکورا اناثا شیخا شابا با ارواح اموات جمع حاضر الخصوص روح نورفته ی تازه گذشته مرحوم مغفورملا علی را از روح پاک شهدای دشت کربلا متبرک گردانیده یکبار فاتحه الکتاب وثلاثه الاخلاص والصلوات .آنگاه همه افرادا فاتحه وسه بار سوره اخلاص رامی خواندند ووقتی تسلیت گو مطمِءن می شد که همه اخلاص خوانده اند خطاب با صاحبان عزا می گفت : خداوند رحمت کناد خداوند بیامرزد خداوند به شما صبر بدهد وصاحب عزا چاسخ می داد :گویا بحق باشید، زحمت کشیدید، خوش آمدید، قدم بر چشم ما نهادیدف صفا اوردید . خدااموات ورفتگان شماراهم بیامرزدخداوند به شما طول عمر بدهد.... واما در مجلس زنانه هم غوغایی بر پابود وهریک از زنان که واردمی شدند وبه زن ویا دختر خانواده می رسیدند نواهایی متناسب با کسی که در گذشته وهم چنین متاسب با نسبتی که با شخص متوفی داشتند ویا اینکه مرده مادر بوده یا پدرخانواده بوده یا اینک جوان بوده ویادختر بوده ویا پسر جوان بوده با در نظر گرفتن همه ی این جوانب نوا یی مناسب آن احوال می خواندندکه ذیلا مشاهده خواهید ومادر خانواده یا خواهر شخص متوفی پاسخی مناسب با نوای خوانده شده می دادکه در اشعار ذیل نمونه های آن به خوانندگان تقدیم می گردد مثلا تازه وارد می خواند : درآن خانه که مادر ناله می کرد شکایت با گلای لاله می کرد سر بالین خود هیچ کس نمی دید به صد حسرت گریبون پاره می کرد .وصاحب عزاپاسخ می داد : ای دوست خوش امدی (امدید) صفا آوردی صد خدمت شایسته بجا آوردی صد رحمت و آفرین براین عقل شما امروز بزرگتری بجا آوردی ! در اخرین وداع با میتی که غسل داده شده واماده حرکت بسوی قبرستان می باشد زنان ویا دختران متوفی میخوانند :فلک چو طرح جدایی میون ما انداخت ببین ترا بکجا ومرا کجاانداخت تورا به کنج لحد ومرا به خانه ی غم که سنگ تفرقه آخر میون ماانداخت یا می خواندند: ببردند گل ، گل از گلخانه بردند گل مارا به غسالخانه بردند دمی که آب وکافورش بریزند رمق از پا ونور از خانه بردند واما برگردیم به نواهای زنانه در مجلس عزا از زبان دخترکه مادرش مرده : مادرمایم وجون مادر مایم مو چایی خور(خودرا) زدست مادر مایم دوستو (دوستان) همگی بحال مو میگریند مو چایی خور زدست مادر مایم (می خواهم) راه اومده یم تموم راه اومده یم ای(این)راه تمو م سنگ وسخال اومده یم پنداشتم که مادرم بر جایه حالا که نیه (نیست) مو به چه کار امده یم (امده ام ) یک نیم دلم کباب ویک نیم خراب یک نیم بسوخت زداغ ونیمی زفراق گر داغ وفراق هردو بیایند بر مو از داغ ننالم که بسوختم زفراق پیشون سرا گرد وغبار آورده چار گوشه ی سرا بنفشه بار آورده دیدار که هر صبح ومسا می دیدم امروز خدا زمو زوال آورده ای دوست خوش آمدید به غم خونه ی ما روشن کردی خونه ی ویرونه ی ما شیرین تر از این سخن نمی تونم گفت هرجاکه قدم گزاردی بر دیده ی ما ای چرخ فلک خرابی از کینه ی توست بی داد گری پیشه ی دیرینه ی توست ای خاک اگر سینه ی تو بشکافند صد گوهر قیمتی که در سینه ی توست ماغمزده ها زکربلا می آیم( می اییم) پوشیده سیاه به هر عزا می آیم ( میآییم) ما غمزره هاحسین را ناداریم ( بگذاردم) آیابه چه رو زکربلامی آیم در مرگ برادر از زبان خواهر :هرکس که برادر عزیزی دارد در نقره نشونده که عقیقی دارد هرکس که ندارد زقیامت خبری ازروی دلم نشانه ای بر دارد در خاک تویی وبر سر خاک مویم (منم) بی غم تویی به غم گرفتار مویم ( منم) تو تکیه بجای جاودانی زده ای با طعنه ی دشمنان گرفتار مویم ( منم ) آیم بسر خاک تو روزی صد وبیست خشتون ( خشتهای) سر لحد بحالم مگریست ( می گریست ) گر از تو بپرسند سر خاکت کیست ؟ خود می دانی که سوخته ی زار تو ، کیست ؟ فلک کورشی (شوی)که کور کردی چراغم ببردی بلبل خوش خوان باغم ببردی بلبلم زندان نمودی دگر بلبل نمی خواند به باغم آن خواهر دلکباب مو خواهم بود بنشسته به درد وداغ مو خواهم بود غمهای جهان وجملگی بر دل مو آن سوخته ی نامراد مو خواهم بود یارب چه مشد ( می شد ) مرگ برادر نمبود(نمی بود) این شال عزا بر سر خواهر نمبود یارب چه مشد که خواهرو( خواهران ) می مردند این داغ گران بر دل خواهر نمبود(نمی بود) مرا باور نمی آید که ماه از آسمان رفته مرا باور نمیآید که خورشید از جهان رفته از آن ماه واز ان ابرو از ان محراب پیشانی مراباور نمی آید عزیزم از میان رفته مادر که مرا بناز می داشت برفت غم بر دل مو روا نمي داشت برفت آن كس كه مرا به غم نمي تونست دید بر اسب اجل نشست ودچون باده برفت همی نالم که مادر در برم نیست شکوه سایه ی او بر سرم نیست مراگردولت عالم ببخشند. برابر با نگاه مادرم نیست نوحه های دسته جمعی که در مجلس زنانه یک خانم ذاکر اهل بیت می خواند وهمه ی زنان حاضردر مجلس دسته جمعی یا با دو دست برسد می زنند ویا بادودست به سینه می زنند وبه این کارسروازدن ویا برسرزدن وسر واکرون می گویند بعداز هر بیت یا بعد از هردو بیت یک عبارت به عنوان:میان بندتوسط همه حاضرین تکرار می شود مثل:واویلا صدواویلا: چون دید جوان گل عذارش اکبر خلف بزدگوارش. قامت به لباس رزم آراست رخصت زپدر گرفت وبرخاست. واویلاصدواویلا بردامن او بزار آویخت ازدیده بجای اشک خون ریخت. فرمود که ای عزیزمادر. بنشین تودمی ای علی اکبر واویلا صد واویلا... تا شانه کشم به کاکل تو شویم به گلاب سنبل تو. پنهان نظری به مادر انداخت. تا باردگر به سرمه ی ناز. چشمی که نهان بود نگاهش چون طالع خود کنم سیاهش- ای اکبر تاجدار مادر ای یوسف گل عذار مادر واویلاصد واویلا زانروزکه شیر خواره بودی. زینت ده گهواره بودی شب تا به سحر نیارمیدم درپای تو رنجها کشیدم که امروز تو بدستگیری من باشی تو عصای پیری من من هم به شب عروسی تو آیم به دیده بوسی تو واویلا صد واویلا--- دربزم تو عون پاگذارد مسلم به کفت حنا گذارد در حجله سکینه خواهر تو آیینه نهد برابر تو در حجله تو چون قرار گیری. باب تو جوان شود به پیری آخر به تنت به نامرادی گردیده کفن قبای شادی اکنون چه کنم سرور گویم یا گریم ورودرود گویم - واویلا صد واویلا....... پدرم رفتی وچون شمع تو خاموش شدی. ترک ما کردی وبا خاک هم آغوش شدی خانه را نوری اگر بودزرخسار تو بود ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی---- پنهان بخاک گشته چو قدرسای تو غمگین مباش در دل ما هست جای تو ازمرگ ناگهانیت ای مهربان پدر بیگانه سوخت تا چه رسد آشنای تو---- حیف از توای پدر که شدی هم نشین خاک. زیراکه جایگاه تو بر دیدگان ماست عمرت به نیک نامی ومهر ووفا گذشت یادت همیشه دردل وروح وروان ماست--- پدرجان یاد ان شبها که مارا شمع جان بودی میان ناامیدیها امید جاودان بودی برایت زندگانی گرچه یکسررنج وسختی بود بنازم همتت بابا که تا بودی صبورومهربان بودی---- چهل روز گذشت پدر که جمالت ندیده ایم. دیگر گلی زباغ وصالت نچیده ایم صد سال اگر بگذرد از فراق تو ما از فراق ودوری تو قد خمیده ایم---- نوحه دسته جمعی که در مجلس زنانه می خوانند وهمه ی افراد برسریا برسینه میزنند وبه عمل انها سر وازدن می گویند که با شوروشین خاصی همراه است وعبارت :کربلا یا کربلا یا کربلا -بعد از هر بیت توسط زنان حاضر ضمن برسرزدن ویا برسینه زدن تکرار می گرددوبقول اهل محل پی خوانی دسته جمعی می شود:ازکجا می آیی ای مرغ حزین ازچه نالانی چنین ای دلغمین؟ کربلا یاکربلا یاکربلا.---خود چه گویم ای علیل بینوا میرسم از سرزمین کربلا. کربلا یا کربلا یاکربلا--- ای زبان بسته دلت محزون چیست ؟ میچکد ازبالهایت خون زکیست؟ کربلا یا کربلا یا کربلا.---لال گردم لال ای حسرت نصیب باشد این خون، خون حلقوم غریب کربلا یا کربلا یاکربلا --- زود بر گونامش ای خونین جگر چون که میدارم غریبی در سفر نام او باشد مقتول سنین باب زارش شاه بی لشکر حسین- کدبلا یا کربلا یا کربلا---- باز گو از اکبر شیرین سخن. کی بیایددروطن دنبال من کربلا یا کربایا کربلا. خاک بر سر کن که اکبر کشته شد از جفا شبه پیمبر کشته شد کربلا یا کربلا یا کربلا. باز گو از قاسم ودامادیش. ازحنا بندان وعیش وشادیش. کربلا یا کربلا یا کربلا.عیش قاسم شد مبدل با عزا. بستهشد ازخون حنا بردست وپا کربلا یاکربلا یا کربلا. باز گو میر علمدارم چه شد شش برادر یار وغمخوارم چه شد. قطع شد دست علمدار حسین. کشته شد یاران به صد افغان وشین. کربلا یا کربلا یا کربلا باز گو از عمه ه وخواهرانم ای صغیر. عزتی دارند یا خوار وذلیل؟ کربلایاکربلا یاکربلا. عمه ها وخواهرانت خوار وزار چون اسیران فلک در زنگبار کربلا یا کربلا یا کربلا.....نوحه دیگر ویژه مجلس زنانهکه در ماتم افرتد خوانده می شد ذیلا به نگارش میآید:حسینم واحسینم واحسینم---- بیاد آمد مرا از حال زینب. بسوزد دل بر آن احوال زینب. حسینم واحسینم واحسینم زداغ نوجوان شاهزاده اکبر کمان شد قامت رعنای زینب حسینم واحسینم واحسینم زداغ قاسم ودامادی او. سفید گردیده گیسوهای زینب حسینم واحسینم واحسینم. زداغاکبر شیرین زبانش بسوخته هم پر وهم بال زینب حسینم واحسینم واحسینم. فلک بر هم زدی سامان زینب. خرابه کردی آخر جای زینب حسینم واحسینم واحسینم. بشامش بردی ودادی به دشمن چه می خواهی فلک از جان زینب. حسینم واحسینم واحسینم. که زینب طالع بر گشته دارد. زدوران شش برادر کشته داردحسینم واحسینم واحسینم. انیس بی کسان داد از جدایی برادر داد وبیداداز جدایی حسینم واحسینم واحسینم. جدایی می کند بنیاد زینب خدا بستان زدشمن داد زینب حسینم واحسینم واحسینم. مسلمانان مرا زینب نخوانید. مرا محنت کش دوران بخوانید. حسینم واحسینم واحسینم. بیا که از سفر برگشته زینب بیا که بی برادر گشته زینب حسینم واحسینم واحسینم. بیا که زینبی بر جا نمانده. زبس که گریه کرده جان سپرده حسینم واحسینم واحسینم.-----پدرم رفتی وچون شمع تو خاموش شدی. ترک ما کردی وبا خاک هم آغوش شدی خانه را نوری اگر بودزرخسار تو بود ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی---- پنهان بخاک گشته چو قدرسای تو غمگین مباش در دل ما هست جای تو ازمرگ ناگهانیت ای مهربان پدر بیگانه سوخت تا چه رسد آشنای تو---- حیف از توای پدر که شدی هم نشین خاک. زیراکه جایگاه تو بر دیدگان ماست عمرت به نیک نامی ومهر ووفا گذشت یادت همیشه دردل وروح وروان ماست--- پدرجان یاد ان شبها که مارا شمع جان بودی میان ناامیدیها امید جاودان بودی برایت زندگانی گرچه یکسررنج وسختی بود بنازم همتت بابا که تا بودی صبورومهربان بودی---- چهل روز گذشت پدر که جمالت ندیده ایم. دیگر گلی زباغ وصالت نچیده ایم صد سال اگر بگذرد از فراق تو ما از فراق ودوری تو قد خمیده ایم---- نوحه دسته جمعی که در مجلس زنانه می خوانند وهمه ی افراد برسریا برسینه میزنند وبه عمل انها سر وازدن می گویند که با شوروشین خاصی همراه است وعبارت :کربلا یا کربلا یا کربلا -بعد از هر بیت توسط زنان حاضر ضمن برسرزدن ویا برسینه زدن تکرار می گرددوبقول اهل محل پی خوانی دسته جمعی می شود:ازکجا می آیی ای مرغ حزین ازچه نالانی چنین ای دلغمین؟ کربلا یاکربلا یاکربلا.---خود چه گویم ای علیل بینوا میرسم از سرزمین کربلا. کربلا یا کربلا یاکربلا--- ای زبان بسته دلت محزون چیست ؟ میچکد ازبالهایت خون زکیست؟ کربلا یا کربلا یا کربلا.---لال گردم لال ای حسرت نصیب باشد این خون، خون حلقوم غریب کربلا یا کربلا یاکربلا --- زود بر گونامش ای خونین جگر چون که میدارم غریبی در سفر نام او باشد مقتول سنین باب زارش شاه بی لشکر حسین- کدبلا یا کربلا یا کربلا---- باز گو از اکبر شیرین سخن. کی بیایددروطن دنبال من کربلا یا کربایا کربلا. خاک بر سر کن که اکبر کشته شد از جفا شبه پیمبر کشته شد کربلا یا کربلا یا کربلا. باز گو از قاسم ودامادیش. ازحنا بندان وعیش وشادیش. کربلا یا کربلا یا کربلا.عیش قاسم شد مبدل با عزا. بستهشد ازخون حنا بردست وپا کربلا یاکربلا یا کربلا. باز گو میر علمدارم چه شد شش برادر یار وغمخوارم چه شد. قطع شد دست علمدار حسین. کشته شد یاران به صد افغان وشین. کربلا یا کربلا یا کربلا باز گو از عمه ه وخواهرانم ای صغیر. عزتی دارند یا خوار وذلیل؟ کربلایاکربلا یاکربلا. عمه ها وخواهرانت خوار وزار چون اسیران فلک در زنگبار کربلا یا کربلا یا کربلا.....نوحه دیگر ویژه مجلس زنانه که در ماتم افراد خوانده می شد ذیلا به نگارش میآید:حسینم واحسینم واحسینم---- بیاد آمد مرا از حال زینب. بسوزد دل بر آن احوال زینب. حسینم واحسینم واحسینم زداغ نوجوان شاهزاده اکبر کمان شد قامت رعنای زینب حسینم واحسینم واحسینم زداغ قاسم ودامادی او. سفید گردیده گیسوهای زینب حسینم واحسینم واحسینم. زداغ اکبر شیرین زبانش بسوخته هم پر وهم بال زینب حسینم واحسینم واحسینم. فلک بر هم زدی سامان زینب. خرابه کردی آخر جای زینب حسینم واحسینم واحسینم. بشامش بردی ودادی به دشمن چه می خواهی فلک از جان زینب. حسینم واحسینم واحسینم. که زینب طالع بر گشته دارد. زدوران شش برادر کشته داردحسینم واحسینم واحسینم. انیس بی کسان داد از جدایی برادر داد وبیداداز جدایی حسینم واحسینم واحسینم. جدایی می کند بنیاد زینب خدا بستان زدشمن داد زینب حسینم واحسینم واحسینم. مسلمانان مرا زینب نخوانید. مرا محنت کش دوران بخوانید. حسینم واحسینم واحسینم. بیا که از سفر برگشته زینب بیا که بی برادر گشته زینب حسینم واحسینم واحسینم. بیا که زینبی بر جا نمانده. زبس که گریه کرده جان سپرده حسینم واحسینم واحسینم..... اما ادامه نواهای زنان روستای کوچ ذیلابه نگارش درمی آید: تو ای برادر با جان ودل برابر من بیا که مرگ حسن ریخت خاک بر سر من بیا که شددل زینب زغصه ریش آخر بیا که کرد معاویه کار خویش آخر ---- هنوز هجر نی آورد بفریادم هنوز ماتم زهرا نرفته از یادم هنوز دیده ی خونبار در سراغ علی است هنوز لاله ی دل داغدار داغ علی است --- زمانه رخت سیه باز در برم نکند خدا نکرده فلک بی برادرم نکند ------- یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم (بندبرگردان در نوحه زنانه زیر در مجالس ماتم وعزاداری ) چرابرتن برادر سرنداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم کفن در بر تو ای سرمر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم به کهنه جامه ای کردی قناعت یا مظلوم حسینم یا محروم حیبنم چرا آن کهته را در بر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---چرا جسمت میان آفتاب است یا مطلوم حسینم یا محروم حسینم نسب گویا زپیغمبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---سود خواهر فدای دستهایت یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم چرا انگشت وانگشتر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---بغل بگشا وخواهر را بغل کن یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم مگر مهری تو با خواهر نداری یا مظلوم حسینم یامحروم حسینم ---دهن واکرده زخم سینهی تو یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم مگر با خود علی اکبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ----لبت خشکیده هم چون لعل بی آب یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم مگر عباس نام آور نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ----سلیمان جهانی ای برادر یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---نسب گویا زپیغمبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم-- اگر کشتند چرا آبش ندادند یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم گلوی نازکش خنجر نهادند یا مظلوم حسینم یامحروم حسینم--- یقین دانم که در دل آرزویی یامظلوم حسینم یا محروم خسینم بجز دامادی اکبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ------
نوشته شده در تاريخ جمعه 19 ارديبهشت 1399برچسب:طوایف مهم روستای کوچ بیرجند, توسط محمدحسن اسایش

  


عید میلاد صاحب زمان است                  نوبت شادی شیعیان است

 

حامی دین پیغمبر آمد                        از قدومش منور جهان است   شادی از چشم نرجس عیان است --- 

بوی گل می وزد از گلستان             بلبل از شوق گل نغمه خوان است

مقدمت ای خسرو خوبان مبارک---                                                    از پی آن روزهای پر غم ودرد ومحنت                                              رخ نما ای آفتاب روشنی بخش ،                          ای ذره پرور

ای رخت مظهر حسن داور                         ازتو عدل الهی میسر

ریشه ی ظالمان را برانداز                               حاجت بیدلان رابر آور                               مقدمت ای خسرو خوبان مبارک ---               عید میلاد توبر همه ایران مبارک

چشم ما بوده دایم  براهت                            تانمایی رخ همچو ماهت

بر کشی آن دم تیغ دوسر را                          بنگر این امت بی پناهت

در مسیرت بود نهضت ما                       قلب پاکت به عرضم گواه است

پای کن در رکاب سعادت                        سان ببین لشکر واین سپاهت

مقدمت ای خسرو خوبان مبارک                 عید میلادتو بر همه ایران مبارک

ریشه ی کشور آشنایی                             زآشنایان مفرما جدایی

ای خوش آن دم که از کوی جانان                برقع ازروی ماهت گشایی

عقده های گره خورده در دل                      با شکر خنده از دل زدایی

هم قبول از حقیقت زاحسان                        شعر نا قابلش را نمایی

باغبانا جشن پیروزی بپا کن                   از خزان تشنگی مارا رها کن

مقدمت ای خسرو خوبان مبارک    عید میلاد تو بر همه ایران مبارک *

*-صص 119-120-کتاب سرود های امام مهدی -انتشارات قلم -قم-گرد آورنده حسین حقجو-----  عید  سعید شه صاحب زمان                          باد مبارک به همه شیعیان --

مژده زمیلاد شه بحر وبر                                قائم دین ، حجت اثنی عشر

مظهر الطاف حی داد گر                               نورمبین وارث خیرالبشر

سبط نبی پادشه انس وجان                        باد مبارک به همه شیعیان --

مژده که بر جسم جهان جان رسید                 جان جهان حاکم فرمان رسید

حجت حق  قاطع برهان رسید                          هادی دین ،حامی قرآن رسید

شبل علی خسرو کون ومکان                              باد مبارک به همه شیعیان--

مژده که شد قدرت حق آشکار                            گشت عیان مظهر پروردگار

جامع الاسرار شه ذوالوقار                                حجت حق خاتمه ی هشت وچار

سیف خدا  رایت امن وامان                             باد مبارک به همه شیعیان ---

مزده که میلاد شه عالم است                         عید سعید ولی اعظم است

مولد سبط نبی اکرم است                             آنکه بخوبان جهان خاتم است

حجت حق سید صاحب زمان                         باد مبارک به همه شیعیان --

بنقل از دیوان آذر خراسانی -ص ۱۴۵ -انتشارات طوس مشهد -چاپ ۱۳۸۲ هجری قمری -اثر طبع مرحوم حاج سید غلامرضا آذر خراسانی سرخسی --

عید میلاد صاحب زمان است نوبت شادی شیعیان است

عید میلاد صاحب زمان است                  نوبت شادی شیعیان است

حامی دین پیغمبر آمد                        از قدومش منور جهان است   شادی از چشم نرجس عیان است --- 

بوی گل می وزد از گلستان             بلبل از شوق گل نغمه خوان است

مقدمت ای خسرو خوبان مبارک---                                                    از پی آن روزهای پر غم ودرد ومحنت                                              رخ نما ای آفتاب روشنی بخش ،                          ای ذره پرور

ای رخت مظهر حسن داور                         ازتو عدل الهی میسر

ریشه ی ظالمان را برانداز                               حاجت بیدلان رابر آور                               مقدمت ای خسرو خوبان مبارک ---               عید میلاد توبر همه ایران مبارک

چشم ما بوده دایم  براهت                            تانمایی رخ همچو ماهت

بر کشی آن دم تیغ دوسر را                          بنگر این امت بی پناهت

در مسیرت بود نهضت ما                       قلب پاکت به عرضم گواه است

پای کن در رکاب سعادت                        سان ببین لشکر واین سپاهت

مقدمت ای خسرو خوبان مبارک                 عید میلادتو بر همه ایران مبارک

ریشه ی کشور آشنایی                             زآشنایان مفرما جدایی

ای خوش آن دم که از کوی جانان                برقع ازروی ماهت گشایی

عقده های گره خورده در دل                      با شکر خنده از دل زدایی

هم قبول از حقیقت زاحسان                        شعر نا قابلش را نمایی

باغبانا جشن پیروزی بپا کن                   از خزان تشنگی مارا رها کن

مقدمت ای خسرو خوبان مبارک    عید میلاد تو بر همه ایران مبارک *

*-صص 119-120-کتاب سرود های امام مهدی -انتشارات قلم -قم-گرد آورنده حسین حقجو----  عید  سعید شه صاحب زمان                          باد مبارک به همه شیعیان --

مژده زمیلاد شه بحر وبر                                قائم دین ، حجت اثنی عشر

مظهر الطاف حی داد گر                               نورمبین وارث خیرالبشر

سبط نبی پادشه انس وجان                        باد مبارک به همه شیعیان --

مژده که بر جسم جهان جان رسید                 جان جهان حاکم فرمان رسید

حجت حق  قاطع برهان رسید                          هادی دین ،حامی قرآن رسید

شبل علی خسرو کون ومکان                              باد مبارک به همه شیعیان--

مژده که شد قدرت حق آشکار                            گشت عیان مظهر پروردگار

جامع الاسرار شه ذوالوقار                                حجت حق خاتمه ی هشت وچار

سیف خدا  رایت امن وامان                             باد مبارک به همه شیعیان ---

مزده که میلاد شه عالم است                         عید سعید ولی اعظم است

مولد سبط نبی اکرم است                             آنکه بخوبان جهان خاتم است

حجت حق سید صاحب زمان                         باد مبارک به همه شیعیان --

بنقل از دیوان آذر خراسانی -ص ۱۴۵ -انتشارات طوس مشهد -چاپ ۱۳۸۲ هجری قمری -اثر طبع مرحوم حاج سید غلامرضا آذر خراسانی سرخسی --

عید میلاد صاحب زمان است نوبت شادی شیعیان است

عید میلاد صاحب زمان است                  نوبت شادی شیعیان است

حامی دین پیغمبر آمد                        از قدومش منور جهان است   شادی از چشم نرجس عیان است --- 

بوی گل می وزد از گلستان             بلبل از شوق گل نغمه خوان است

مقدمت ای خسرو خوبان مبارک---                                                    از پی آن روزهای پر غم ودرد ومحنت                                              رخ نما ای آفتاب روشنی بخش ،                          ای ذره پرور

ای رخت مظهر حسن داور                         ازتو عدل الهی میسر

ریشه ی ظالمان را برانداز                               حاجت بیدلان رابر آور                               مقدمت ای خسرو خوبان مبارک ---               عید میلاد توبر همه ایران مبارک

چشم ما بوده دایم  براهت                            تانمایی رخ همچو ماهت

بر کشی آن دم تیغ دوسر را                          بنگر این امت بی پناهت

در مسیرت بود نهضت ما                       قلب پاکت به عرضم گواه است

پای کن در رکاب سعادت                        سان ببین لشکر واین سپاهت

مقدمت ای خسرو خوبان مبارک                 عید میلادتو بر همه ایران مبارک

ریشه ی کشور آشنایی                             زآشنایان مفرما جدایی

ای خوش آن دم که از کوی جانان                برقع ازروی ماهت گشایی

عقده های گره خورده در دل                      با شکر خنده از دل زدایی

هم قبول از حقیقت زاحسان                        شعر نا قابلش را نمایی

باغبانا جشن پیروزی بپا کن                   از خزان تشنگی مارا رها کن

مقدمت ای خسرو خوبان مبارک    عید میلاد تو بر همه ایران مبارک *

*-صص 119-120-کتاب سرود های امام مهدی -انتشارات قلم -قم-گرد آورنده حسین حقجو---

وقتی یکی از بستگان فوت می کرد ودیگران خبر دارمی شدند که کدام شخص فوت کرده است همه ی اهالی روستا و اشنایان وبستگان از روستاهای همجوار وشهر خودرا موظف می دانستند که در مراسم تشییع حضور یابند وبا صاحب عزا اعلان همدردی کنند وبگویند که ما درغم شما شریک هستیم بویژه ساکنین روستازیرا عقیده داشتند که اگرخدای ناکرده در جلسه تدفین وغسل وکفن نباشندصاحب عزا را از خود رنجانیده اند وبقول محلی ها نسبت به بانیان عزا بی محلی یعنی بی احترامی کرده اند .بنابراین رسم بود که هرکه ازراه دور یا نزریک به مجلس عزاو ماتم می آمد هنگام روبرو شدن با صاخبان عزا اشعاری متناسب به عنوان تسلیت گویی خطاب به صاحب عزا می خواند ویکی از نزریکان صاحب عزاهم به او پاسخی در خور ومناسب می داد .مثلا تسلیت گو با صدای بلند وسوزان شعر زیر را می خواند :ای چرخ چه خانه ها که ویرا ن کردی در ملک بدن تو غارت جان کردی هردانه ی قیمتی که آمد به جان بردی توبزیر خاک پنهان کردی یا می خواند : چه شد که ای گل من این چنین تو پژمردی چراغ محفل من از چه زود افسردی ؟ مگر بخواب چه دیدی که لب فرو بستی دل شکسته ی مارا دو باره بشکستی یکی از نزدیکان صاحب عزا جواب میداد باصدای بلند وسوزان : ای دوستان به مجلس ماتم خوش آمدید مستو فیان دایره ی غم خوش آمدید اجر شما بروز جزا می دهدحسین با حوریان ،خدیجه ومریم خوش امدید وباز فرد اول یعنی تسلیت گو اشعار دیکری مناسب عزا می خواندو ویکی از صاحبان عزا پاسخ مناسب می داد وسپس تازه واردین اخلاص وفاتحه سر می کرد ومثلامی گفت : الحکم للله تعالی یا می گفت : ارواح روح مومنین ومومنات مسلمین ومسلمات کافه وعامه ی اهل ایمان ذکورا اناثا شیخا شابا با ارواح اموات جمع حاضر الخصوص روح نورفته ی تازه گذشته مرحوم مغفورملا علی را از روح پاک شهدای دشت کربلا متبرک گردانیده یکبار فاتحه الکتاب وثلاثه الاخلاص والصلوات .آنگاه همه افرادا فاتحه وسه بار سوره اخلاص رامی خواندند ووقتی تسلیت گو مطمِءن می شد که همه اخلاص خوانده اند خطاب با صاحبان عزا می گفت : خداوند رحمت کناد خداوند بیامرزد خداوند به شما صبر بدهد وصاحب عزا چاسخ می داد :گویا بحق باشید، زحمت کشیدید، خوش آمدید، قدم بر چشم ما نهادیدف صفا اوردید . خدااموات ورفتگان شماراهم بیامرزدخداوند به شما طول عمر بدهد.... واما در مجلس زنانه هم غوغایی بر پابود وهریک از زنان که واردمی شدند وبه زن ویا دختر خانواده می رسیدند نواهایی متناسب با کسی که در گذشته وهم چنین متاسب با نسبتی که با شخص متوفی داشتند ویا اینکه مرده مادر بوده یا پدرخانواده بوده یا اینک جوان بوده ویادختر بوده ویا پسر جوان بوده با در نظر گرفتن همه ی این جوانب نوا یی مناسب آن احوال می خواندندکه ذیلا مشاهده خواهید ومادر خانواده یا خواهر شخص متوفی پاسخی مناسب با نوای خوانده شده می دادکه در اشعار ذیل نمونه های آن به خوانندگان تقدیم می گردد مثلا تازه وارد می خواند : درآن خانه که مادر ناله می کرد شکایت با گلای لاله می کرد سر بالین خود هیچ کس نمی دید به صد حسرت گریبون پاره می کرد .وصاحب عزاپاسخ می داد : ای دوست خوش امدی (امدید) صفا آوردی صد خدمت شایسته بجا آوردی صد رحمت و آفرین براین عقل شما امروز بزرگتری بجا آوردی ! در اخرین وداع با میتی که غسل داده شده واماده حرکت بسوی قبرستان می باشد زنان ویا دختران متوفی میخوانند :فلک چو طرح جدایی میون ما انداخت ببین ترا بکجا ومرا کجاانداخت تورا به کنج لحد ومرا به خانه ی غم که سنگ تفرقه آخر میون ماانداخت یا می خواندند: ببردند گل ، گل از گلخانه بردند گل مارا به غسالخانه بردند دمی که آب وکافورش بریزند رمق از پا ونور از خانه بردند واما برگردیم به نواهای زنانه در مجلس عزا از زبان دخترکه مادرش مرده : مادرمایم وجون مادر مایم مو چایی خور(خودرا) زدست مادر مایم دوستو (دوستان) همگی بحال مو میگریند مو چایی خور زدست مادر مایم (می خواهم) راه اومده یم تموم راه اومده یم ای(این)راه تمو م سنگ وسخال اومده یم پنداشتم که مادرم بر جایه حالا که نیه (نیست) مو به چه کار امده یم (امده ام ) یک نیم دلم کباب ویک نیم خراب یک نیم بسوخت زداغ ونیمی زفراق گر داغ وفراق هردو بیایند بر مو از داغ ننالم که بسوختم زفراق پیشون سرا گرد وغبار آورده چار گوشه ی سرا بنفشه بار آورده دیدار که هر صبح ومسا می دیدم امروز خدا زمو زوال آورده ای دوست خوش آمدید به غم خونه ی ما روشن کردی خونه ی ویرونه ی ما شیرین تر از این سخن نمی تونم گفت هرجاکه قدم گزاردی بر دیده ی ما ای چرخ فلک خرابی از کینه ی توست بی داد گری پیشه ی دیرینه ی توست ای خاک اگر سینه ی تو بشکافند صد گوهر قیمتی که در سینه ی توست ماغمزده ها زکربلا می آیم( می اییم) پوشیده سیاه به هر عزا می آیم ( میآییم) ما غمزره هاحسین را ناداریم ( بگذاردم) آیابه چه رو زکربلامی آیم در مرگ برادر از زبان خواهر :هرکس که برادر عزیزی دارد در نقره نشونده که عقیقی دارد هرکس که ندارد زقیامت خبری ازروی دلم نشانه ای بر دارد در خاک تویی وبر سر خاک مویم (منم) بی غم تویی به غم گرفتار مویم ( منم) تو تکیه بجای جاودانی زده ای با طعنه ی دشمنان گرفتار مویم ( منم ) آیم بسر خاک تو روزی صد وبیست خشتون ( خشتهای) سر لحد بحالم مگریست ( می گریست ) گر از تو بپرسند سر خاکت کیست ؟ خود می دانی که سوخته ی زار تو ، کیست ؟ فلک کورشی (شوی)که کور کردی چراغم ببردی بلبل خوش خوان باغم ببردی بلبلم زندان نمودی دگر بلبل نمی خواند به باغم آن خواهر دلکباب مو خواهم بود بنشسته به درد وداغ مو خواهم بود غمهای جهان وجملگی بر دل مو آن سوخته ی نامراد مو خواهم بود یارب چه مشد ( می شد ) مرگ برادر نمبود(نمی بود) این شال عزا بر سر خواهر نمبود یارب چه مشد که خواهرو( خواهران ) می مردند این داغ گران بر دل خواهر نمبود(نمی بود) مرا باور نمی آید که ماه از آسمان رفته مرا باور نمیآید که خورشید از جهان رفته از آن ماه واز ان ابرو از ان محراب پیشانی مراباور نمی آید عزیزم از میان رفته مادر که مرا بناز می داشت برفت غم بر دل مو روا نمي داشت برفت آن كس كه مرا به غم نمي تونست دید بر اسب اجل نشست ودچون باده برفت همی نالم که مادر در برم نیست شکوه سایه ی او بر سرم نیست مراگردولت عالم ببخشند. برابر با نگاه مادرم نیست نوحه های دسته جمعی که در مجلس زنانه یک خانم ذاکر اهل بیت می خواند وهمه ی زنان حاضردر مجلس دسته جمعی یا با دو دست برسد می زنند ویا بادودست به سینه می زنند وبه این کارسروازدن ویا برسرزدن وسر واکرون می گویند بعداز هر بیت یا بعد از هردو بیت یک عبارت به عنوان:میان بندتوسط همه حاضرین تکرار می شود مثل:واویلا صدواویلا: چون دید جوان گل عذارش اکبر خلف بزدگوارش. قامت به لباس رزم آراست رخصت زپدر گرفت وبرخاست. واویلاصدواویلا بردامن او بزار آویخت ازدیده بجای اشک خون ریخت. فرمود که ای عزیزمادر. بنشین تودمی ای علی اکبر واویلا صد واویلا... تا شانه کشم به کاکل تو شویم به گلاب سنبل تو. پنهان نظری به مادر انداخت. تا باردگر به سرمه ی ناز. چشمی که نهان بود نگاهش چون طالع خود کنم سیاهش- ای اکبر تاجدار مادر ای یوسف گل عذار مادر واویلاصد واویلا زانروزکه شیر خواره بودی. زینت ده گهواره بودی شب تا به سحر نیارمیدم درپای تو رنجها کشیدم که امروز تو بدستگیری من باشی تو عصای پیری من من هم به شب عروسی تو آیم به دیده بوسی تو واویلا صد واویلا--- دربزم تو عون پاگذارد مسلم به کفت حنا گذارد در حجله سکینه خواهر تو آیینه نهد برابر تو در حجله تو چون قرار گیری. باب تو جوان شود به پیری آخر به تنت به نامرادی گردیده کفن قبای شادی اکنون چه کنم سرور گویم یا گریم ورودرود گویم - واویلا صد واویلا....... پدرم رفتی وچون شمع تو خاموش شدی. ترک ما کردی وبا خاک هم آغوش شدی خانه را نوری اگر بودزرخسار تو بود ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی---- پنهان بخاک گشته چو قدرسای تو غمگین مباش در دل ما هست جای تو ازمرگ ناگهانیت ای مهربان پدر بیگانه سوخت تا چه رسد آشنای تو---- حیف از توای پدر که شدی هم نشین خاک. زیراکه جایگاه تو بر دیدگان ماست عمرت به نیک نامی ومهر ووفا گذشت یادت همیشه دردل وروح وروان ماست--- پدرجان یاد ان شبها که مارا شمع جان بودی میان ناامیدیها امید جاودان بودی برایت زندگانی گرچه یکسررنج وسختی بود بنازم همتت بابا که تا بودی صبورومهربان بودی---- چهل روز گذشت پدر که جمالت ندیده ایم. دیگر گلی زباغ وصالت نچیده ایم صد سال اگر بگذرد از فراق تو ما از فراق ودوری تو قد خمیده ایم---- نوحه دسته جمعی که در مجلس زنانه می خوانند وهمه ی افراد برسریا برسینه میزنند وبه عمل انها سر وازدن می گویند که با شوروشین خاصی همراه است وعبارت :کربلا یا کربلا یا کربلا -بعد از هر بیت توسط زنان حاضر ضمن برسرزدن ویا برسینه زدن تکرار می گرددوبقول اهل محل پی خوانی دسته جمعی می شود:ازکجا می آیی ای مرغ حزین ازچه نالانی چنین ای دلغمین؟ کربلا یاکربلا یاکربلا.---خود چه گویم ای علیل بینوا میرسم از سرزمین کربلا. کربلا یا کربلا یاکربلا--- ای زبان بسته دلت محزون چیست ؟ میچکد ازبالهایت خون زکیست؟ کربلا یا کربلا یا کربلا.---لال گردم لال ای حسرت نصیب باشد این خون، خون حلقوم غریب کربلا یا کربلا یاکربلا --- زود بر گونامش ای خونین جگر چون که میدارم غریبی در سفر نام او باشد مقتول سنین باب زارش شاه بی لشکر حسین- کدبلا یا کربلا یا کربلا---- باز گو از اکبر شیرین سخن. کی بیایددروطن دنبال من کربلا یا کربایا کربلا. خاک بر سر کن که اکبر کشته شد از جفا شبه پیمبر کشته شد کربلا یا کربلا یا کربلا. باز گو از قاسم ودامادیش. ازحنا بندان وعیش وشادیش. کربلا یا کربلا یا کربلا.عیش قاسم شد مبدل با عزا. بستهشد ازخون حنا بردست وپا کربلا یاکربلا یا کربلا. باز گو میر علمدارم چه شد شش برادر یار وغمخوارم چه شد. قطع شد دست علمدار حسین. کشته شد یاران به صد افغان وشین. کربلا یا کربلا یا کربلا باز گو از عمه ه وخواهرانم ای صغیر. عزتی دارند یا خوار وذلیل؟ کربلایاکربلا یاکربلا. عمه ها وخواهرانت خوار وزار چون اسیران فلک در زنگبار کربلا یا کربلا یا کربلا.....نوحه دیگر ویژه مجلس زنانهکه در ماتم افرتد خوانده می شد ذیلا به نگارش میآید:حسینم واحسینم واحسینم---- بیاد آمد مرا از حال زینب. بسوزد دل بر آن احوال زینب. حسینم واحسینم واحسینم زداغ نوجوان شاهزاده اکبر کمان شد قامت رعنای زینب حسینم واحسینم واحسینم زداغ قاسم ودامادی او. سفید گردیده گیسوهای زینب حسینم واحسینم واحسینم. زداغاکبر شیرین زبانش بسوخته هم پر وهم بال زینب حسینم واحسینم واحسینم. فلک بر هم زدی سامان زینب. خرابه کردی آخر جای زینب حسینم واحسینم واحسینم. بشامش بردی ودادی به دشمن چه می خواهی فلک از جان زینب. حسینم واحسینم واحسینم. که زینب طالع بر گشته دارد. زدوران شش برادر کشته داردحسینم واحسینم واحسینم. انیس بی کسان داد از جدایی برادر داد وبیداداز جدایی حسینم واحسینم واحسینم. جدایی می کند بنیاد زینب خدا بستان زدشمن داد زینب حسینم واحسینم واحسینم. مسلمانان مرا زینب نخوانید. مرا محنت کش دوران بخوانید. حسینم واحسینم واحسینم. بیا که از سفر برگشته زینب بیا که بی برادر گشته زینب حسینم واحسینم واحسینم. بیا که زینبی بر جا نمانده. زبس که گریه کرده جان سپرده حسینم واحسینم واحسینم.-----پدرم رفتی وچون شمع تو خاموش شدی. ترک ما کردی وبا خاک هم آغوش شدی خانه را نوری اگر بودزرخسار تو بود ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی---- پنهان بخاک گشته چو قدرسای تو غمگین مباش در دل ما هست جای تو ازمرگ ناگهانیت ای مهربان پدر بیگانه سوخت تا چه رسد آشنای تو---- حیف از توای پدر که شدی هم نشین خاک. زیراکه جایگاه تو بر دیدگان ماست عمرت به نیک نامی ومهر ووفا گذشت یادت همیشه دردل وروح وروان ماست--- پدرجان یاد ان شبها که مارا شمع جان بودی میان ناامیدیها امید جاودان بودی برایت زندگانی گرچه یکسررنج وسختی بود بنازم همتت بابا که تا بودی صبورومهربان بودی---- چهل روز گذشت پدر که جمالت ندیده ایم. دیگر گلی زباغ وصالت نچیده ایم صد سال اگر بگذرد از فراق تو ما از فراق ودوری تو قد خمیده ایم---- نوحه دسته جمعی که در مجلس زنانه می خوانند وهمه ی افراد برسریا برسینه میزنند وبه عمل انها سر وازدن می گویند که با شوروشین خاصی همراه است وعبارت :کربلا یا کربلا یا کربلا -بعد از هر بیت توسط زنان حاضر ضمن برسرزدن ویا برسینه زدن تکرار می گرددوبقول اهل محل پی خوانی دسته جمعی می شود:ازکجا می آیی ای مرغ حزین ازچه نالانی چنین ای دلغمین؟ کربلا یاکربلا یاکربلا.---خود چه گویم ای علیل بینوا میرسم از سرزمین کربلا. کربلا یا کربلا یاکربلا--- ای زبان بسته دلت محزون چیست ؟ میچکد ازبالهایت خون زکیست؟ کربلا یا کربلا یا کربلا.---لال گردم لال ای حسرت نصیب باشد این خون، خون حلقوم غریب کربلا یا کربلا یاکربلا --- زود بر گونامش ای خونین جگر چون که میدارم غریبی در سفر نام او باشد مقتول سنین باب زارش شاه بی لشکر حسین- کدبلا یا کربلا یا کربلا---- باز گو از اکبر شیرین سخن. کی بیایددروطن دنبال من کربلا یا کربایا کربلا. خاک بر سر کن که اکبر کشته شد از جفا شبه پیمبر کشته شد کربلا یا کربلا یا کربلا. باز گو از قاسم ودامادیش. ازحنا بندان وعیش وشادیش. کربلا یا کربلا یا کربلا.عیش قاسم شد مبدل با عزا. بستهشد ازخون حنا بردست وپا کربلا یاکربلا یا کربلا. باز گو میر علمدارم چه شد شش برادر یار وغمخوارم چه شد. قطع شد دست علمدار حسین. کشته شد یاران به صد افغان وشین. کربلا یا کربلا یا کربلا باز گو از عمه ه وخواهرانم ای صغیر. عزتی دارند یا خوار وذلیل؟ کربلایاکربلا یاکربلا. عمه ها وخواهرانت خوار وزار چون اسیران فلک در زنگبار کربلا یا کربلا یا کربلا.....نوحه دیگر ویژه مجلس زنانه که در ماتم افراد خوانده می شد ذیلا به نگارش میآید:حسینم واحسینم واحسینم---- بیاد آمد مرا از حال زینب. بسوزد دل بر آن احوال زینب. حسینم واحسینم واحسینم زداغ نوجوان شاهزاده اکبر کمان شد قامت رعنای زینب حسینم واحسینم واحسینم زداغ قاسم ودامادی او. سفید گردیده گیسوهای زینب حسینم واحسینم واحسینم. زداغ اکبر شیرین زبانش بسوخته هم پر وهم بال زینب حسینم واحسینم واحسینم. فلک بر هم زدی سامان زینب. خرابه کردی آخر جای زینب حسینم واحسینم واحسینم. بشامش بردی ودادی به دشمن چه می خواهی فلک از جان زینب. حسینم واحسینم واحسینم. که زینب طالع بر گشته دارد. زدوران شش برادر کشته داردحسینم واحسینم واحسینم. انیس بی کسان داد از جدایی برادر داد وبیداداز جدایی حسینم واحسینم واحسینم. جدایی می کند بنیاد زینب خدا بستان زدشمن داد زینب حسینم واحسینم واحسینم. مسلمانان مرا زینب نخوانید. مرا محنت کش دوران بخوانید. حسینم واحسینم واحسینم. بیا که از سفر برگشته زینب بیا که بی برادر گشته زینب حسینم واحسینم واحسینم. بیا که زینبی بر جا نمانده. زبس که گریه کرده جان سپرده حسینم واحسینم واحسینم..... اما ادامه نواهای زنان روستای کوچ ذیلابه نگارش درمی آید: تو ای برادر با جان ودل برابر من بیا که مرگ حسن ریخت خاک بر سر من بیا که شددل زینب زغصه ریش آخر بیا که کرد معاویه کار خویش آخر ---- هنوز هجر نی آورد بفریادم هنوز ماتم زهرا نرفته از یادم هنوز دیده ی خونبار در سراغ علی است هنوز لاله ی دل داغدار داغ علی است --- زمانه رخت سیه باز در برم نکند خدا نکرده فلک بی برادرم نکند ------- یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم (بندبرگردان در نوحه زنانه زیر در مجالس ماتم وعزاداری ) چرابرتن برادر سرنداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم کفن در بر تو ای سرمر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم به کهنه جامه ای کردی قناعت یا مظلوم حسینم یا محروم حیبنم چرا آن کهته را در بر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---چرا جسمت میان آفتاب است یا مطلوم حسینم یا محروم حسینم نسب گویا زپیغمبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---سود خواهر فدای دستهایت یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم چرا انگشت وانگشتر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---بغل بگشا وخواهر را بغل کن یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم مگر مهری تو با خواهر نداری یا مظلوم حسینم یامحروم حسینم ---دهن واکرده زخم سینهی تو یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم مگر با خود علی اکبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ----لبت خشکیده هم چون لعل بی آب یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم مگر عباس نام آور نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ----سلیمان جهانی ای برادر یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---نسب گویا زپیغمبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم-- اگر کشتند چرا آبش ندادند یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم گلوی نازکش خنجر نهادند یا مظلوم حسینم یامحروم حسینم--- یقین دانم که در دل آرزویی یامظلوم حسینم یا محروم خسینم بجز دامادی اکبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ------
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 21 فروردين 1399برچسب:درولادت امام زمان + در ولادت ولی عصر + در ولادت صاحب الزمان + در ولادت قایم آل محمد, توسط محمدحسن اسایش

 بشارت شيعيان !شد ماه شعبان ماه پيغمبر                       فزون شد بر خلايق لطف وجود خالق اکبر

 

 

 

زمين وآسمان وعرش اعظم نورباران شد                         زانوار رخ نور دو چشم ساقي کوثر

 

عيان گرديد در يثرب جمال عالم آرايي                           که جبرئيل امين شد خادمدر بار آن سرور

 

زلطف قادر قدرت نما  از گلبن عفت                             دوگل گرديده ظاهر  ازبراي حيدر صفدر

 

يکي در سوم شعبان ، يکي در چارم شعبان                  يکي چون شمس رخشان  ويکي همچون مه انور

 

يکي فرمانده ي عالم ،وصي احمد خاتم                       يکي يار ومعين وغم خور سلطان بحر وبر

 

يکي از فاطمه ام الائمه ، دختر طاها                          يکي از حضرت ام البنين همچون دروگوهر

 

يکي نامش حسين ابن علي فرمانرواي دين                 يکي باب الحوائج ، حضرت عباس نام آور

 

يکي را بوسه زد ختم رسولان بر لب و دندان                يکي رامرتضي دست رسايش بادو چشم تر

 

براي ياري درماندگان بحرطوفان زا                            بسوي ساحل عزت ، يکي کشتي ، يکي لنگر

 

دو صدر الدين، دو بدر الدين ، دو ياروياور قر آن              يکي وارث بشهرعلم وآن يک پشتيبان در

 

دو رخ زيبا ، دو قد طوبا ، قدم بنهاد در عالم                يکي فرمانده ي اعظم ،يکي سردار وسرلشکر

 

دو جانباز وبرادر ، اين وزير وآن دگر سلطان                  عيان گرديدبرياري حق  ازدو نکو مادر

 

دو روشنگر ، دو عالي فر ، که بر آنهاخدا بخشد           هزاران {کربلايي}را زرحمت در صف محشر

 

اثر طبع نادعلي کربلايي -شادروان کربلايي پدر سه شهيد -به نقل از شکوفه هاي انقلاب -جلد دوم -صصص114-115-انتشارات خزر-تهران 

وقتی یکی از بستگان فوت می کرد ودیگران خبر دارمی شدند که کدام شخص فوت کرده است همه ی اهالی روستا و اشنایان وبستگان از روستاهای همجوار وشهر خودرا موظف می دانستند که در مراسم تشییع حضور یابند وبا صاحب عزا اعلان همدردی کنند وبگویند که ما درغم شما شریک هستیم بویژه ساکنین روستازیرا عقیده داشتند که اگرخدای ناکرده در جلسه تدفین وغسل وکفن نباشندصاحب عزا را از خود رنجانیده اند وبقول محلی ها نسبت به بانیان عزا بی محلی یعنی بی احترامی کرده اند .بنابراین رسم بود که هرکه ازراه دور یا نزریک به مجلس عزاو ماتم می آمد هنگام روبرو شدن با صاخبان عزا اشعاری متناسب به عنوان تسلیت گویی خطاب به صاحب عزا می خواند ویکی از نزریکان صاحب عزاهم به او پاسخی در خور ومناسب می داد .مثلا تسلیت گو با صدای بلند وسوزان شعر زیر را می خواند :ای چرخ چه خانه ها که ویرا ن کردی در ملک بدن تو غارت جان کردی هردانه ی قیمتی که آمد به جان بردی توبزیر خاک پنهان کردی یا می خواند : چه شد که ای گل من این چنین تو پژمردی چراغ محفل من از چه زود افسردی ؟ مگر بخواب چه دیدی که لب فرو بستی دل شکسته ی مارا دو باره بشکستی یکی از نزدیکان صاحب عزا جواب میداد باصدای بلند وسوزان : ای دوستان به مجلس ماتم خوش آمدید مستو فیان دایره ی غم خوش آمدید اجر شما بروز جزا می دهدحسین با حوریان ،خدیجه ومریم خوش امدید وباز فرد اول یعنی تسلیت گو اشعار دیکری مناسب عزا می خواندو ویکی از صاحبان عزا پاسخ مناسب می داد وسپس تازه واردین اخلاص وفاتحه سر می کرد ومثلامی گفت : الحکم للله تعالی یا می گفت : ارواح روح مومنین ومومنات مسلمین ومسلمات کافه وعامه ی اهل ایمان ذکورا اناثا شیخا شابا با ارواح اموات جمع حاضر الخصوص روح نورفته ی تازه گذشته مرحوم مغفورملا علی را از روح پاک شهدای دشت کربلا متبرک گردانیده یکبار فاتحه الکتاب وثلاثه الاخلاص والصلوات .آنگاه همه افرادا فاتحه وسه بار سوره اخلاص رامی خواندند ووقتی تسلیت گو مطمِءن می شد که همه اخلاص خوانده اند خطاب با صاحبان عزا می گفت : خداوند رحمت کناد خداوند بیامرزد خداوند به شما صبر بدهد وصاحب عزا چاسخ می داد :گویا بحق باشید، زحمت کشیدید، خوش آمدید، قدم بر چشم ما نهادیدف صفا اوردید . خدااموات ورفتگان شماراهم بیامرزدخداوند به شما طول عمر بدهد.... واما در مجلس زنانه هم غوغایی بر پابود وهریک از زنان که واردمی شدند وبه زن ویا دختر خانواده می رسیدند نواهایی متناسب با کسی که در گذشته وهم چنین متاسب با نسبتی که با شخص متوفی داشتند ویا اینکه مرده مادر بوده یا پدرخانواده بوده یا اینک جوان بوده ویادختر بوده ویا پسر جوان بوده با در نظر گرفتن همه ی این جوانب نوا یی مناسب آن احوال می خواندندکه ذیلا مشاهده خواهید ومادر خانواده یا خواهر شخص متوفی پاسخی مناسب با نوای خوانده شده می دادکه در اشعار ذیل نمونه های آن به خوانندگان تقدیم می گردد مثلا تازه وارد می خواند : درآن خانه که مادر ناله می کرد شکایت با گلای لاله می کرد سر بالین خود هیچ کس نمی دید به صد حسرت گریبون پاره می کرد .وصاحب عزاپاسخ می داد : ای دوست خوش امدی (امدید) صفا آوردی صد خدمت شایسته بجا آوردی صد رحمت و آفرین براین عقل شما امروز بزرگتری بجا آوردی ! در اخرین وداع با میتی که غسل داده شده واماده حرکت بسوی قبرستان می باشد زنان ویا دختران متوفی میخوانند :فلک چو طرح جدایی میون ما انداخت ببین ترا بکجا ومرا کجاانداخت تورا به کنج لحد ومرا به خانه ی غم که سنگ تفرقه آخر میون ماانداخت یا می خواندند: ببردند گل ، گل از گلخانه بردند گل مارا به غسالخانه بردند دمی که آب وکافورش بریزند رمق از پا ونور از خانه بردند واما برگردیم به نواهای زنانه در مجلس عزا از زبان دخترکه مادرش مرده : مادرمایم وجون مادر مایم مو چایی خور(خودرا) زدست مادر مایم دوستو (دوستان) همگی بحال مو میگریند مو چایی خور زدست مادر مایم (می خواهم) راه اومده یم تموم راه اومده یم ای(این)راه تمو م سنگ وسخال اومده یم پنداشتم که مادرم بر جایه حالا که نیه (نیست) مو به چه کار امده یم (امده ام ) یک نیم دلم کباب ویک نیم خراب یک نیم بسوخت زداغ ونیمی زفراق گر داغ وفراق هردو بیایند بر مو از داغ ننالم که بسوختم زفراق پیشون سرا گرد وغبار آورده چار گوشه ی سرا بنفشه بار آورده دیدار که هر صبح ومسا می دیدم امروز خدا زمو زوال آورده ای دوست خوش آمدید به غم خونه ی ما روشن کردی خونه ی ویرونه ی ما شیرین تر از این سخن نمی تونم گفت هرجاکه قدم گزاردی بر دیده ی ما ای چرخ فلک خرابی از کینه ی توست بی داد گری پیشه ی دیرینه ی توست ای خاک اگر سینه ی تو بشکافند صد گوهر قیمتی که در سینه ی توست ماغمزده ها زکربلا می آیم( می اییم) پوشیده سیاه به هر عزا می آیم ( میآییم) ما غمزره هاحسین را ناداریم ( بگذاردم) آیابه چه رو زکربلامی آیم در مرگ برادر از زبان خواهر :هرکس که برادر عزیزی دارد در نقره نشونده که عقیقی دارد هرکس که ندارد زقیامت خبری ازروی دلم نشانه ای بر دارد در خاک تویی وبر سر خاک مویم (منم) بی غم تویی به غم گرفتار مویم ( منم) تو تکیه بجای جاودانی زده ای با طعنه ی دشمنان گرفتار مویم ( منم ) آیم بسر خاک تو روزی صد وبیست خشتون ( خشتهای) سر لحد بحالم مگریست ( می گریست ) گر از تو بپرسند سر خاکت کیست ؟ خود می دانی که سوخته ی زار تو ، کیست ؟ فلک کورشی (شوی)که کور کردی چراغم ببردی بلبل خوش خوان باغم ببردی بلبلم زندان نمودی دگر بلبل نمی خواند به باغم آن خواهر دلکباب مو خواهم بود بنشسته به درد وداغ مو خواهم بود غمهای جهان وجملگی بر دل مو آن سوخته ی نامراد مو خواهم بود یارب چه مشد ( می شد ) مرگ برادر نمبود(نمی بود) این شال عزا بر سر خواهر نمبود یارب چه مشد که خواهرو( خواهران ) می مردند این داغ گران بر دل خواهر نمبود(نمی بود) مرا باور نمی آید که ماه از آسمان رفته مرا باور نمیآید که خورشید از جهان رفته از آن ماه واز ان ابرو از ان محراب پیشانی مراباور نمی آید عزیزم از میان رفته مادر که مرا بناز می داشت برفت غم بر دل مو روا نمي داشت برفت آن كس كه مرا به غم نمي تونست دید بر اسب اجل نشست ودچون باده برفت همی نالم که مادر در برم نیست شکوه سایه ی او بر سرم نیست مراگردولت عالم ببخشند. برابر با نگاه مادرم نیست نوحه های دسته جمعی که در مجلس زنانه یک خانم ذاکر اهل بیت می خواند وهمه ی زنان حاضردر مجلس دسته جمعی یا با دو دست برسد می زنند ویا بادودست به سینه می زنند وبه این کارسروازدن ویا برسرزدن وسر واکرون می گویند بعداز هر بیت یا بعد از هردو بیت یک عبارت به عنوان:میان بندتوسط همه حاضرین تکرار می شود مثل:واویلا صدواویلا: چون دید جوان گل عذارش اکبر خلف بزدگوارش. قامت به لباس رزم آراست رخصت زپدر گرفت وبرخاست. واویلاصدواویلا بردامن او بزار آویخت ازدیده بجای اشک خون ریخت. فرمود که ای عزیزمادر. بنشین تودمی ای علی اکبر واویلا صد واویلا... تا شانه کشم به کاکل تو شویم به گلاب سنبل تو. پنهان نظری به مادر انداخت. تا باردگر به سرمه ی ناز. چشمی که نهان بود نگاهش چون طالع خود کنم سیاهش- ای اکبر تاجدار مادر ای یوسف گل عذار مادر واویلاصد واویلا زانروزکه شیر خواره بودی. زینت ده گهواره بودی شب تا به سحر نیارمیدم درپای تو رنجها کشیدم که امروز تو بدستگیری من باشی تو عصای پیری من من هم به شب عروسی تو آیم به دیده بوسی تو واویلا صد واویلا--- دربزم تو عون پاگذارد مسلم به کفت حنا گذارد در حجله سکینه خواهر تو آیینه نهد برابر تو در حجله تو چون قرار گیری. باب تو جوان شود به پیری آخر به تنت به نامرادی گردیده کفن قبای شادی اکنون چه کنم سرور گویم یا گریم ورودرود گویم - واویلا صد واویلا....... پدرم رفتی وچون شمع تو خاموش شدی. ترک ما کردی وبا خاک هم آغوش شدی خانه را نوری اگر بودزرخسار تو بود ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی---- پنهان بخاک گشته چو قدرسای تو غمگین مباش در دل ما هست جای تو ازمرگ ناگهانیت ای مهربان پدر بیگانه سوخت تا چه رسد آشنای تو---- حیف از توای پدر که شدی هم نشین خاک. زیراکه جایگاه تو بر دیدگان ماست عمرت به نیک نامی ومهر ووفا گذشت یادت همیشه دردل وروح وروان ماست--- پدرجان یاد ان شبها که مارا شمع جان بودی میان ناامیدیها امید جاودان بودی برایت زندگانی گرچه یکسررنج وسختی بود بنازم همتت بابا که تا بودی صبورومهربان بودی---- چهل روز گذشت پدر که جمالت ندیده ایم. دیگر گلی زباغ وصالت نچیده ایم صد سال اگر بگذرد از فراق تو ما از فراق ودوری تو قد خمیده ایم---- نوحه دسته جمعی که در مجلس زنانه می خوانند وهمه ی افراد برسریا برسینه میزنند وبه عمل انها سر وازدن می گویند که با شوروشین خاصی همراه است وعبارت :کربلا یا کربلا یا کربلا -بعد از هر بیت توسط زنان حاضر ضمن برسرزدن ویا برسینه زدن تکرار می گرددوبقول اهل محل پی خوانی دسته جمعی می شود:ازکجا می آیی ای مرغ حزین ازچه نالانی چنین ای دلغمین؟ کربلا یاکربلا یاکربلا.---خود چه گویم ای علیل بینوا میرسم از سرزمین کربلا. کربلا یا کربلا یاکربلا--- ای زبان بسته دلت محزون چیست ؟ میچکد ازبالهایت خون زکیست؟ کربلا یا کربلا یا کربلا.---لال گردم لال ای حسرت نصیب باشد این خون، خون حلقوم غریب کربلا یا کربلا یاکربلا --- زود بر گونامش ای خونین جگر چون که میدارم غریبی در سفر نام او باشد مقتول سنین باب زارش شاه بی لشکر حسین- کدبلا یا کربلا یا کربلا---- باز گو از اکبر شیرین سخن. کی بیایددروطن دنبال من کربلا یا کربایا کربلا. خاک بر سر کن که اکبر کشته شد از جفا شبه پیمبر کشته شد کربلا یا کربلا یا کربلا. باز گو از قاسم ودامادیش. ازحنا بندان وعیش وشادیش. کربلا یا کربلا یا کربلا.عیش قاسم شد مبدل با عزا. بستهشد ازخون حنا بردست وپا کربلا یاکربلا یا کربلا. باز گو میر علمدارم چه شد شش برادر یار وغمخوارم چه شد. قطع شد دست علمدار حسین. کشته شد یاران به صد افغان وشین. کربلا یا کربلا یا کربلا باز گو از عمه ه وخواهرانم ای صغیر. عزتی دارند یا خوار وذلیل؟ کربلایاکربلا یاکربلا. عمه ها وخواهرانت خوار وزار چون اسیران فلک در زنگبار کربلا یا کربلا یا کربلا.....نوحه دیگر ویژه مجلس زنانهکه در ماتم افرتد خوانده می شد ذیلا به نگارش میآید:حسینم واحسینم واحسینم---- بیاد آمد مرا از حال زینب. بسوزد دل بر آن احوال زینب. حسینم واحسینم واحسینم زداغ نوجوان شاهزاده اکبر کمان شد قامت رعنای زینب حسینم واحسینم واحسینم زداغ قاسم ودامادی او. سفید گردیده گیسوهای زینب حسینم واحسینم واحسینم. زداغاکبر شیرین زبانش بسوخته هم پر وهم بال زینب حسینم واحسینم واحسینم. فلک بر هم زدی سامان زینب. خرابه کردی آخر جای زینب حسینم واحسینم واحسینم. بشامش بردی ودادی به دشمن چه می خواهی فلک از جان زینب. حسینم واحسینم واحسینم. که زینب طالع بر گشته دارد. زدوران شش برادر کشته داردحسینم واحسینم واحسینم. انیس بی کسان داد از جدایی برادر داد وبیداداز جدایی حسینم واحسینم واحسینم. جدایی می کند بنیاد زینب خدا بستان زدشمن داد زینب حسینم واحسینم واحسینم. مسلمانان مرا زینب نخوانید. مرا محنت کش دوران بخوانید. حسینم واحسینم واحسینم. بیا که از سفر برگشته زینب بیا که بی برادر گشته زینب حسینم واحسینم واحسینم. بیا که زینبی بر جا نمانده. زبس که گریه کرده جان سپرده حسینم واحسینم واحسینم.-----پدرم رفتی وچون شمع تو خاموش شدی. ترک ما کردی وبا خاک هم آغوش شدی خانه را نوری اگر بودزرخسار تو بود ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی---- پنهان بخاک گشته چو قدرسای تو غمگین مباش در دل ما هست جای تو ازمرگ ناگهانیت ای مهربان پدر بیگانه سوخت تا چه رسد آشنای تو---- حیف از توای پدر که شدی هم نشین خاک. زیراکه جایگاه تو بر دیدگان ماست عمرت به نیک نامی ومهر ووفا گذشت یادت همیشه دردل وروح وروان ماست--- پدرجان یاد ان شبها که مارا شمع جان بودی میان ناامیدیها امید جاودان بودی برایت زندگانی گرچه یکسررنج وسختی بود بنازم همتت بابا که تا بودی صبورومهربان بودی---- چهل روز گذشت پدر که جمالت ندیده ایم. دیگر گلی زباغ وصالت نچیده ایم صد سال اگر بگذرد از فراق تو ما از فراق ودوری تو قد خمیده ایم---- نوحه دسته جمعی که در مجلس زنانه می خوانند وهمه ی افراد برسریا برسینه میزنند وبه عمل انها سر وازدن می گویند که با شوروشین خاصی همراه است وعبارت :کربلا یا کربلا یا کربلا -بعد از هر بیت توسط زنان حاضر ضمن برسرزدن ویا برسینه زدن تکرار می گرددوبقول اهل محل پی خوانی دسته جمعی می شود:ازکجا می آیی ای مرغ حزین ازچه نالانی چنین ای دلغمین؟ کربلا یاکربلا یاکربلا.---خود چه گویم ای علیل بینوا میرسم از سرزمین کربلا. کربلا یا کربلا یاکربلا--- ای زبان بسته دلت محزون چیست ؟ میچکد ازبالهایت خون زکیست؟ کربلا یا کربلا یا کربلا.---لال گردم لال ای حسرت نصیب باشد این خون، خون حلقوم غریب کربلا یا کربلا یاکربلا --- زود بر گونامش ای خونین جگر چون که میدارم غریبی در سفر نام او باشد مقتول سنین باب زارش شاه بی لشکر حسین- کدبلا یا کربلا یا کربلا---- باز گو از اکبر شیرین سخن. کی بیایددروطن دنبال من کربلا یا کربایا کربلا. خاک بر سر کن که اکبر کشته شد از جفا شبه پیمبر کشته شد کربلا یا کربلا یا کربلا. باز گو از قاسم ودامادیش. ازحنا بندان وعیش وشادیش. کربلا یا کربلا یا کربلا.عیش قاسم شد مبدل با عزا. بستهشد ازخون حنا بردست وپا کربلا یاکربلا یا کربلا. باز گو میر علمدارم چه شد شش برادر یار وغمخوارم چه شد. قطع شد دست علمدار حسین. کشته شد یاران به صد افغان وشین. کربلا یا کربلا یا کربلا باز گو از عمه ه وخواهرانم ای صغیر. عزتی دارند یا خوار وذلیل؟ کربلایاکربلا یاکربلا. عمه ها وخواهرانت خوار وزار چون اسیران فلک در زنگبار کربلا یا کربلا یا کربلا.....نوحه دیگر ویژه مجلس زنانه که در ماتم افراد خوانده می شد ذیلا به نگارش میآید:حسینم واحسینم واحسینم---- بیاد آمد مرا از حال زینب. بسوزد دل بر آن احوال زینب. حسینم واحسینم واحسینم زداغ نوجوان شاهزاده اکبر کمان شد قامت رعنای زینب حسینم واحسینم واحسینم زداغ قاسم ودامادی او. سفید گردیده گیسوهای زینب حسینم واحسینم واحسینم. زداغ اکبر شیرین زبانش بسوخته هم پر وهم بال زینب حسینم واحسینم واحسینم. فلک بر هم زدی سامان زینب. خرابه کردی آخر جای زینب حسینم واحسینم واحسینم. بشامش بردی ودادی به دشمن چه می خواهی فلک از جان زینب. حسینم واحسینم واحسینم. که زینب طالع بر گشته دارد. زدوران شش برادر کشته داردحسینم واحسینم واحسینم. انیس بی کسان داد از جدایی برادر داد وبیداداز جدایی حسینم واحسینم واحسینم. جدایی می کند بنیاد زینب خدا بستان زدشمن داد زینب حسینم واحسینم واحسینم. مسلمانان مرا زینب نخوانید. مرا محنت کش دوران بخوانید. حسینم واحسینم واحسینم. بیا که از سفر برگشته زینب بیا که بی برادر گشته زینب حسینم واحسینم واحسینم. بیا که زینبی بر جا نمانده. زبس که گریه کرده جان سپرده حسینم واحسینم واحسینم..... اما ادامه نواهای زنان روستای کوچ ذیلابه نگارش درمی آید: تو ای برادر با جان ودل برابر من بیا که مرگ حسن ریخت خاک بر سر من بیا که شددل زینب زغصه ریش آخر بیا که کرد معاویه کار خویش آخر ---- هنوز هجر نی آورد بفریادم هنوز ماتم زهرا نرفته از یادم هنوز دیده ی خونبار در سراغ علی است هنوز لاله ی دل داغدار داغ علی است --- زمانه رخت سیه باز در برم نکند خدا نکرده فلک بی برادرم نکند ------- یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم (بندبرگردان در نوحه زنانه زیر در مجالس ماتم وعزاداری ) چرابرتن برادر سرنداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم کفن در بر تو ای سرمر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم به کهنه جامه ای کردی قناعت یا مظلوم حسینم یا محروم حیبنم چرا آن کهته را در بر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---چرا جسمت میان آفتاب است یا مطلوم حسینم یا محروم حسینم نسب گویا زپیغمبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---سود خواهر فدای دستهایت یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم چرا انگشت وانگشتر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---بغل بگشا وخواهر را بغل کن یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم مگر مهری تو با خواهر نداری یا مظلوم حسینم یامحروم حسینم ---دهن واکرده زخم سینهی تو یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم مگر با خود علی اکبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ----لبت خشکیده هم چون لعل بی آب یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم مگر عباس نام آور نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ----سلیمان جهانی ای برادر یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---نسب گویا زپیغمبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم-- اگر کشتند چرا آبش ندادند یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم گلوی نازکش خنجر نهادند یا مظلوم حسینم یامحروم حسینم--- یقین دانم که در دل آرزویی یامظلوم حسینم یا محروم خسینم بجز دامادی اکبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ------
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 14 فروردين 1399برچسب:درولادت دوشاهزاده - یکی امیر ودیگری وزیر , توسط محمدحسن اسایش

 

در توصیف حضرت زهرا (س)

امشب نشسته ام بنویسم ترانه ها
از باغ از بهار نه، از مادرانه ها
از دست پر امیدم و تسبیح دانه ها
از این دلی که پر زده از آشیانه ها
شکرش میان این همه سر سروری شدیم
مانند یازده پسرش مادری شدیم
آیینه ای گرفته خدا در برابرش
خورشیدی از تمامی انوار انورش
امشب خدا نشسته، خدا با پیمبرش
امشب پدر رسیده به دیدار مادرش
تعظیم تو به او نه که بر هست واجب است
از این به بعد بوسه بر این دست واجب است
تا محو کرده نام شما قیل و قال را
پیدا نموده با تو کرامت کمال را
گم کرده عقل پیش شکوهت خیال را
پنهان جمال کردی و پیدا جلال را
هر چند کار توست که پیغمبری کنی
تو آمدی که پای علی حیدری کنی
این باغ ها معطر زهراست یا علی
این موج، موج کوثر زهراست یا علی
آری تمام باور زهراست یا علی
نام تو نام دیگر زهراست یا علی
آغاز آفرینش از آغاز فاطمه است
یعنی علی حقیقت اعجاز فاطمه است
عمریست تا به لطف تو زنجیر می شویم
با بوی نان تازه نمک گیر می شویم
باز از تنور روشن تو سیر می شویم
شکرش کنار خانۀ تو پیر می شویم
در روضه باز چایی دم کردۀ تو بود
این لطف ، لطف دست ورم کردۀ تو بود
خانم میان صحن رضا نام تو بس است
پای ضریح وقت شفا نام تو بس است
پایین پا بجای دعا نام تو بس است
دردیم اگر برای دوا نام تو بس است
نام تو بر لبم دم باب الجواد بود
فیض تو بود و از سر من هم زیاد بود

آواره ایم پای شما خوش بحال ما
مشمول هر دعای شما خوش بحال ما
پروانه ی عزای شما خوش بحال ما
مجنون کربلای شما خوش بحال ما
آهی بکش که سینه ی ما کربلایی است
تا یاد توست حال دلم مجتبایی است
می خواست تا که حامی مادر شود نشد
مرهم برای زخم کبوتر شود نشد
تا مانع هجوم ستمگر شود نشد
شاید بجای روی تو پرپر شود نشد
ای وای من که برگ گلی ضرب شست خورد
ضربی ز روی و ضربه ای از پشت دست خورد

حسن لطفی

+        | 

از عشق خود جدا شدن آسان نیست
یا دست کم برای من آسان نیست
هر چیز سخت در سخن آسان ست
مرگ عزیز در سخن آسان نیست
طومار عاشقیست که میپیچم
پیچیدن تو در کفن آسان نیست
آه ای عزیز مصر علی! از تو
راضی شدن بپیرهن آسان نیست
گیرم که زینبین تو خوابیدند
آرام کردن حسن آسان نیست
خود مرد جنگیَم من و میدانم
با میخ جنگ تن به تن آسان نیست
دلهای عاشقند که میفهمند
بی عشق خویش زیستن آسان نیست
محسن رضوانی

+        | 

شاید آقا بیاید این هفته
پرده از رخ گشاید این هفته
عمر من طی شده به این امید
شاید این هفته، شاید این هفته
جمعه ها می روند از پی هم
غصه ام سر نیامد ، آقا هم
ای نگار دلم، نمی آیی؟
غمگسار دلم، نمی آیی؟
در دل شعله ها، دلم سوزد
به کنار دلم، نمی آیی؟
نفسم بند آمده از غم
غصه ام سر نیامد، آقا، هم
پیر هجرت شدم، بیا پیرم
روی ماهت ندیده می میرم
تا زمان رسیدنت، هر سال
روضه ی فاطمیه می گیرم
صاحب العصر و زمان، عجِّل
فاطمیه شده، عزیزه دل
سوی من یک نگاه، یک دفعه
تا شوم رو به راه، یک دفعه

گر به ما سر زدن خطا باشد
تو و یک اشتباه ، یک دفعه...
قدمی رنجه کن، گل نرگس
بهر زهرا گرفته ام، مجلس
ای سرا پات مثل پیغمبر
نقش امضات مثل پیغمبر
فاطمه در میان آتش و آه
گرم رویات، مثل پیغمبر

ای تمام نیایش زهرا
زود برگرد، خواهش زهرا

+        | 

پرواز در دو بال کبوتر دو بخش شد
یک بخش داشت با لگدی در دو بخش شد
یک بخش داشت یاس که در خانه ی علی
تاپشت در نیامده پر...پر...دو بخش شد

دیشب هزار تار به هم بافته ولی
امشب به زور گیسوی دختر دو بخش شد
هی در زدند و خانه به حیدر نگاه کرد
آن قدر در زدند که حیدر دو بخش شد

ما ، چند نقطه ، وای ، در از روبرو رسید
ما... ، خورد در به پهلو و مادر دو بخش شد

قبلا سه بخش داشت برادر به گفتگو
"محسن" که شد شهید برادر دو بخش شد
مهدی رحیمی

+        | 

می‌خواهد آسمان به زمین افتد وقتی جدا کنند دو عاشق را
وقتی که بی بهانه بگیرد مرگ از مردِ عشق یار موافق را
در یک نگاه غربت و خواهش بود، در یک نگاه شرم و سفارش بود
طاقت نداشت واژه در این معنا  تا بشکند سکوت دقایق را
تنها نگاه بود که می‌پرسید تنها نگاه بود که می‌فهمید
تنها نگاه بود که در خود داشت تصویری از تمام حقایق را
دل کند از صدف تنِ مروارید، دریا کشید درد و به خود پیچید
وقتی که موج با کمک صخره درهم شکست قامت قایق را
عطر گلاب پر شده در آفاق، یک باغ بود لیلی ما یک باغ
یاسی کبود داشت به رخسارش، بر سینه داشت داغ شقایق را
صورت به اشک شسته گل شب بو، از رنگ ارغوان زده بر بازو
بر دست بسته مرد، طناب آن‌سو، تا رو کنند دست منافق را
با گریه‌هایشان هم اگر قهرند، مثل غریبه در دل این شهرند
باهم خوشند با همشان بگذار این قلبهای از همه فارغ را
این شهر داد دست که بیرق را ؟ وقتی نخواست فاتح خندق را
وقتی شکست آینه‌ی حق را، باید ببیند آینه‌ی دق را

حیفند این دو پرچم بی‌رنگی، بر بام این مدینه‌ی دل سنگی
شاید به سِحر ، «هر چه که لایق‌» ها رنگی کنند روح خلایق را
بر آتش به در زده نازیدند، بستند دست میر و نفهمیدند
سیلی به روی عشق نخواهد کرد، با آبرو فراری سابق را

این درد بی کرانه تر است از میخ، این درد مانده در بدن تاریخ
پیدا کنید در سحری روشن، یاران! طبیب عاشق حاذق را
اِلّا المطهرین مسیحا دم! با مریم شکسته‌ی ما مَحرم!
با مرهمی بیا و تو درمان کن، قرآنِ خون گرفته‌‌ی ناطق را
 قاسم صرافان

+        | 

رنگِ پاییز به دیوارِ بهاری افتاد
بر درِ خانه ی خورشید شراری افتاد
فاطمه ظرفیت کل ولایت را داشت
وقت افتادن او ایل و تباری افتاد
آنقدر ضربه ی پا خورد به در تا که شکست
آنقدر شاخه تکان خورد که باری افتاد
تکیه بر در زدنش درد سرش شد به خدا
او کنارِ در و در نیز کناری افتاد
بعدِ یک عمر مراعاتِ کنیزانِ حرم
فضه ی خادمه آخر به چه کاری افتاد
خواست تا زود خودش را برساند به علی
سرِ این خواستنِ خود دو سه باری افتاد
ناله ای زد که ستون های حرم لرزیدند
به روی مسجدیان گرد و غباری افتاد
غیرتِ معجرِ او دستِ علی را وا کرد
همه دیدند سقیفه به چه خواری افتاد
وقت برگشت به خانه همه جا خونی بود
چشمِ یاری به قد و قامتِ یاری افتاد
آنقدَر فاطمه از دست علی بوسه گرفت
بعد از آن روز دگر رفت و کناری افتاد
علی اکبر لطیفیان

+        | 

چه غم اگر که نگاه همه جوابم کرد
نگاه مادرت امسال هم حسابم کرد

دعای مادر تو بود و آمین رسول
خدا برای عزای تو مستجابم کرد
بگو بهشت که بر ما قلم کشد ، زهرا
برای خاک حسینیه انتخابم کرد
مرا نوشت کبوتر، به کربلایم برد
مرا نوشت بگریم، خودش گلابم کرد
نفس بده که بسوزم، من از نفس هایت
که سنگ بودم و داغ حسین آبم کرد
غبار بودم و شش گوشه اش عقیقم ساخت
گناه بودم و لطف شما ثوابم کرد
حسین کُشت تو را بس که اشک می ریزی
تو هم مرا بکش آقا که غم خرابم کرد
دلم قرار ندارد گمان کنم امشب
که آه تو پر دلشوره ی ربابم کرد

+        | 

نه مثل ساره اي و مريم نه مثل آسيه و حوا
فقط شبيه خودت هستي فقط شبيه خودت زهرا
اگر شبيه كسي باشي شبيه (( ماه )) شب قدري
شبيه آيه تطهيري شبيه سوره اعطينا
شناسنامه ی تو صبح است پدر تبسّم و مادر نور
سلام ما به تو اي باران ، درود ما به تو اي دريا
كبود شعله ور آبي سپيده طلعت مهتابي
به خون نشستن تو امروز به گل نشستن تو فردا
بگيرآب و وضويي كن به چشمه سار فدك امشب
نماز عشق بخوان فردا به سمت قبله عاشورا
عليرضا قزوه

+        | 

+        | 

پشت در تا جای یار من گرفت
شعله در را بر سر دامن گرفت
میخ کارش وصل کردن بود حیف
میخ در یار مرا از من گرفت

از خجالت جای آتش جای دود
رنگ سرخی صورت آهن گرفت
در همانجا پشت درب باغچه
غنچه ی نشکفته ام مدفن گذفت
بی حیایی که ز بغض باغبان
خنده ی گل را از این گلشن گرفت-
-بعد ها در نامه ای که داده بود
کشتن یار مرا گردن گرفت
گفته بود آن روز وقتی فاطمه
پشت درب خانه اش مأمن گرفت
بر دل در آنچنان با پا زدم
که دل هر دوست ، هر دشمن گرفت
شیشه ای افتاد و باری خرد شد...
.
.
.

+        | 

جهان برای شکوفا شدن مهیا بود
و این قشنگ ترین اتفاق دنیا بود
که دست فاطمه در درست های مولا بود
به اعتقاد من اصلا غدیر اینجا بود
پدر به فاطمه رو کرد ، اینچنین فرمود
دلیل خلقت لاهوت ازدواج تو بود
قرار شد که شما بی قرار هم باشید
جهان دچار شما شد دچار هم باشید
تمام عمر دمادم کنار هم باشید
و در مصاف خطر ذوالفقار هم باشید
دعای من همه این بوده تا به هم برسید
که خلق گشته زمین تا شما به هم برسید
نفس نفس همه جا عاشقانه همدم هم
خدا نکرده اگر زخم بود مرهم هم
صفا و مروه و رکن و مقام و زمزم هم
چرا که قبله ی من هم علیست فاطمه هم
و رو به اهل مدینه چنین سفارش کرد
نوشته ام که سفارش نه بلکه خواهش کرد
همیشه نام علی را امام بگذارید
به خانواده ی من احترام بگذارید
برای فاطمه سنگ تمام بگذارید
و روی زخم دلش التیام بگذارید
جهان بدون علی رنگ و بو نخواهد داشت
بدون فاطمه هم آبرو نخواهد داشت
شنيده مي شود از آسمان صدايي كه...
كشيده شعر مرا باز هم به جايي كه ...
نبود هيچ كسي جز خدا،خدايي كه...
نوشت نام تورا ،نام اشنايي كه ـ
پس از نوشتن آن آسمان تبسم كرد
و از شنيدنش افلاك دست و پا گم كرد
نوشت فاطمه، شاعر زبانش الكن شد
نوشت فاطمه هفت آسمان مزين شد
نوشت فاطمه تكليف نور روشن شد
دليل خلق زمين و زمان معين شد
نوشت فاطمه یعنی خدا غزل گفته است
غزل  قصیده ی نابی که در ازل گفته است
نوشت فاطمه تعريف ديگري دارد
ز درك خاك مقام فراتري دارد
خوشا به حال پيمبر چه مادري دارد
درون خانه بهشت معطري دارد
پدر هميشه كنارت حضور گرمي داشت
براي وصف تو از عرش واژه بر مي داشت
چرا كه روي زمين واژه ی وزيني نيست
و شأن وصف تو اوصاف اين چنيني نيست
و جاي صحبت اين شاعر زميني نيست
و شعر گفتن ما غير شرمگيني نيست
خدا فراتر از اين واژه ها كشيده تورا
گمان كنم كه تورا، اصلا آفريده تورا
كه گرد چادر تو آسمان طواف كند
و زير سايه ی آن کعبه اعتکاف كند
ملك ببيند وآنگاه اعتراف كند
كه اين شكوه جهان را پر از عفاف كند
كتاب زندگي ات را مرور بايد كرد
مرور كوثر و تطهيرو نور بايد كرد
در آن زمان كه دل از روزگار دلخور بود
و وصف مردمش الهاكم التكاثر بود
درون خانه ی تو نان فقر آجر بود
شبيه شعب ابي طالب از خدا پر بود
بهشت عالم بالا برايت آماده است
حصير خانه ی مولا به پايت افتاده است
به حكم عشق بنا شد در آسمان علي
علي از آن تو باشد... تو هم از آن علي
چه عاشقانه همه عمر مهربان علي!
 به نان خشك علي ساختي، به نان علي
از آسمان نگاهت ستاره مي خواهم
اگر اجازه دهي با اشاره مي خواهم-
به ياد آن دل از شهر خسته بنويسم
كنار شعر دو ركعت نشسته بنويسم
شكسته آمده ام تا شكسته بنويسم
و پيش چشم تو با دست بسته بنويسم
به شعر از نفس افتاده جان تازه بده
و مادري كن و اينبار هم اجازه بده
به افتخار بگوييم از تبار توايم
هنوز هم كه هنوز است بي قرار توايم
اگر چه ما همه در حسرت مزار توايم
كنار حضرت معصومه در كنار توايم
فضاي سينه پر از عشق بي كرانهء توست
((كرم نما و فرود آ كه خانه خانهء توست))
سید حمیدرضا برقعی

+        | 

از خدا اول برایت اذن پوشیدن گرفتم
بعد هر شب بین انگشتم نخ و سوزن گرفتم
سوزن مژگان مي آمد با نخ اشکم برایت
از کنار بوریا يي کهنه پیراهن گرفتم
بارها پیراهنت را بر تنت پوشانده آن وقت؛
در خیال خود سرت را نیز بر دامن گرفتم
دیدم آن نامرد را بر سینه ات با تیغ عریان
پیرهن را هر زمان از قسمت گردن گرفتم

پهلویش گر پاره گشته در میان کوچه ای تنگ
پیرهن را از دهان آتش و آهن گرفتم
گرچه چون مشتی ستاره زیر پا و پاره پاره
عاقبت فرزند خود را در میان تن گرفتم
 +  مهدی رحیمی

+        | 

یا زهرا...

لب بسته ای و چشم ترت حرف می زند
«در»، جای قلب شعله ورت حرف می زند
هر چند مدّتی ست که در خانه ساکتی
اما سکوت دور و برت حرف می زند
حتّی نسیـــم از لب دیوارهـــای شهر
کوچه به کوچه از سفرت حرف می زند
هر بار حرف کوچه و دیوار می شود
آرام با خودش پسرت حرف می زند

***
دستی کشیده ای به سر و روی خانه ات
ای پر شکسته بال و پرت حرف می زند
امروز شهر از خبر رفتنت پر است
دارد مدینه پشت سرت حرف می زند
***
کوثر بهانه ای ست که تعداد نقطه هاش
از طول عمر مختصرت حرف می زند*

حامد تجری


* در سوره ی کوثر هجده نقطه وجود دارد

+        | 

حرفی ، کلامی ، مطلبی ، چیزی ، جوابیساکت تر از هر دفعه ای مثل کتابیاز چه نمی خواهی شفایت را بگیری؟تو خود مفاتیح الجنان مستجابییک دست تر از دست نیلی ات ندیدمدر زیر این چرخ کبود و سقف آبیامروز با دیروز خیلی فرق کردیدیروز آیینه ولی امروز قابیاین خانه محتاج کمی نور است ، ور نهتو رو بگیری یا نگیری آفتابیبا دست پخت تو سر سفره نشستموقتی نباشی تو ، چه نانی و چه آبیپروانه ها را گفته ام دورت نگردندشاید شب آخر کمی راحت بخوابیعلی اکبر لطیفیان

وقتی یکی از بستگان فوت می کرد ودیگران خبر دارمی شدند که کدام شخص فوت کرده است همه ی اهالی روستا و اشنایان وبستگان از روستاهای همجوار وشهر خودرا موظف می دانستند که در مراسم تشییع حضور یابند وبا صاحب عزا اعلان همدردی کنند وبگویند که ما درغم شما شریک هستیم بویژه ساکنین روستازیرا عقیده داشتند که اگرخدای ناکرده در جلسه تدفین وغسل وکفن نباشندصاحب عزا را از خود رنجانیده اند وبقول محلی ها نسبت به بانیان عزا بی محلی یعنی بی احترامی کرده اند .بنابراین رسم بود که هرکه ازراه دور یا نزریک به مجلس عزاو ماتم می آمد هنگام روبرو شدن با صاخبان عزا اشعاری متناسب به عنوان تسلیت گویی خطاب به صاحب عزا می خواند ویکی از نزریکان صاحب عزاهم به او پاسخی در خور ومناسب می داد .مثلا تسلیت گو با صدای بلند وسوزان شعر زیر را می خواند :ای چرخ چه خانه ها که ویرا ن کردی در ملک بدن تو غارت جان کردی هردانه ی قیمتی که آمد به جان بردی توبزیر خاک پنهان کردی یا می خواند : چه شد که ای گل من این چنین تو پژمردی چراغ محفل من از چه زود افسردی ؟ مگر بخواب چه دیدی که لب فرو بستی دل شکسته ی مارا دو باره بشکستی یکی از نزدیکان صاحب عزا جواب میداد باصدای بلند وسوزان : ای دوستان به مجلس ماتم خوش آمدید مستو فیان دایره ی غم خوش آمدید اجر شما بروز جزا می دهدحسین با حوریان ،خدیجه ومریم خوش امدید وباز فرد اول یعنی تسلیت گو اشعار دیکری مناسب عزا می خواندو ویکی از صاحبان عزا پاسخ مناسب می داد وسپس تازه واردین اخلاص وفاتحه سر می کرد ومثلامی گفت : الحکم للله تعالی یا می گفت : ارواح روح مومنین ومومنات مسلمین ومسلمات کافه وعامه ی اهل ایمان ذکورا اناثا شیخا شابا با ارواح اموات جمع حاضر الخصوص روح نورفته ی تازه گذشته مرحوم مغفورملا علی را از روح پاک شهدای دشت کربلا متبرک گردانیده یکبار فاتحه الکتاب وثلاثه الاخلاص والصلوات .آنگاه همه افرادا فاتحه وسه بار سوره اخلاص رامی خواندند ووقتی تسلیت گو مطمِءن می شد که همه اخلاص خوانده اند خطاب با صاحبان عزا می گفت : خداوند رحمت کناد خداوند بیامرزد خداوند به شما صبر بدهد وصاحب عزا چاسخ می داد :گویا بحق باشید، زحمت کشیدید، خوش آمدید، قدم بر چشم ما نهادیدف صفا اوردید . خدااموات ورفتگان شماراهم بیامرزدخداوند به شما طول عمر بدهد.... واما در مجلس زنانه هم غوغایی بر پابود وهریک از زنان که واردمی شدند وبه زن ویا دختر خانواده می رسیدند نواهایی متناسب با کسی که در گذشته وهم چنین متاسب با نسبتی که با شخص متوفی داشتند ویا اینکه مرده مادر بوده یا پدرخانواده بوده یا اینک جوان بوده ویادختر بوده ویا پسر جوان بوده با در نظر گرفتن همه ی این جوانب نوا یی مناسب آن احوال می خواندندکه ذیلا مشاهده خواهید ومادر خانواده یا خواهر شخص متوفی پاسخی مناسب با نوای خوانده شده می دادکه در اشعار ذیل نمونه های آن به خوانندگان تقدیم می گردد مثلا تازه وارد می خواند : درآن خانه که مادر ناله می کرد شکایت با گلای لاله می کرد سر بالین خود هیچ کس نمی دید به صد حسرت گریبون پاره می کرد .وصاحب عزاپاسخ می داد : ای دوست خوش امدی (امدید) صفا آوردی صد خدمت شایسته بجا آوردی صد رحمت و آفرین براین عقل شما امروز بزرگتری بجا آوردی ! در اخرین وداع با میتی که غسل داده شده واماده حرکت بسوی قبرستان می باشد زنان ویا دختران متوفی میخوانند :فلک چو طرح جدایی میون ما انداخت ببین ترا بکجا ومرا کجاانداخت تورا به کنج لحد ومرا به خانه ی غم که سنگ تفرقه آخر میون ماانداخت یا می خواندند: ببردند گل ، گل از گلخانه بردند گل مارا به غسالخانه بردند دمی که آب وکافورش بریزند رمق از پا ونور از خانه بردند واما برگردیم به نواهای زنانه در مجلس عزا از زبان دخترکه مادرش مرده : مادرمایم وجون مادر مایم مو چایی خور(خودرا) زدست مادر مایم دوستو (دوستان) همگی بحال مو میگریند مو چایی خور زدست مادر مایم (می خواهم) راه اومده یم تموم راه اومده یم ای(این)راه تمو م سنگ وسخال اومده یم پنداشتم که مادرم بر جایه حالا که نیه (نیست) مو به چه کار امده یم (امده ام ) یک نیم دلم کباب ویک نیم خراب یک نیم بسوخت زداغ ونیمی زفراق گر داغ وفراق هردو بیایند بر مو از داغ ننالم که بسوختم زفراق پیشون سرا گرد وغبار آورده چار گوشه ی سرا بنفشه بار آورده دیدار که هر صبح ومسا می دیدم امروز خدا زمو زوال آورده ای دوست خوش آمدید به غم خونه ی ما روشن کردی خونه ی ویرونه ی ما شیرین تر از این سخن نمی تونم گفت هرجاکه قدم گزاردی بر دیده ی ما ای چرخ فلک خرابی از کینه ی توست بی داد گری پیشه ی دیرینه ی توست ای خاک اگر سینه ی تو بشکافند صد گوهر قیمتی که در سینه ی توست ماغمزده ها زکربلا می آیم( می اییم) پوشیده سیاه به هر عزا می آیم ( میآییم) ما غمزره هاحسین را ناداریم ( بگذاردم) آیابه چه رو زکربلامی آیم در مرگ برادر از زبان خواهر :هرکس که برادر عزیزی دارد در نقره نشونده که عقیقی دارد هرکس که ندارد زقیامت خبری ازروی دلم نشانه ای بر دارد در خاک تویی وبر سر خاک مویم (منم) بی غم تویی به غم گرفتار مویم ( منم) تو تکیه بجای جاودانی زده ای با طعنه ی دشمنان گرفتار مویم ( منم ) آیم بسر خاک تو روزی صد وبیست خشتون ( خشتهای) سر لحد بحالم مگریست ( می گریست ) گر از تو بپرسند سر خاکت کیست ؟ خود می دانی که سوخته ی زار تو ، کیست ؟ فلک کورشی (شوی)که کور کردی چراغم ببردی بلبل خوش خوان باغم ببردی بلبلم زندان نمودی دگر بلبل نمی خواند به باغم آن خواهر دلکباب مو خواهم بود بنشسته به درد وداغ مو خواهم بود غمهای جهان وجملگی بر دل مو آن سوخته ی نامراد مو خواهم بود یارب چه مشد ( می شد ) مرگ برادر نمبود(نمی بود) این شال عزا بر سر خواهر نمبود یارب چه مشد که خواهرو( خواهران ) می مردند این داغ گران بر دل خواهر نمبود(نمی بود) مرا باور نمی آید که ماه از آسمان رفته مرا باور نمیآید که خورشید از جهان رفته از آن ماه واز ان ابرو از ان محراب پیشانی مراباور نمی آید عزیزم از میان رفته مادر که مرا بناز می داشت برفت غم بر دل مو روا نمي داشت برفت آن كس كه مرا به غم نمي تونست دید بر اسب اجل نشست ودچون باده برفت همی نالم که مادر در برم نیست شکوه سایه ی او بر سرم نیست مراگردولت عالم ببخشند. برابر با نگاه مادرم نیست نوحه های دسته جمعی که در مجلس زنانه یک خانم ذاکر اهل بیت می خواند وهمه ی زنان حاضردر مجلس دسته جمعی یا با دو دست برسد می زنند ویا بادودست به سینه می زنند وبه این کارسروازدن ویا برسرزدن وسر واکرون می گویند بعداز هر بیت یا بعد از هردو بیت یک عبارت به عنوان:میان بندتوسط همه حاضرین تکرار می شود مثل:واویلا صدواویلا: چون دید جوان گل عذارش اکبر خلف بزدگوارش. قامت به لباس رزم آراست رخصت زپدر گرفت وبرخاست. واویلاصدواویلا بردامن او بزار آویخت ازدیده بجای اشک خون ریخت. فرمود که ای عزیزمادر. بنشین تودمی ای علی اکبر واویلا صد واویلا... تا شانه کشم به کاکل تو شویم به گلاب سنبل تو. پنهان نظری به مادر انداخت. تا باردگر به سرمه ی ناز. چشمی که نهان بود نگاهش چون طالع خود کنم سیاهش- ای اکبر تاجدار مادر ای یوسف گل عذار مادر واویلاصد واویلا زانروزکه شیر خواره بودی. زینت ده گهواره بودی شب تا به سحر نیارمیدم درپای تو رنجها کشیدم که امروز تو بدستگیری من باشی تو عصای پیری من من هم به شب عروسی تو آیم به دیده بوسی تو واویلا صد واویلا--- دربزم تو عون پاگذارد مسلم به کفت حنا گذارد در حجله سکینه خواهر تو آیینه نهد برابر تو در حجله تو چون قرار گیری. باب تو جوان شود به پیری آخر به تنت به نامرادی گردیده کفن قبای شادی اکنون چه کنم سرور گویم یا گریم ورودرود گویم - واویلا صد واویلا....... پدرم رفتی وچون شمع تو خاموش شدی. ترک ما کردی وبا خاک هم آغوش شدی خانه را نوری اگر بودزرخسار تو بود ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی---- پنهان بخاک گشته چو قدرسای تو غمگین مباش در دل ما هست جای تو ازمرگ ناگهانیت ای مهربان پدر بیگانه سوخت تا چه رسد آشنای تو---- حیف از توای پدر که شدی هم نشین خاک. زیراکه جایگاه تو بر دیدگان ماست عمرت به نیک نامی ومهر ووفا گذشت یادت همیشه دردل وروح وروان ماست--- پدرجان یاد ان شبها که مارا شمع جان بودی میان ناامیدیها امید جاودان بودی برایت زندگانی گرچه یکسررنج وسختی بود بنازم همتت بابا که تا بودی صبورومهربان بودی---- چهل روز گذشت پدر که جمالت ندیده ایم. دیگر گلی زباغ وصالت نچیده ایم صد سال اگر بگذرد از فراق تو ما از فراق ودوری تو قد خمیده ایم---- نوحه دسته جمعی که در مجلس زنانه می خوانند وهمه ی افراد برسریا برسینه میزنند وبه عمل انها سر وازدن می گویند که با شوروشین خاصی همراه است وعبارت :کربلا یا کربلا یا کربلا -بعد از هر بیت توسط زنان حاضر ضمن برسرزدن ویا برسینه زدن تکرار می گرددوبقول اهل محل پی خوانی دسته جمعی می شود:ازکجا می آیی ای مرغ حزین ازچه نالانی چنین ای دلغمین؟ کربلا یاکربلا یاکربلا.---خود چه گویم ای علیل بینوا میرسم از سرزمین کربلا. کربلا یا کربلا یاکربلا--- ای زبان بسته دلت محزون چیست ؟ میچکد ازبالهایت خون زکیست؟ کربلا یا کربلا یا کربلا.---لال گردم لال ای حسرت نصیب باشد این خون، خون حلقوم غریب کربلا یا کربلا یاکربلا --- زود بر گونامش ای خونین جگر چون که میدارم غریبی در سفر نام او باشد مقتول سنین باب زارش شاه بی لشکر حسین- کدبلا یا کربلا یا کربلا---- باز گو از اکبر شیرین سخن. کی بیایددروطن دنبال من کربلا یا کربایا کربلا. خاک بر سر کن که اکبر کشته شد از جفا شبه پیمبر کشته شد کربلا یا کربلا یا کربلا. باز گو از قاسم ودامادیش. ازحنا بندان وعیش وشادیش. کربلا یا کربلا یا کربلا.عیش قاسم شد مبدل با عزا. بستهشد ازخون حنا بردست وپا کربلا یاکربلا یا کربلا. باز گو میر علمدارم چه شد شش برادر یار وغمخوارم چه شد. قطع شد دست علمدار حسین. کشته شد یاران به صد افغان وشین. کربلا یا کربلا یا کربلا باز گو از عمه ه وخواهرانم ای صغیر. عزتی دارند یا خوار وذلیل؟ کربلایاکربلا یاکربلا. عمه ها وخواهرانت خوار وزار چون اسیران فلک در زنگبار کربلا یا کربلا یا کربلا.....نوحه دیگر ویژه مجلس زنانهکه در ماتم افرتد خوانده می شد ذیلا به نگارش میآید:حسینم واحسینم واحسینم---- بیاد آمد مرا از حال زینب. بسوزد دل بر آن احوال زینب. حسینم واحسینم واحسینم زداغ نوجوان شاهزاده اکبر کمان شد قامت رعنای زینب حسینم واحسینم واحسینم زداغ قاسم ودامادی او. سفید گردیده گیسوهای زینب حسینم واحسینم واحسینم. زداغاکبر شیرین زبانش بسوخته هم پر وهم بال زینب حسینم واحسینم واحسینم. فلک بر هم زدی سامان زینب. خرابه کردی آخر جای زینب حسینم واحسینم واحسینم. بشامش بردی ودادی به دشمن چه می خواهی فلک از جان زینب. حسینم واحسینم واحسینم. که زینب طالع بر گشته دارد. زدوران شش برادر کشته داردحسینم واحسینم واحسینم. انیس بی کسان داد از جدایی برادر داد وبیداداز جدایی حسینم واحسینم واحسینم. جدایی می کند بنیاد زینب خدا بستان زدشمن داد زینب حسینم واحسینم واحسینم. مسلمانان مرا زینب نخوانید. مرا محنت کش دوران بخوانید. حسینم واحسینم واحسینم. بیا که از سفر برگشته زینب بیا که بی برادر گشته زینب حسینم واحسینم واحسینم. بیا که زینبی بر جا نمانده. زبس که گریه کرده جان سپرده حسینم واحسینم واحسینم.-----پدرم رفتی وچون شمع تو خاموش شدی. ترک ما کردی وبا خاک هم آغوش شدی خانه را نوری اگر بودزرخسار تو بود ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی---- پنهان بخاک گشته چو قدرسای تو غمگین مباش در دل ما هست جای تو ازمرگ ناگهانیت ای مهربان پدر بیگانه سوخت تا چه رسد آشنای تو---- حیف از توای پدر که شدی هم نشین خاک. زیراکه جایگاه تو بر دیدگان ماست عمرت به نیک نامی ومهر ووفا گذشت یادت همیشه دردل وروح وروان ماست--- پدرجان یاد ان شبها که مارا شمع جان بودی میان ناامیدیها امید جاودان بودی برایت زندگانی گرچه یکسررنج وسختی بود بنازم همتت بابا که تا بودی صبورومهربان بودی---- چهل روز گذشت پدر که جمالت ندیده ایم. دیگر گلی زباغ وصالت نچیده ایم صد سال اگر بگذرد از فراق تو ما از فراق ودوری تو قد خمیده ایم---- نوحه دسته جمعی که در مجلس زنانه می خوانند وهمه ی افراد برسریا برسینه میزنند وبه عمل انها سر وازدن می گویند که با شوروشین خاصی همراه است وعبارت :کربلا یا کربلا یا کربلا -بعد از هر بیت توسط زنان حاضر ضمن برسرزدن ویا برسینه زدن تکرار می گرددوبقول اهل محل پی خوانی دسته جمعی می شود:ازکجا می آیی ای مرغ حزین ازچه نالانی چنین ای دلغمین؟ کربلا یاکربلا یاکربلا.---خود چه گویم ای علیل بینوا میرسم از سرزمین کربلا. کربلا یا کربلا یاکربلا--- ای زبان بسته دلت محزون چیست ؟ میچکد ازبالهایت خون زکیست؟ کربلا یا کربلا یا کربلا.---لال گردم لال ای حسرت نصیب باشد این خون، خون حلقوم غریب کربلا یا کربلا یاکربلا --- زود بر گونامش ای خونین جگر چون که میدارم غریبی در سفر نام او باشد مقتول سنین باب زارش شاه بی لشکر حسین- کدبلا یا کربلا یا کربلا---- باز گو از اکبر شیرین سخن. کی بیایددروطن دنبال من کربلا یا کربایا کربلا. خاک بر سر کن که اکبر کشته شد از جفا شبه پیمبر کشته شد کربلا یا کربلا یا کربلا. باز گو از قاسم ودامادیش. ازحنا بندان وعیش وشادیش. کربلا یا کربلا یا کربلا.عیش قاسم شد مبدل با عزا. بستهشد ازخون حنا بردست وپا کربلا یاکربلا یا کربلا. باز گو میر علمدارم چه شد شش برادر یار وغمخوارم چه شد. قطع شد دست علمدار حسین. کشته شد یاران به صد افغان وشین. کربلا یا کربلا یا کربلا باز گو از عمه ه وخواهرانم ای صغیر. عزتی دارند یا خوار وذلیل؟ کربلایاکربلا یاکربلا. عمه ها وخواهرانت خوار وزار چون اسیران فلک در زنگبار کربلا یا کربلا یا کربلا.....نوحه دیگر ویژه مجلس زنانه که در ماتم افراد خوانده می شد ذیلا به نگارش میآید:حسینم واحسینم واحسینم---- بیاد آمد مرا از حال زینب. بسوزد دل بر آن احوال زینب. حسینم واحسینم واحسینم زداغ نوجوان شاهزاده اکبر کمان شد قامت رعنای زینب حسینم واحسینم واحسینم زداغ قاسم ودامادی او. سفید گردیده گیسوهای زینب حسینم واحسینم واحسینم. زداغ اکبر شیرین زبانش بسوخته هم پر وهم بال زینب حسینم واحسینم واحسینم. فلک بر هم زدی سامان زینب. خرابه کردی آخر جای زینب حسینم واحسینم واحسینم. بشامش بردی ودادی به دشمن چه می خواهی فلک از جان زینب. حسینم واحسینم واحسینم. که زینب طالع بر گشته دارد. زدوران شش برادر کشته داردحسینم واحسینم واحسینم. انیس بی کسان داد از جدایی برادر داد وبیداداز جدایی حسینم واحسینم واحسینم. جدایی می کند بنیاد زینب خدا بستان زدشمن داد زینب حسینم واحسینم واحسینم. مسلمانان مرا زینب نخوانید. مرا محنت کش دوران بخوانید. حسینم واحسینم واحسینم. بیا که از سفر برگشته زینب بیا که بی برادر گشته زینب حسینم واحسینم واحسینم. بیا که زینبی بر جا نمانده. زبس که گریه کرده جان سپرده حسینم واحسینم واحسینم..... اما ادامه نواهای زنان روستای کوچ ذیلابه نگارش درمی آید: تو ای برادر با جان ودل برابر من بیا که مرگ حسن ریخت خاک بر سر من بیا که شددل زینب زغصه ریش آخر بیا که کرد معاویه کار خویش آخر ---- هنوز هجر نی آورد بفریادم هنوز ماتم زهرا نرفته از یادم هنوز دیده ی خونبار در سراغ علی است هنوز لاله ی دل داغدار داغ علی است --- زمانه رخت سیه باز در برم نکند خدا نکرده فلک بی برادرم نکند ------- یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم (بندبرگردان در نوحه زنانه زیر در مجالس ماتم وعزاداری ) چرابرتن برادر سرنداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم کفن در بر تو ای سرمر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم به کهنه جامه ای کردی قناعت یا مظلوم حسینم یا محروم حیبنم چرا آن کهته را در بر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---چرا جسمت میان آفتاب است یا مطلوم حسینم یا محروم حسینم نسب گویا زپیغمبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---سود خواهر فدای دستهایت یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم چرا انگشت وانگشتر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---بغل بگشا وخواهر را بغل کن یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم مگر مهری تو با خواهر نداری یا مظلوم حسینم یامحروم حسینم ---دهن واکرده زخم سینهی تو یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم مگر با خود علی اکبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ----لبت خشکیده هم چون لعل بی آب یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم مگر عباس نام آور نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ----سلیمان جهانی ای برادر یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---نسب گویا زپیغمبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم-- اگر کشتند چرا آبش ندادند یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم گلوی نازکش خنجر نهادند یا مظلوم حسینم یامحروم حسینم--- یقین دانم که در دل آرزویی یامظلوم حسینم یا محروم خسینم بجز دامادی اکبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ------
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 16 دی 1398برچسب:در توصیف حضرت زهرا (س) امشب نشسته ام بنویسم ترانه ها از باغ از بهار نه، از مادرانه ها از دست پر امیدم و تسبیح دانه ها از این دلی که پر زده از آشیانه ها شکرش میان این همه سر سروری شدیم مانند یازده پسرش مادری شدیم آیینه ای گرفته خدا در برابرش خورشیدی از تمامی انوار انورش امشب خدا نشسته، خدا با پیمبرش امشب پدر رسیده به دیدار مادرش تعظیم تو به او نه که بر هست واجب است از این به بعد بوسه بر این دست واجب است تا محو کرده نام شما قیل و قال را پیدا نموده با تو کرامت کمال را گم کرده عقل پیش شکوهت خیال را پنهان جمال کردی و پیدا جلال را هر چند کار توست که پیغمبری کنی تو آمدی که پای علی حیدری کنی این باغ ها معطر زهراست یا علی این موج، موج کوثر زهراست یا علی آری تمام باور زهراست یا علی نام تو نام دیگر زهراست یا علی آغاز آفرینش از آغاز فاطمه است یعنی علی حقیقت اعجاز فاطمه است عمریست تا به لطف تو زنجیر می شویم با بوی نان تازه نمک گیر می شویم باز از تنور روشن تو سیر می شویم شکرش کنار خانۀ تو پیر می شویم در روضه باز چایی دم کردۀ تو بود این لطف ، لطف دست ورم کردۀ تو بود خانم میان صحن رضا نام تو بس است پای ضریح وقت شفا نام تو بس, توسط محمدحسن اسایش

 

در توصیف حضرت زهرا (س)

امشب نشسته ام بنویسم ترانه ها
از باغ از بهار نه، از مادرانه ها
از دست پر امیدم و تسبیح دانه ها
از این دلی که پر زده از آشیانه ها
شکرش میان این همه سر سروری شدیم
مانند یازده پسرش مادری شدیم
آیینه ای گرفته خدا در برابرش
خورشیدی از تمامی انوار انورش
امشب خدا نشسته، خدا با پیمبرش
امشب پدر رسیده به دیدار مادرش
تعظیم تو به او نه که بر هست واجب است
از این به بعد بوسه بر این دست واجب است
تا محو کرده نام شما قیل و قال را
پیدا نموده با تو کرامت کمال را
گم کرده عقل پیش شکوهت خیال را
پنهان جمال کردی و پیدا جلال را
هر چند کار توست که پیغمبری کنی
تو آمدی که پای علی حیدری کنی
این باغ ها معطر زهراست یا علی
این موج، موج کوثر زهراست یا علی
آری تمام باور زهراست یا علی
نام تو نام دیگر زهراست یا علی
آغاز آفرینش از آغاز فاطمه است
یعنی علی حقیقت اعجاز فاطمه است
عمریست تا به لطف تو زنجیر می شویم
با بوی نان تازه نمک گیر می شویم
باز از تنور روشن تو سیر می شویم
شکرش کنار خانۀ تو پیر می شویم
در روضه باز چایی دم کردۀ تو بود
این لطف ، لطف دست ورم کردۀ تو بود
خانم میان صحن رضا نام تو بس است
پای ضریح وقت شفا نام تو بس است
پایین پا بجای دعا نام تو بس است
دردیم اگر برای دوا نام تو بس است
نام تو بر لبم دم باب الجواد بود
فیض تو بود و از سر من هم زیاد بود

آواره ایم پای شما خوش بحال ما
مشمول هر دعای شما خوش بحال ما
پروانه ی عزای شما خوش بحال ما
مجنون کربلای شما خوش بحال ما
آهی بکش که سینه ی ما کربلایی است
تا یاد توست حال دلم مجتبایی است
می خواست تا که حامی مادر شود نشد
مرهم برای زخم کبوتر شود نشد
تا مانع هجوم ستمگر شود نشد
شاید بجای روی تو پرپر شود نشد
ای وای من که برگ گلی ضرب شست خورد
ضربی ز روی و ضربه ای از پشت دست خورد

حسن لطفی

+        | 

از عشق خود جدا شدن آسان نیست
یا دست کم برای من آسان نیست
هر چیز سخت در سخن آسان ست
مرگ عزیز در سخن آسان نیست
طومار عاشقیست که میپیچم
پیچیدن تو در کفن آسان نیست
آه ای عزیز مصر علی! از تو
راضی شدن بپیرهن آسان نیست
گیرم که زینبین تو خوابیدند
آرام کردن حسن آسان نیست
خود مرد جنگیَم من و میدانم
با میخ جنگ تن به تن آسان نیست
دلهای عاشقند که میفهمند
بی عشق خویش زیستن آسان نیست
محسن رضوانی

+        | 

شاید آقا بیاید این هفته
پرده از رخ گشاید این هفته
عمر من طی شده به این امید
شاید این هفته، شاید این هفته
جمعه ها می روند از پی هم
غصه ام سر نیامد ، آقا هم
ای نگار دلم، نمی آیی؟
غمگسار دلم، نمی آیی؟
در دل شعله ها، دلم سوزد
به کنار دلم، نمی آیی؟
نفسم بند آمده از غم
غصه ام سر نیامد، آقا، هم
پیر هجرت شدم، بیا پیرم
روی ماهت ندیده می میرم
تا زمان رسیدنت، هر سال
روضه ی فاطمیه می گیرم
صاحب العصر و زمان، عجِّل
فاطمیه شده، عزیزه دل
سوی من یک نگاه، یک دفعه
تا شوم رو به راه، یک دفعه

گر به ما سر زدن خطا باشد
تو و یک اشتباه ، یک دفعه...
قدمی رنجه کن، گل نرگس
بهر زهرا گرفته ام، مجلس
ای سرا پات مثل پیغمبر
نقش امضات مثل پیغمبر
فاطمه در میان آتش و آه
گرم رویات، مثل پیغمبر

ای تمام نیایش زهرا
زود برگرد، خواهش زهرا

+        | 

پرواز در دو بال کبوتر دو بخش شد
یک بخش داشت با لگدی در دو بخش شد
یک بخش داشت یاس که در خانه ی علی
تاپشت در نیامده پر...پر...دو بخش شد

دیشب هزار تار به هم بافته ولی
امشب به زور گیسوی دختر دو بخش شد
هی در زدند و خانه به حیدر نگاه کرد
آن قدر در زدند که حیدر دو بخش شد

ما ، چند نقطه ، وای ، در از روبرو رسید
ما... ، خورد در به پهلو و مادر دو بخش شد

قبلا سه بخش داشت برادر به گفتگو
"محسن" که شد شهید برادر دو بخش شد
مهدی رحیمی

+        | 

می‌خواهد آسمان به زمین افتد وقتی جدا کنند دو عاشق را
وقتی که بی بهانه بگیرد مرگ از مردِ عشق یار موافق را
در یک نگاه غربت و خواهش بود، در یک نگاه شرم و سفارش بود
طاقت نداشت واژه در این معنا  تا بشکند سکوت دقایق را
تنها نگاه بود که می‌پرسید تنها نگاه بود که می‌فهمید
تنها نگاه بود که در خود داشت تصویری از تمام حقایق را
دل کند از صدف تنِ مروارید، دریا کشید درد و به خود پیچید
وقتی که موج با کمک صخره درهم شکست قامت قایق را
عطر گلاب پر شده در آفاق، یک باغ بود لیلی ما یک باغ
یاسی کبود داشت به رخسارش، بر سینه داشت داغ شقایق را
صورت به اشک شسته گل شب بو، از رنگ ارغوان زده بر بازو
بر دست بسته مرد، طناب آن‌سو، تا رو کنند دست منافق را
با گریه‌هایشان هم اگر قهرند، مثل غریبه در دل این شهرند
باهم خوشند با همشان بگذار این قلبهای از همه فارغ را
این شهر داد دست که بیرق را ؟ وقتی نخواست فاتح خندق را
وقتی شکست آینه‌ی حق را، باید ببیند آینه‌ی دق را

حیفند این دو پرچم بی‌رنگی، بر بام این مدینه‌ی دل سنگی
شاید به سِحر ، «هر چه که لایق‌» ها رنگی کنند روح خلایق را
بر آتش به در زده نازیدند، بستند دست میر و نفهمیدند
سیلی به روی عشق نخواهد کرد، با آبرو فراری سابق را

این درد بی کرانه تر است از میخ، این درد مانده در بدن تاریخ
پیدا کنید در سحری روشن، یاران! طبیب عاشق حاذق را
اِلّا المطهرین مسیحا دم! با مریم شکسته‌ی ما مَحرم!
با مرهمی بیا و تو درمان کن، قرآنِ خون گرفته‌‌ی ناطق را
 قاسم صرافان

+        | 

رنگِ پاییز به دیوارِ بهاری افتاد
بر درِ خانه ی خورشید شراری افتاد
فاطمه ظرفیت کل ولایت را داشت
وقت افتادن او ایل و تباری افتاد
آنقدر ضربه ی پا خورد به در تا که شکست
آنقدر شاخه تکان خورد که باری افتاد
تکیه بر در زدنش درد سرش شد به خدا
او کنارِ در و در نیز کناری افتاد
بعدِ یک عمر مراعاتِ کنیزانِ حرم
فضه ی خادمه آخر به چه کاری افتاد
خواست تا زود خودش را برساند به علی
سرِ این خواستنِ خود دو سه باری افتاد
ناله ای زد که ستون های حرم لرزیدند
به روی مسجدیان گرد و غباری افتاد
غیرتِ معجرِ او دستِ علی را وا کرد
همه دیدند سقیفه به چه خواری افتاد
وقت برگشت به خانه همه جا خونی بود
چشمِ یاری به قد و قامتِ یاری افتاد
آنقدَر فاطمه از دست علی بوسه گرفت
بعد از آن روز دگر رفت و کناری افتاد
علی اکبر لطیفیان

+        | 

چه غم اگر که نگاه همه جوابم کرد
نگاه مادرت امسال هم حسابم کرد

دعای مادر تو بود و آمین رسول
خدا برای عزای تو مستجابم کرد
بگو بهشت که بر ما قلم کشد ، زهرا
برای خاک حسینیه انتخابم کرد
مرا نوشت کبوتر، به کربلایم برد
مرا نوشت بگریم، خودش گلابم کرد
نفس بده که بسوزم، من از نفس هایت
که سنگ بودم و داغ حسین آبم کرد
غبار بودم و شش گوشه اش عقیقم ساخت
گناه بودم و لطف شما ثوابم کرد
حسین کُشت تو را بس که اشک می ریزی
تو هم مرا بکش آقا که غم خرابم کرد
دلم قرار ندارد گمان کنم امشب
که آه تو پر دلشوره ی ربابم کرد

+        | 

نه مثل ساره اي و مريم نه مثل آسيه و حوا
فقط شبيه خودت هستي فقط شبيه خودت زهرا
اگر شبيه كسي باشي شبيه (( ماه )) شب قدري
شبيه آيه تطهيري شبيه سوره اعطينا
شناسنامه ی تو صبح است پدر تبسّم و مادر نور
سلام ما به تو اي باران ، درود ما به تو اي دريا
كبود شعله ور آبي سپيده طلعت مهتابي
به خون نشستن تو امروز به گل نشستن تو فردا
بگيرآب و وضويي كن به چشمه سار فدك امشب
نماز عشق بخوان فردا به سمت قبله عاشورا
عليرضا قزوه

+        | 

+        | 

پشت در تا جای یار من گرفت
شعله در را بر سر دامن گرفت
میخ کارش وصل کردن بود حیف
میخ در یار مرا از من گرفت

از خجالت جای آتش جای دود
رنگ سرخی صورت آهن گرفت
در همانجا پشت درب باغچه
غنچه ی نشکفته ام مدفن گذفت
بی حیایی که ز بغض باغبان
خنده ی گل را از این گلشن گرفت-
-بعد ها در نامه ای که داده بود
کشتن یار مرا گردن گرفت
گفته بود آن روز وقتی فاطمه
پشت درب خانه اش مأمن گرفت
بر دل در آنچنان با پا زدم
که دل هر دوست ، هر دشمن گرفت
شیشه ای افتاد و باری خرد شد...
.
.
.

+        | 

جهان برای شکوفا شدن مهیا بود
و این قشنگ ترین اتفاق دنیا بود
که دست فاطمه در درست های مولا بود
به اعتقاد من اصلا غدیر اینجا بود
پدر به فاطمه رو کرد ، اینچنین فرمود
دلیل خلقت لاهوت ازدواج تو بود
قرار شد که شما بی قرار هم باشید
جهان دچار شما شد دچار هم باشید
تمام عمر دمادم کنار هم باشید
و در مصاف خطر ذوالفقار هم باشید
دعای من همه این بوده تا به هم برسید
که خلق گشته زمین تا شما به هم برسید
نفس نفس همه جا عاشقانه همدم هم
خدا نکرده اگر زخم بود مرهم هم
صفا و مروه و رکن و مقام و زمزم هم
چرا که قبله ی من هم علیست فاطمه هم
و رو به اهل مدینه چنین سفارش کرد
نوشته ام که سفارش نه بلکه خواهش کرد
همیشه نام علی را امام بگذارید
به خانواده ی من احترام بگذارید
برای فاطمه سنگ تمام بگذارید
و روی زخم دلش التیام بگذارید
جهان بدون علی رنگ و بو نخواهد داشت
بدون فاطمه هم آبرو نخواهد داشت
شنيده مي شود از آسمان صدايي كه...
كشيده شعر مرا باز هم به جايي كه ...
نبود هيچ كسي جز خدا،خدايي كه...
نوشت نام تورا ،نام اشنايي كه ـ
پس از نوشتن آن آسمان تبسم كرد
و از شنيدنش افلاك دست و پا گم كرد
نوشت فاطمه، شاعر زبانش الكن شد
نوشت فاطمه هفت آسمان مزين شد
نوشت فاطمه تكليف نور روشن شد
دليل خلق زمين و زمان معين شد
نوشت فاطمه یعنی خدا غزل گفته است
غزل  قصیده ی نابی که در ازل گفته است
نوشت فاطمه تعريف ديگري دارد
ز درك خاك مقام فراتري دارد
خوشا به حال پيمبر چه مادري دارد
درون خانه بهشت معطري دارد
پدر هميشه كنارت حضور گرمي داشت
براي وصف تو از عرش واژه بر مي داشت
چرا كه روي زمين واژه ی وزيني نيست
و شأن وصف تو اوصاف اين چنيني نيست
و جاي صحبت اين شاعر زميني نيست
و شعر گفتن ما غير شرمگيني نيست
خدا فراتر از اين واژه ها كشيده تورا
گمان كنم كه تورا، اصلا آفريده تورا
كه گرد چادر تو آسمان طواف كند
و زير سايه ی آن کعبه اعتکاف كند
ملك ببيند وآنگاه اعتراف كند
كه اين شكوه جهان را پر از عفاف كند
كتاب زندگي ات را مرور بايد كرد
مرور كوثر و تطهيرو نور بايد كرد
در آن زمان كه دل از روزگار دلخور بود
و وصف مردمش الهاكم التكاثر بود
درون خانه ی تو نان فقر آجر بود
شبيه شعب ابي طالب از خدا پر بود
بهشت عالم بالا برايت آماده است
حصير خانه ی مولا به پايت افتاده است
به حكم عشق بنا شد در آسمان علي
علي از آن تو باشد... تو هم از آن علي
چه عاشقانه همه عمر مهربان علي!
 به نان خشك علي ساختي، به نان علي
از آسمان نگاهت ستاره مي خواهم
اگر اجازه دهي با اشاره مي خواهم-
به ياد آن دل از شهر خسته بنويسم
كنار شعر دو ركعت نشسته بنويسم
شكسته آمده ام تا شكسته بنويسم
و پيش چشم تو با دست بسته بنويسم
به شعر از نفس افتاده جان تازه بده
و مادري كن و اينبار هم اجازه بده
به افتخار بگوييم از تبار توايم
هنوز هم كه هنوز است بي قرار توايم
اگر چه ما همه در حسرت مزار توايم
كنار حضرت معصومه در كنار توايم
فضاي سينه پر از عشق بي كرانهء توست
((كرم نما و فرود آ كه خانه خانهء توست))
سید حمیدرضا برقعی

+        | 

از خدا اول برایت اذن پوشیدن گرفتم
بعد هر شب بین انگشتم نخ و سوزن گرفتم
سوزن مژگان مي آمد با نخ اشکم برایت
از کنار بوریا يي کهنه پیراهن گرفتم
بارها پیراهنت را بر تنت پوشانده آن وقت؛
در خیال خود سرت را نیز بر دامن گرفتم
دیدم آن نامرد را بر سینه ات با تیغ عریان
پیرهن را هر زمان از قسمت گردن گرفتم

پهلویش گر پاره گشته در میان کوچه ای تنگ
پیرهن را از دهان آتش و آهن گرفتم
گرچه چون مشتی ستاره زیر پا و پاره پاره
عاقبت فرزند خود را در میان تن گرفتم
 +  مهدی رحیمی

+        | 

یا زهرا...

لب بسته ای و چشم ترت حرف می زند
«در»، جای قلب شعله ورت حرف می زند
هر چند مدّتی ست که در خانه ساکتی
اما سکوت دور و برت حرف می زند
حتّی نسیـــم از لب دیوارهـــای شهر
کوچه به کوچه از سفرت حرف می زند
هر بار حرف کوچه و دیوار می شود
آرام با خودش پسرت حرف می زند

***
دستی کشیده ای به سر و روی خانه ات
ای پر شکسته بال و پرت حرف می زند
امروز شهر از خبر رفتنت پر است
دارد مدینه پشت سرت حرف می زند
***
کوثر بهانه ای ست که تعداد نقطه هاش
از طول عمر مختصرت حرف می زند*

حامد تجری


* در سوره ی کوثر هجده نقطه وجود دارد

+        | 

حرفی ، کلامی ، مطلبی ، چیزی ، جوابیساکت تر از هر دفعه ای مثل کتابیاز چه نمی خواهی شفایت را بگیری؟تو خود مفاتیح الجنان مستجابییک دست تر از دست نیلی ات ندیدمدر زیر این چرخ کبود و سقف آبیامروز با دیروز خیلی فرق کردیدیروز آیینه ولی امروز قابیاین خانه محتاج کمی نور است ، ور نهتو رو بگیری یا نگیری آفتابیبا دست پخت تو سر سفره نشستموقتی نباشی تو ، چه نانی و چه آبیپروانه ها را گفته ام دورت نگردندشاید شب آخر کمی راحت بخوابیعلی اکبر لطیفیان

وقتی یکی از بستگان فوت می کرد ودیگران خبر دارمی شدند که کدام شخص فوت کرده است همه ی اهالی روستا و اشنایان وبستگان از روستاهای همجوار وشهر خودرا موظف می دانستند که در مراسم تشییع حضور یابند وبا صاحب عزا اعلان همدردی کنند وبگویند که ما درغم شما شریک هستیم بویژه ساکنین روستازیرا عقیده داشتند که اگرخدای ناکرده در جلسه تدفین وغسل وکفن نباشندصاحب عزا را از خود رنجانیده اند وبقول محلی ها نسبت به بانیان عزا بی محلی یعنی بی احترامی کرده اند .بنابراین رسم بود که هرکه ازراه دور یا نزریک به مجلس عزاو ماتم می آمد هنگام روبرو شدن با صاخبان عزا اشعاری متناسب به عنوان تسلیت گویی خطاب به صاحب عزا می خواند ویکی از نزریکان صاحب عزاهم به او پاسخی در خور ومناسب می داد .مثلا تسلیت گو با صدای بلند وسوزان شعر زیر را می خواند :ای چرخ چه خانه ها که ویرا ن کردی در ملک بدن تو غارت جان کردی هردانه ی قیمتی که آمد به جان بردی توبزیر خاک پنهان کردی یا می خواند : چه شد که ای گل من این چنین تو پژمردی چراغ محفل من از چه زود افسردی ؟ مگر بخواب چه دیدی که لب فرو بستی دل شکسته ی مارا دو باره بشکستی یکی از نزدیکان صاحب عزا جواب میداد باصدای بلند وسوزان : ای دوستان به مجلس ماتم خوش آمدید مستو فیان دایره ی غم خوش آمدید اجر شما بروز جزا می دهدحسین با حوریان ،خدیجه ومریم خوش امدید وباز فرد اول یعنی تسلیت گو اشعار دیکری مناسب عزا می خواندو ویکی از صاحبان عزا پاسخ مناسب می داد وسپس تازه واردین اخلاص وفاتحه سر می کرد ومثلامی گفت : الحکم للله تعالی یا می گفت : ارواح روح مومنین ومومنات مسلمین ومسلمات کافه وعامه ی اهل ایمان ذکورا اناثا شیخا شابا با ارواح اموات جمع حاضر الخصوص روح نورفته ی تازه گذشته مرحوم مغفورملا علی را از روح پاک شهدای دشت کربلا متبرک گردانیده یکبار فاتحه الکتاب وثلاثه الاخلاص والصلوات .آنگاه همه افرادا فاتحه وسه بار سوره اخلاص رامی خواندند ووقتی تسلیت گو مطمِءن می شد که همه اخلاص خوانده اند خطاب با صاحبان عزا می گفت : خداوند رحمت کناد خداوند بیامرزد خداوند به شما صبر بدهد وصاحب عزا چاسخ می داد :گویا بحق باشید، زحمت کشیدید، خوش آمدید، قدم بر چشم ما نهادیدف صفا اوردید . خدااموات ورفتگان شماراهم بیامرزدخداوند به شما طول عمر بدهد.... واما در مجلس زنانه هم غوغایی بر پابود وهریک از زنان که واردمی شدند وبه زن ویا دختر خانواده می رسیدند نواهایی متناسب با کسی که در گذشته وهم چنین متاسب با نسبتی که با شخص متوفی داشتند ویا اینکه مرده مادر بوده یا پدرخانواده بوده یا اینک جوان بوده ویادختر بوده ویا پسر جوان بوده با در نظر گرفتن همه ی این جوانب نوا یی مناسب آن احوال می خواندندکه ذیلا مشاهده خواهید ومادر خانواده یا خواهر شخص متوفی پاسخی مناسب با نوای خوانده شده می دادکه در اشعار ذیل نمونه های آن به خوانندگان تقدیم می گردد مثلا تازه وارد می خواند : درآن خانه که مادر ناله می کرد شکایت با گلای لاله می کرد سر بالین خود هیچ کس نمی دید به صد حسرت گریبون پاره می کرد .وصاحب عزاپاسخ می داد : ای دوست خوش امدی (امدید) صفا آوردی صد خدمت شایسته بجا آوردی صد رحمت و آفرین براین عقل شما امروز بزرگتری بجا آوردی ! در اخرین وداع با میتی که غسل داده شده واماده حرکت بسوی قبرستان می باشد زنان ویا دختران متوفی میخوانند :فلک چو طرح جدایی میون ما انداخت ببین ترا بکجا ومرا کجاانداخت تورا به کنج لحد ومرا به خانه ی غم که سنگ تفرقه آخر میون ماانداخت یا می خواندند: ببردند گل ، گل از گلخانه بردند گل مارا به غسالخانه بردند دمی که آب وکافورش بریزند رمق از پا ونور از خانه بردند واما برگردیم به نواهای زنانه در مجلس عزا از زبان دخترکه مادرش مرده : مادرمایم وجون مادر مایم مو چایی خور(خودرا) زدست مادر مایم دوستو (دوستان) همگی بحال مو میگریند مو چایی خور زدست مادر مایم (می خواهم) راه اومده یم تموم راه اومده یم ای(این)راه تمو م سنگ وسخال اومده یم پنداشتم که مادرم بر جایه حالا که نیه (نیست) مو به چه کار امده یم (امده ام ) یک نیم دلم کباب ویک نیم خراب یک نیم بسوخت زداغ ونیمی زفراق گر داغ وفراق هردو بیایند بر مو از داغ ننالم که بسوختم زفراق پیشون سرا گرد وغبار آورده چار گوشه ی سرا بنفشه بار آورده دیدار که هر صبح ومسا می دیدم امروز خدا زمو زوال آورده ای دوست خوش آمدید به غم خونه ی ما روشن کردی خونه ی ویرونه ی ما شیرین تر از این سخن نمی تونم گفت هرجاکه قدم گزاردی بر دیده ی ما ای چرخ فلک خرابی از کینه ی توست بی داد گری پیشه ی دیرینه ی توست ای خاک اگر سینه ی تو بشکافند صد گوهر قیمتی که در سینه ی توست ماغمزده ها زکربلا می آیم( می اییم) پوشیده سیاه به هر عزا می آیم ( میآییم) ما غمزره هاحسین را ناداریم ( بگذاردم) آیابه چه رو زکربلامی آیم در مرگ برادر از زبان خواهر :هرکس که برادر عزیزی دارد در نقره نشونده که عقیقی دارد هرکس که ندارد زقیامت خبری ازروی دلم نشانه ای بر دارد در خاک تویی وبر سر خاک مویم (منم) بی غم تویی به غم گرفتار مویم ( منم) تو تکیه بجای جاودانی زده ای با طعنه ی دشمنان گرفتار مویم ( منم ) آیم بسر خاک تو روزی صد وبیست خشتون ( خشتهای) سر لحد بحالم مگریست ( می گریست ) گر از تو بپرسند سر خاکت کیست ؟ خود می دانی که سوخته ی زار تو ، کیست ؟ فلک کورشی (شوی)که کور کردی چراغم ببردی بلبل خوش خوان باغم ببردی بلبلم زندان نمودی دگر بلبل نمی خواند به باغم آن خواهر دلکباب مو خواهم بود بنشسته به درد وداغ مو خواهم بود غمهای جهان وجملگی بر دل مو آن سوخته ی نامراد مو خواهم بود یارب چه مشد ( می شد ) مرگ برادر نمبود(نمی بود) این شال عزا بر سر خواهر نمبود یارب چه مشد که خواهرو( خواهران ) می مردند این داغ گران بر دل خواهر نمبود(نمی بود) مرا باور نمی آید که ماه از آسمان رفته مرا باور نمیآید که خورشید از جهان رفته از آن ماه واز ان ابرو از ان محراب پیشانی مراباور نمی آید عزیزم از میان رفته مادر که مرا بناز می داشت برفت غم بر دل مو روا نمي داشت برفت آن كس كه مرا به غم نمي تونست دید بر اسب اجل نشست ودچون باده برفت همی نالم که مادر در برم نیست شکوه سایه ی او بر سرم نیست مراگردولت عالم ببخشند. برابر با نگاه مادرم نیست نوحه های دسته جمعی که در مجلس زنانه یک خانم ذاکر اهل بیت می خواند وهمه ی زنان حاضردر مجلس دسته جمعی یا با دو دست برسد می زنند ویا بادودست به سینه می زنند وبه این کارسروازدن ویا برسرزدن وسر واکرون می گویند بعداز هر بیت یا بعد از هردو بیت یک عبارت به عنوان:میان بندتوسط همه حاضرین تکرار می شود مثل:واویلا صدواویلا: چون دید جوان گل عذارش اکبر خلف بزدگوارش. قامت به لباس رزم آراست رخصت زپدر گرفت وبرخاست. واویلاصدواویلا بردامن او بزار آویخت ازدیده بجای اشک خون ریخت. فرمود که ای عزیزمادر. بنشین تودمی ای علی اکبر واویلا صد واویلا... تا شانه کشم به کاکل تو شویم به گلاب سنبل تو. پنهان نظری به مادر انداخت. تا باردگر به سرمه ی ناز. چشمی که نهان بود نگاهش چون طالع خود کنم سیاهش- ای اکبر تاجدار مادر ای یوسف گل عذار مادر واویلاصد واویلا زانروزکه شیر خواره بودی. زینت ده گهواره بودی شب تا به سحر نیارمیدم درپای تو رنجها کشیدم که امروز تو بدستگیری من باشی تو عصای پیری من من هم به شب عروسی تو آیم به دیده بوسی تو واویلا صد واویلا--- دربزم تو عون پاگذارد مسلم به کفت حنا گذارد در حجله سکینه خواهر تو آیینه نهد برابر تو در حجله تو چون قرار گیری. باب تو جوان شود به پیری آخر به تنت به نامرادی گردیده کفن قبای شادی اکنون چه کنم سرور گویم یا گریم ورودرود گویم - واویلا صد واویلا....... پدرم رفتی وچون شمع تو خاموش شدی. ترک ما کردی وبا خاک هم آغوش شدی خانه را نوری اگر بودزرخسار تو بود ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی---- پنهان بخاک گشته چو قدرسای تو غمگین مباش در دل ما هست جای تو ازمرگ ناگهانیت ای مهربان پدر بیگانه سوخت تا چه رسد آشنای تو---- حیف از توای پدر که شدی هم نشین خاک. زیراکه جایگاه تو بر دیدگان ماست عمرت به نیک نامی ومهر ووفا گذشت یادت همیشه دردل وروح وروان ماست--- پدرجان یاد ان شبها که مارا شمع جان بودی میان ناامیدیها امید جاودان بودی برایت زندگانی گرچه یکسررنج وسختی بود بنازم همتت بابا که تا بودی صبورومهربان بودی---- چهل روز گذشت پدر که جمالت ندیده ایم. دیگر گلی زباغ وصالت نچیده ایم صد سال اگر بگذرد از فراق تو ما از فراق ودوری تو قد خمیده ایم---- نوحه دسته جمعی که در مجلس زنانه می خوانند وهمه ی افراد برسریا برسینه میزنند وبه عمل انها سر وازدن می گویند که با شوروشین خاصی همراه است وعبارت :کربلا یا کربلا یا کربلا -بعد از هر بیت توسط زنان حاضر ضمن برسرزدن ویا برسینه زدن تکرار می گرددوبقول اهل محل پی خوانی دسته جمعی می شود:ازکجا می آیی ای مرغ حزین ازچه نالانی چنین ای دلغمین؟ کربلا یاکربلا یاکربلا.---خود چه گویم ای علیل بینوا میرسم از سرزمین کربلا. کربلا یا کربلا یاکربلا--- ای زبان بسته دلت محزون چیست ؟ میچکد ازبالهایت خون زکیست؟ کربلا یا کربلا یا کربلا.---لال گردم لال ای حسرت نصیب باشد این خون، خون حلقوم غریب کربلا یا کربلا یاکربلا --- زود بر گونامش ای خونین جگر چون که میدارم غریبی در سفر نام او باشد مقتول سنین باب زارش شاه بی لشکر حسین- کدبلا یا کربلا یا کربلا---- باز گو از اکبر شیرین سخن. کی بیایددروطن دنبال من کربلا یا کربایا کربلا. خاک بر سر کن که اکبر کشته شد از جفا شبه پیمبر کشته شد کربلا یا کربلا یا کربلا. باز گو از قاسم ودامادیش. ازحنا بندان وعیش وشادیش. کربلا یا کربلا یا کربلا.عیش قاسم شد مبدل با عزا. بستهشد ازخون حنا بردست وپا کربلا یاکربلا یا کربلا. باز گو میر علمدارم چه شد شش برادر یار وغمخوارم چه شد. قطع شد دست علمدار حسین. کشته شد یاران به صد افغان وشین. کربلا یا کربلا یا کربلا باز گو از عمه ه وخواهرانم ای صغیر. عزتی دارند یا خوار وذلیل؟ کربلایاکربلا یاکربلا. عمه ها وخواهرانت خوار وزار چون اسیران فلک در زنگبار کربلا یا کربلا یا کربلا.....نوحه دیگر ویژه مجلس زنانهکه در ماتم افرتد خوانده می شد ذیلا به نگارش میآید:حسینم واحسینم واحسینم---- بیاد آمد مرا از حال زینب. بسوزد دل بر آن احوال زینب. حسینم واحسینم واحسینم زداغ نوجوان شاهزاده اکبر کمان شد قامت رعنای زینب حسینم واحسینم واحسینم زداغ قاسم ودامادی او. سفید گردیده گیسوهای زینب حسینم واحسینم واحسینم. زداغاکبر شیرین زبانش بسوخته هم پر وهم بال زینب حسینم واحسینم واحسینم. فلک بر هم زدی سامان زینب. خرابه کردی آخر جای زینب حسینم واحسینم واحسینم. بشامش بردی ودادی به دشمن چه می خواهی فلک از جان زینب. حسینم واحسینم واحسینم. که زینب طالع بر گشته دارد. زدوران شش برادر کشته داردحسینم واحسینم واحسینم. انیس بی کسان داد از جدایی برادر داد وبیداداز جدایی حسینم واحسینم واحسینم. جدایی می کند بنیاد زینب خدا بستان زدشمن داد زینب حسینم واحسینم واحسینم. مسلمانان مرا زینب نخوانید. مرا محنت کش دوران بخوانید. حسینم واحسینم واحسینم. بیا که از سفر برگشته زینب بیا که بی برادر گشته زینب حسینم واحسینم واحسینم. بیا که زینبی بر جا نمانده. زبس که گریه کرده جان سپرده حسینم واحسینم واحسینم.-----پدرم رفتی وچون شمع تو خاموش شدی. ترک ما کردی وبا خاک هم آغوش شدی خانه را نوری اگر بودزرخسار تو بود ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی---- پنهان بخاک گشته چو قدرسای تو غمگین مباش در دل ما هست جای تو ازمرگ ناگهانیت ای مهربان پدر بیگانه سوخت تا چه رسد آشنای تو---- حیف از توای پدر که شدی هم نشین خاک. زیراکه جایگاه تو بر دیدگان ماست عمرت به نیک نامی ومهر ووفا گذشت یادت همیشه دردل وروح وروان ماست--- پدرجان یاد ان شبها که مارا شمع جان بودی میان ناامیدیها امید جاودان بودی برایت زندگانی گرچه یکسررنج وسختی بود بنازم همتت بابا که تا بودی صبورومهربان بودی---- چهل روز گذشت پدر که جمالت ندیده ایم. دیگر گلی زباغ وصالت نچیده ایم صد سال اگر بگذرد از فراق تو ما از فراق ودوری تو قد خمیده ایم---- نوحه دسته جمعی که در مجلس زنانه می خوانند وهمه ی افراد برسریا برسینه میزنند وبه عمل انها سر وازدن می گویند که با شوروشین خاصی همراه است وعبارت :کربلا یا کربلا یا کربلا -بعد از هر بیت توسط زنان حاضر ضمن برسرزدن ویا برسینه زدن تکرار می گرددوبقول اهل محل پی خوانی دسته جمعی می شود:ازکجا می آیی ای مرغ حزین ازچه نالانی چنین ای دلغمین؟ کربلا یاکربلا یاکربلا.---خود چه گویم ای علیل بینوا میرسم از سرزمین کربلا. کربلا یا کربلا یاکربلا--- ای زبان بسته دلت محزون چیست ؟ میچکد ازبالهایت خون زکیست؟ کربلا یا کربلا یا کربلا.---لال گردم لال ای حسرت نصیب باشد این خون، خون حلقوم غریب کربلا یا کربلا یاکربلا --- زود بر گونامش ای خونین جگر چون که میدارم غریبی در سفر نام او باشد مقتول سنین باب زارش شاه بی لشکر حسین- کدبلا یا کربلا یا کربلا---- باز گو از اکبر شیرین سخن. کی بیایددروطن دنبال من کربلا یا کربایا کربلا. خاک بر سر کن که اکبر کشته شد از جفا شبه پیمبر کشته شد کربلا یا کربلا یا کربلا. باز گو از قاسم ودامادیش. ازحنا بندان وعیش وشادیش. کربلا یا کربلا یا کربلا.عیش قاسم شد مبدل با عزا. بستهشد ازخون حنا بردست وپا کربلا یاکربلا یا کربلا. باز گو میر علمدارم چه شد شش برادر یار وغمخوارم چه شد. قطع شد دست علمدار حسین. کشته شد یاران به صد افغان وشین. کربلا یا کربلا یا کربلا باز گو از عمه ه وخواهرانم ای صغیر. عزتی دارند یا خوار وذلیل؟ کربلایاکربلا یاکربلا. عمه ها وخواهرانت خوار وزار چون اسیران فلک در زنگبار کربلا یا کربلا یا کربلا.....نوحه دیگر ویژه مجلس زنانه که در ماتم افراد خوانده می شد ذیلا به نگارش میآید:حسینم واحسینم واحسینم---- بیاد آمد مرا از حال زینب. بسوزد دل بر آن احوال زینب. حسینم واحسینم واحسینم زداغ نوجوان شاهزاده اکبر کمان شد قامت رعنای زینب حسینم واحسینم واحسینم زداغ قاسم ودامادی او. سفید گردیده گیسوهای زینب حسینم واحسینم واحسینم. زداغ اکبر شیرین زبانش بسوخته هم پر وهم بال زینب حسینم واحسینم واحسینم. فلک بر هم زدی سامان زینب. خرابه کردی آخر جای زینب حسینم واحسینم واحسینم. بشامش بردی ودادی به دشمن چه می خواهی فلک از جان زینب. حسینم واحسینم واحسینم. که زینب طالع بر گشته دارد. زدوران شش برادر کشته داردحسینم واحسینم واحسینم. انیس بی کسان داد از جدایی برادر داد وبیداداز جدایی حسینم واحسینم واحسینم. جدایی می کند بنیاد زینب خدا بستان زدشمن داد زینب حسینم واحسینم واحسینم. مسلمانان مرا زینب نخوانید. مرا محنت کش دوران بخوانید. حسینم واحسینم واحسینم. بیا که از سفر برگشته زینب بیا که بی برادر گشته زینب حسینم واحسینم واحسینم. بیا که زینبی بر جا نمانده. زبس که گریه کرده جان سپرده حسینم واحسینم واحسینم..... اما ادامه نواهای زنان روستای کوچ ذیلابه نگارش درمی آید: تو ای برادر با جان ودل برابر من بیا که مرگ حسن ریخت خاک بر سر من بیا که شددل زینب زغصه ریش آخر بیا که کرد معاویه کار خویش آخر ---- هنوز هجر نی آورد بفریادم هنوز ماتم زهرا نرفته از یادم هنوز دیده ی خونبار در سراغ علی است هنوز لاله ی دل داغدار داغ علی است --- زمانه رخت سیه باز در برم نکند خدا نکرده فلک بی برادرم نکند ------- یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم (بندبرگردان در نوحه زنانه زیر در مجالس ماتم وعزاداری ) چرابرتن برادر سرنداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم کفن در بر تو ای سرمر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم به کهنه جامه ای کردی قناعت یا مظلوم حسینم یا محروم حیبنم چرا آن کهته را در بر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---چرا جسمت میان آفتاب است یا مطلوم حسینم یا محروم حسینم نسب گویا زپیغمبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---سود خواهر فدای دستهایت یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم چرا انگشت وانگشتر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---بغل بگشا وخواهر را بغل کن یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم مگر مهری تو با خواهر نداری یا مظلوم حسینم یامحروم حسینم ---دهن واکرده زخم سینهی تو یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم مگر با خود علی اکبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ----لبت خشکیده هم چون لعل بی آب یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم مگر عباس نام آور نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ----سلیمان جهانی ای برادر یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---نسب گویا زپیغمبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم-- اگر کشتند چرا آبش ندادند یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم گلوی نازکش خنجر نهادند یا مظلوم حسینم یامحروم حسینم--- یقین دانم که در دل آرزویی یامظلوم حسینم یا محروم خسینم بجز دامادی اکبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ------
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 16 دی 1398برچسب:در توصیف حضرت زهرا (س) امشب نشسته ام بنویسم ترانه ها از باغ از بهار نه، از مادرانه ها از دست پر امیدم و تسبیح دانه ها از این دلی که پر زده از آشیانه ها شکرش میان این همه سر سروری شدیم مانند یازده پسرش مادری شدیم آیینه ای گرفته خدا در برابرش خورشیدی از تمامی انوار انورش امشب خدا نشسته، خدا با پیمبرش امشب پدر رسیده به دیدار مادرش تعظیم تو به او نه که بر هست واجب است از این به بعد بوسه بر این دست واجب است تا محو کرده نام شما قیل و قال را پیدا نموده با تو کرامت کمال را گم کرده عقل پیش شکوهت خیال را پنهان جمال کردی و پیدا جلال را هر چند کار توست که پیغمبری کنی تو آمدی که پای علی حیدری کنی این باغ ها معطر زهراست یا علی این موج، موج کوثر زهراست یا علی آری تمام باور زهراست یا علی نام تو نام دیگر زهراست یا علی آغاز آفرینش از آغاز فاطمه است یعنی علی حقیقت اعجاز فاطمه است عمریست تا به لطف تو زنجیر می شویم با بوی نان تازه نمک گیر می شویم باز از تنور روشن تو سیر می شویم شکرش کنار خانۀ تو پیر می شویم در روضه باز چایی دم کردۀ تو بود این لطف ، لطف دست ورم کردۀ تو بود خانم میان صحن رضا نام تو بس است پای ضریح وقت شفا نام تو بس, توسط محمدحسن اسایش

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 22 صفحه بعد